شنبه 14 بهمن 1396-12:43

چه شد که انقلاب آمد؟

آن کس که دانشجوی اقتصاد بود به جای این پرسش ساده از استاد که چرا درآمد نفت را درآمدی مالیاتی نمی دانید و چرا آن را در ردیف درآمدهای غیر مالیاتی  برای حکومت معرفی می کنید، کلاس درس را برای ابراز مخالفت با شاه به تعطیلی می کشاتد. او راه رساندن آگاهی به ذی نفعان اصلی یعنی مردم و خانوار های ایرانی را خوب نمی شناخت و یا  آن را دست کم می گرفت.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، درویش علی کولاییان: خروش جوانان دانشجوعلیه حکومت شاه در مراکز دانشگاهی، در دهه های چهل  و پنجاه زمانی بالا گرفت که اندیشه ای چاره ساز از نگاه هوشمندان دور ماند و اوضاع آن زمان، خشمی زودهنگام را با خود به میدان آورد. خوب به خاطر دارم چگونه هزینه کردن درآمدهای ارزی حاصله از فروش نفت توسط حکومت، هسته اصلی نارضایی دانشجویان بود و نا آرام شان می کرد.

دانشجویان معترض و پشتیبانان شان فقط بخش ناچیزی از جمعیت ایران به حساب می آمدند ولی از سوی همه مردم یا به قول بعضی شان همه خلق، سخن می داشتند، کشور های بیگانه را در طمع منابع ملی خود می دیدند و واردات بی حد و حصر را، خرید اسلحه فراوان و دادن اعتبارات هنگفت را به بعضی کشورها در غرب  نادرست می دانستند.

موضوع شرکت نفت و کنسرسیوم نفت، از پرآب و تاب ترین سوژه های اقتصادی و سیاسی در آن روزگار بود. آن ها در خیال خود از طرف همه مردم  پا به میدان گذاشته پی گیر حق و منفعت همه مردم می شدند.

یادمان هست خیلی زود صدای تفنگ و شلیک گلوله شنیده شد و  جریانات چریکی از سوی بهترین و غیور ترین جوانان به راه افتاد  و زندانی شدن  پی در پی فعالان سیاسی از راه رسید  حال می پرسید آن اندیشه  چاره ساز کدام بود؟  پیش تر از پاسخ  دادن به این سوال  باید بگویم آن اندیشه، باز هم و باز هم، و هنوز هم از نظر ها دور مانده است.

   آن ها منافع مشترک با مردم را فریاد می زدند ولی به میزان و دقت آگاهی مردم به آن منافع، وقعی نمی نهادند و به شفاف سازی روابط مالی دولت و مردم، از راه های مسالمت آمیز، اعتنایی نداشتند، اما می دیدیم از آزادی و جان های پاک شان برای منافع مردم به آسانی می گذشتند.

آن کس که دانشجوی اقتصاد بود به جای این پرسش ساده از استاد که چرا درآمد نفت را درآمدی مالیاتی نمی دانید و چرا آن را در ردیف درآمدهای غیر مالیاتی  برای حکومت معرفی می کنید، کلاس درس را برای ابراز مخالفت با شاه به تعطیلی می کشاتد. او راه رساندن آگاهی به ذی نفعان اصلی یعنی مردم و خانوار های ایرانی را خوب نمی شناخت و یا  آن را دست کم می گرفت. هرگز به فکرش نرسید تعبیر مالیات برای درآمدهای دولت از نفت که ارثیه نقد مردم است و به میزان صد در صد به صندوق دولت هدایت می شود تا چه اندازه به شناخت خانوار های ایرانی از منافع شان کمک خواهد کرد.

در غیاب پرسشی که انتظارش می رفتْ، استاد بر جسته ای هم  که ناراضی بود مهاجرت  اختیار کرده، بی آن که به ماهیت مالیاتی درآمدهای حاصله از نفت بیندیشد در کشوری بیگانه این آزادی را پیدا می کند تابه خیال خود قلم به دست بگیرد و ماهیت رانتی درآمد های نفت در ایران را به اصطلاح افشا کند و همین باعث شد تا فهم یک مطلب حیاتی در سطح ملی  و حتی در خاور میانه برای همه  و برای همیشه بی فایده و دشوار باقی بماند .

   الگوی کهنه و نارسای اقتصاددانان ما اگرچه در تعارض با این مطلب است اما به راستی مالیات انگاشتن درآمدهای کلان نفت و گاز به کدام کس زیان می رساند؟ طرح این مساله در کدامین دادگاه زمان شاه می توانست به قیمت اعدام برای کسی که این اعتقاد را داشت تمام شود؟  این کار به کدام دلیل اخذ مالیات از دیگر منابع مالیاتی را متوقف می کرد؟ کدام  اصل به زیر پا می رفت؟  کدام یک از ذخائر طبیعی ما، با منابع نفت و گاز  ملی شده ما که میراثی  کلان و نقد  محسوب می شوند قابل مقایسه است ؟ روشن است  که قبولاندن درآمدهای نفت و گاز به  منزله مالیات مردم ، راه کنترل ثروت ملی را بیشتر و دقیق تر به اراده مردم می سپرد و هدف و خواسته های روشنفکران ناراضی از این راه زود تر به هدف می رسید .

      مالیات انگاشتن درآمدهای نفت و گاز در قدم اول به معنای پرداختن پول به مردم نیست. تنها دادن قبض رسید است برای سهم هر خانوار ایرانی از در آمدهای نفت و گاز  که در هر سال مالی به صندوق دولت ریخته می شود. 

از این راه جمعیت های میلیونی مردم درکی صحیح از ثروت ملی پیدا می کنند. چنین وضعی اگر پیش می آمد، به شفافیت رابطه مالی مردم و دولت منتهی می شد و بسیار تاثیر گذار تر از اعتراض خشم الود فقط بخش کوچکی از مردم یعنی روشنفکران و درس خواندگان علیه حکومت بود. 

شاید خود بزرگ بینی روشنفکران و درس خواندگان، پشت آن ها را از حمایت وسیع مردم خالی گذاشت و نبود پشتیبانی که ناشی از فقذان شفافیت در رابطه مالی حکومت و مردم بود باعث شد سرکوب معترضان به آسانی صورت گرفت.

   همانطور که شاهد بوده ایم نبود شفافیت مالی میان حکومت و مردم، در ادامه به نوعی بحران سیستمی بدل شد، ناهنجاری ها و نارسایی ها به حد اکثر رسید، اهدافی که به وقت خود آسان می توانست تحقق پیدا کند راه  انقلاب 57 را پیش پای ما گذاشت .