جمعه 20 بهمن 1396-23:15

یادداشت مازندنومه در پی اتفاقات بازی دو تیم نساجی و خونه به خونه

فوتبال در خدمت وندالیسم

پایان وندالیسم (فردی و اجتماعی) در ورزش و از نوع بابل و قائم شهر آن که این بار با زد و خورد شدید و تخریب خودروهای نساجی چی ها پس از مسابقه خود را نشان داد، به تصمیمی جدی، مطلوب و کارشناسی نیاز دارد/ باید هزینه های این خشونت ورزی ها را بالا برد تا ورزش مایه اتحاد و دوستی و صلح شود، نه باعث اختلاف و دشمنی و جنگ شهرها. جامعه این بار منتظر اقدام اساسی و قانونی مراجع صاحب صلاحیت است.


 مازندنومه، سرویس اجتماعی: «هم تیم ات ببرد، هم بزنی چش و چار طرفداران تیم رقیب رو دربیاری!» این جمله حال زار و کار خراب این روزهای تیم نساجی قائم شهر است. تیمی که چهارشنبه گذشته پس از پایان مصاف با خونه به خونه بابل، هم دل طرفدارانش شکست، هم دست و صورت شان!

نزاع سنتی و حیدری-نعمتی بین ساری و بابل حالا چند وقتی است قطبی جدید پیدا کرده و فوتبال، مسبب اختلاف دو شهر همجوار بابل و قائم شهر شده است.

در یکی دو سال اخیر هیچ بازی بین دو تیم نساجی و خونه به خونه نبوده که بدون حاشیه و دردسر و زد و خورد به پایان رسیده باشد. در واقع کار از رقابت و حساسیت یک مسابقه ورزشی، به نزاع و برخورد و خشونت و وندالیسم بدل شده است.

این پدیده شاید قابل تعمیم به کل شهروندان دو شهر و همه هواداران دو تیم نباشد، لیکن بخش قابل توجهی از ذهن ها و زبان ها و قلم های دو شهر را درگیر کرده است.

واکنش های کینه توزانه، خشن، بیمارگونه و انحرافی برخی تماشاگران (که به زعم و ادعای نساجی چی ها، این بار تنها و فقط هواداران خونه به خونه بوده اند)، در فضای مجازی بازتاب گوناگونی یافته است.

اینک روابط سنتی دو شهر همجوار که پیشینه فرهنگی، تمدنی و تاریخی مشترکی دارند، تحت الشعاع این آشوب طلبی، تزلزل آتوریته اخلاقی و تنازع بیمارگونه قرار گرفته است.



اینکه برخی حامیان تیمی که از قضا پیروز میدان است و عقده باخت هم ندارد، چنین تخریب گرایانه به آسیب بدنی و مالی هواداران رقیب دست بزنند و واکنش های خصمانه، خشن و نامطبوع بروز دهند، موضوعی نیست که ساده انگارانه تلقی شود. این کجرفتاری ها و ستیزه جویی ها حتماً پیش زمینه و عقده های فروخفته ای دارد که پس از بازی خود را نشان می دهد.

باید گفت: تمایل به تخریب، ویرانگری و بزهکاری میان یا پایان یک مسابقه فوتبال، پدیده ای اجتماعی و وندالیسم از جنس ورزش است که مختصات آن گرایش تعمدی به بروز رفتار نامناسب و غیرمسئولانه و تخریب گرایانه به تماشاچی ها و وسایل و امکانات تیم حریف است.

هنجارها، قواعد رفتار اجتماعی به شمار می آید و اجرای اصول و قاعده های رفتاری هر جامعه را تضمین می کند. اتفاق اخیر در بابل، نمایاند که هنجارشکنی حالا دیگر اپیدمی و عادی سازی شده که این گونه ارزش های اخلاقی و اجتماعی کشور را نقض می کند.

مطمئناً این هنجارشکنی که آخرین نمونه اش نخواهد بود، اکتسابی است و از شرایط محیطی و مجموعه ای به هم تنیده از عامل های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ناشی می شود. شاید در ردیف اول هم عواملی چون بیکاری، پرنشدن اوقات فراغت و تخلیه نشدن هیجانات روحی نوجوانان و جوانان قرار گیرد.

در شرایط کنونی دو راه بیشتر نداریم؛ ادامه وضع موجود و خط تخریب و زد و خورد پس از هر بازی یا پیشگیری از این وضعیت که ساده ترین راه آن برگزاری بازی در زمینی بی طرف است.



البته راه های سخت تری نیز وجود دارد؛ این که تیمی که تماشاگرانش آغازگر و سبب ساز این تنش و تخریب بوده اند، شناسایی و مجازات قانونی و مشمول محرومیت هایی شود و قسر در نرود!

رسانه های منصف نیز هرگاه با جدیت وارد عمل شده اند، نتایج مطلوبی حاصل شده است. اطلاع رسانی در مورد علت ها، نتایج و تبعات فردی و اجتماعی این ناهنجاری ها یک ضرورت است.

می توان انتظار داشت با: ۱-تنبیه خاطیان و محرومیت تیم مورد علاقه شان   ۲-آگاهی بخشی رسانه ای، از این پس چنین ستیزه جویی ها پرهزینه ای را شاهد نباشیم.

این گونه ستیزه گرایی های توام با خصومت قلبی، پرخاشگری ابلهانه، تحقیر افراطی و خودنمایی کودکