جمعه 20 بهمن 1396-17:19

مرور فیلم های سی ششمین جشنواره فیلم فجر (3)

«به وقت شام»؛ فیلمنامه ای بدون رویکرد سبک شناسانه-فرمی بدون رویکرد زیبایی شناسانه

میثم زندی، منتقد: با تمام اعتقاد و اشتراکی که در حوزه معنا و مفهوم با اثر داشته و لحظات زیادی از آن را به واسطه همسونگری ایدئولوژیکی، در طول فیلم «به وقت شام»» ابراهیم حاتمی کیا، دچار هم ذات پنداری شده، اما این اثر را در حوزه فیلمنامه، فاقد رویکرد سبک شناسانه و در حوزه فرم، فاقد رویکرد زیبایی شناسانه می دانم.


   مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، میثم زندی:

*خلاصه داستان

کاپیتان رستمی(هادی حجاری فر) و علی(بابک حمیدیان)، خلبان و کمک‌خلبان هواپیما و پدر و پسر هستند. آنها در کنار یکدیگر قرار است یک محموله بشردوستانه را از ایران به سوریه منتقل کنند. سپس آنها مامور می شوند تعدادی از مردم باقیمانده شهر تدمر که توسط داعش در حال سقوط است را با هواپیمای مسافربری به دمشق برسانند. در این پرواز، علاوه بر مردم، تعدادی از اسرای داعشی هم حضور دارند. با شورش اسرا، کنترل هواپیما به دست داعشی ها می افتد. با گفتگوی کاپیتان رستمی و شیخ داعشی قرار بر این می شود که مسافران زخمی، زنان، کودکان و اجساد از هواپیما خارج شده و مابقی به تدمر برمی گردند. با بازگشت به فرودگاه تدمر، عده ای داعشی از قوم دیگر از توافق شیخ داعشی با یک مرتد، خشمگین شده و او و خانواده اش را می کشند. پدر و پسر به همراه سایر اسرا به قربانگاه  معبد پالمیرا به عنوان نماد قربانیانی برای خدایان جنگ و خشونت، انتقال داده شده و مراسم ذبح آنها، با خشونت فراوان، پی ریزی و فیلمبرداری می شود.

بعد از شکنجه، اسرا را داخل قفس گذاشته و به درون هواپیما انتقال می دهند. برنامه یک عملیات انتحاری و انفجار در یک منطقه شهری با هواپیما به هدایت و خلبانی علی و با کنترل و نظارت زن آمریکایی داعشی صورت می پذیرد. در این بین بر اثر اختلاف بین افراد داعشی و زیرکی اسرا، اداره امور هواپیما بدست علی می افتد. علی با چتر نجات اسرا را نجات داده و در یک اقدام شجاعانه، قبل از اصابت هواپیما به محل مورد نظر داعشی ها، خود، هواپیما و سرنشینان داعشی را منفجر می نماید.

* فیلمنامه

هسته مرکزی فیلمنامه از دو قطب سیاه و سفید تشکیل یافته است. وجه آنتاگونیست و پروتاگونیست. شخصیت پردازی و فضاسازی ها حول محور این دو قطب پرورش یافته است. رویداد کلی بر پایه کشمکش بین تفکر ایرانی و اسلامی  از یک سو و تفکر داعشی از سوی دیگر گسترش می یابد. این نگاه کلاسیک و قطعیت گرایانه در ادبیات کلاسیک مرسوم بوده و با توجه به جهان بینی انسان معاصر، اسباب عدم باورپذیری و تاثیر مناسب را ایجاد می کند.

ما به عنوان مخاطب ایرانی و مسلمان دارای تکلیف مشخصی نسبت به این دوقطب بوده و بعلت قرار گرفتن در وجه پروتاگونیست اثر و بخاطر دغدغه های ایدئولوژیکی با روند تدریجی فیلمنامه و فیلم ارتباط برقرار کرده و تحت تاثیر آن قرار می گیریم. اما فیلمنامه برای مخاطب عام که دغدغه پیروی از دو ایدئولوژی مذکور در فیلم را نداشته و به عنوان فرد بیطرف و تنها یک مخاطب به خوانش فیلمنامه یا تماشای اثر می نشیند، دارای پیرنگ منطقی نبوده و از انسجام کلی برخوردار نمی باشد.

شرایط محیطی خاص یکی از عناصر اصلی و بنیادین در ساختمان درام محسوب می شود. همانطور که کارگردان محترم در یکی از مصاحبه های خود بیان داشتند که تجربه زندگی و ارتباط نزدیک با گروهک تروریستی داعش را نداشته، به همین علت رویدادهای قبلی، شرایط فرهنگی، اقتصادی، روحی روانی، خانوادگی و تربیتی، معماری، آداب فردی و اجتماعی این جامعه کوچک، بسیار سطحی و بدون شناخت بی واسطه در کلیت فیلمنامه ظهور یافته است.

ساختمان درام بر روی شرایط محیطی خاص استوار می شود. این عنصر به مثابه زمین و پی یک ساختمان بوده که در صورت اختلال و یا هرگونه ضعف در این عنصر، اسباب ویرانی کل بنا ایجاد می شود، حتی اگر سایر عناصر به لحاظ کیفی و کمی از اصالت مناسب و بهینه برخوردار باشند.

رویداد دراماتیک یا کشمکش از عناصر مهم دیگر فیلمنامه می باشد. از نقاط قوت فیلمنامه به وقت شام، کشمکش بین جبهه مسلمانان و گروهک داعش بوده که به واسطه تضاد و مخالفت کانونی، این کشمکش در لایه درونی درام جریان دارد. هر چند، این تقابل و تعارض به دو بخش درام هم انتقال یافته و کشمکش کاپیتان رستمی و پسرش از یک سو و تقابل و تعارض داعشی ها از سوی دیگر، بستر کشکمش را در قطب های متعارض فیلمنامه جاری می سازد. این عنصر به نحو ارزنده ای در اثر وجود دارد.

اشخاص بازی یکی دیگر از عناصر اصلی درام بوده که در یک قطب از شخصیت پردازی مناسب و باورپذیر برخوردار بوده و از سویی دیگر بسیار سطحی و کلیشه ای. رابطه پدر و پسر ایرانی و و اعراب مسلمان و شخصیت پردازی این کاراکترها بعلت شناخت منطقی و بی واسطه از آنها، بصورت منطقی در فیلمنامه درآمده است. متاسفانه بخاطر عدم شناخت و ارتباط با واسطه با گروهک داعشی، شخصیت پردازی این گروهک بسیار سطحی و کاریکاتورگونه بوده است.

شخصیت های داعشی همان ضعفی را داشتند که سالها قبل به وفور در فیلم های مربوط به جنگ عراق و ایران دیده بودیم. در آن آثار، رزمندگان ایرانی به مثابه قهرمان شکست ناپذیر و همیشه فاتح و عراقی ها همگی کاریکاتورگونه، بی کفایت، بی لیاقت، خرفت و دارای تمامی رذایل اخلاقی به تصویر در می آمدند. در فیلم به وقت شام، آن عراقی ها در کنار رزمندگان ایرانی قرار گرفته و داعشی ها، حامل تمامی آن صفات شده اند. این غلو و افراط در شخصیت پردازی این گروهک منحرف، ما را به دام قضاوت، پیشداوری انداخته و اعتبار اثر را در جامعه جهانی و در نزد تمامی مردم دنیا با عقاید مختلف، مخدوش می سازد.
گفتگوها، فکر اصلی و ضرباهنگ اثر بعنوان سایر عناصر فیلمنامه در خدمت ایدئولوژی کارگردان قرار گرفته است.

*بازیگران

همه بازیگران فیلم، بازی بسیار ضعیفی از خود ارائه دادند. شاید کمی بازی شیخ داعشی و علی(بابک حمیدیان) از سایرین بهتر بود، ولی چون بار اصلی رویداد دراماتیک بر مبنا حوادث، اتفاقات و تمهیدات بصری فیلم بنا گردیده بود و دو بخش کردن کانون اصلی فیلم و به تبع آن دو قطبی کردن فضا، شخصیت ها، نموداری را با دو محور سیاه و سفید بنا گردانده که همه بازیگران در این رویکرد یا سیاه خواهند بود و یا سفید. با این رویکرد، رنگارنگی و طیف بازی بازیگران کنار گذاشته شده و بازی های تک بعدی و مبتی بر تیپ سازی های کلاسیک نمایانگر می شود. تنها شیخ داعشی است که با معاهده خود با کاپیتان رستمی و وفای به سوگند، جان خود را از دست داده و تنها شخصیت فیلم بوده که از یک قطب به سوی قطب دیگر فیلم تمایلاتی داشته و این حرکت او از یک رذیلت به فضیلت، به کاراکترش، بعد ثانویه بخشیده است. در این فیلم، شخصیت ها یا اهل فضل بودند یا اهل رذل و هیچکدام از دو گروه تا پایان از فضیلت ها و رذیلت های خود کوتاه نیامدند بجز مورد مذکور.

*فیلم برداری

فبلمبردای اثر با توجه به ژانر فیلم و رویکرد کارگردان، در خدمت اثر بوده  و در ایجاد حال و هوا و ساخت فضاهای مورد نظر، تاثیرگذار بوده است.
صحنه‎های اکشن فیلم هر چند با توجه به سطح سایر فیلم های ایرانی دارای استانداردهای بالاتری است اما جز برای تحت تاثیر قراردادن مخاطب و به وجد آمدن او، کارکرد دیگری ندارد.
البته استفاده چندباره و بی منطق از هلی شات در موارد متعدد از معایب اصلی در فرم نهایی فیلم محسوب می شود. به عنوان نمونه در صحنه اعدام اسیران مقابل دوربین ابوطلحه، چند بار رفت و برگشت های متوالی از نماهای دور و نزدیک دیده می شود که فاقد منطق می باشد.

*تدوین و صدا
وجود نماهای زاید در برخی از موارد دیده می شود. گزینش نماها، صحنه ها و سکانس ها پشت سرهم و مبتی بر رویکرد کلاسیک کارگردان انتخاب و انجام شد. مخلوط کردن تمام صداها و تعیین میزان بلندی آنها و در نهایت در هم آمیختن و هم‌گاه کردن صدای نهایی با تصویر از نقاط قوت اثر بود. عدم نظم بخشی اصولی با در نظر گرفتن هندسه تصویر در خروج و ورود نماها به یکدیگر از مواردی بود که در چند مرحله در روند کلی فرم فیلم اختلال بصری ایجاد نمود.
صداها در فیلم از وضوح کامل برخوردار بوده و با توجه به وجود صداهای مختلف طبیعی و غیرطبیعی، صدابردای و صداگذاری از نقاط قوت فیلم محسوب می شود.

*کارگردان

کارگردانی فیلم به وقت شام، به مراتب از فیلمنامه بهتر بوده و تا حدودی ضعف های بنیادین درام را متعادل ساخته است. با ارجاع به سخن کارگردان فیلم مبنی بر تولید کامل فیلم به خصوص در حوره فنی و جلوه های ویژه توسط هنرمندان ایرانی و عدم هزینه حتی یک دلار، این فیلم در حوزه جلوه های ویژه دارای ضعف های بنیادین بوده و از سطح استاندارد جهانی فیلم های اکشن بسیار پایین تر است و عدم هزینه دلاری و وجود ضعف آشکار در این رکن فیلم، دلیلی برای چشم پوشی و استقبال مخاطب جهانی از فیلم نخواهد گردید و این ایراد عمده در کنار سایر موارد مطروحه، از توفیق فیلم در حوزه بین المللی خواهد کاست.

الگوی کارگردان مبتی بر الگوی فیلم های اکشن هالیوودی بنا گردیده است، اما به لحاظ محتوا و فرم، کارهای او همچنان رگه هایی از آثار قدیمی اش دارند. حضور زن و نقش آن در جهان فیلمساز در آثار موخر بسیار محدود بوده که این مسئله با توجه به رویکرد قهرمان پرورانه و ارائه شخصیت های تک بعدی، امری طبیعی بشمار می آید.

انتخاب بازیگر و تناسب فیزیکی و شیمیایی از وظایف مهم کارگردان است. این تناسب بین هادی حجازی فر و بابک حمیدیان در نقش پدر و پسر درنیامده و یکی دیگر از ضعف های فیلم می باشد.

وجود کشکش از نقاط قوت فیلم محسوب شده که کارگردان با ایجاد سکانس هایی در ابتدا، میانه و پایان اثر، از عنصر دراماتیک به گونه قابل قبولی برای حفظ و تداوم ارتباط مخاطب با فیلم بهره گرفته است.

یک ایراد عمده در فیلم که منبعث از فیلمنامه بوده، دوپارگی شدید اثر است. فیلم از دو رویداد کلی برخوردار است. فقط کاپیتان رستمی و پسرش علی از شخصیت های تاثیرگذار و و محوری رویداد اول به رویداد دوم انتقال داده می شوند. هواپیما با یک اراده و تعدادی رویداد دراماتیک به دمشق می رود و به تدمر بر می گردد. عده ای در دمشق پیاده و عده ای در تدمر می میرند. دو قهرمان فیلم، رویداد جدیدی را با افراد جدیدی آغاز می کنند.

این دو رویداد کلی به مثابه دو فیلم سینمایی بوده و در راستای یکدیگر نیستند. این دوپارگی به علت ضعف شدید فیلمنامه در فرم نهایی فیلم نمودار شده است و به نظر اینجانب با توجه رویکرد سبک شناسانه کارگردان در ارکان مختلف زیباشناسانه اثر، یک فاجعه محسوب می شود.

«به وقت شام» برای ما شیعیان و مسلمانان به مدد اشتراک در حوزه عقاید ایدئولوژیکی و حس و حال و تجربه های مشترک زیستی مذهبی، دیدنی بوده و به لطف سرمایه مادی و حمایت معنوی که در اختیار کارگردان قرار گرفته است، دارای این فرم نهایی است.

با تمام اعتقاد و اشتراکی که در حوزه معنا و مفهوم با اثر داشته و لحظات زیادی از آن را به واسطه همسونگری ایدئولوژیکی، در طول فیلم، دچار هم ذات پنداری شده، اما این اثر را در حوزه فیلمنامه، فاقد رویکرد سبک شناسانه و در حوزه فرم، فاقد رویکرد زیبایی شناسانه می دانم.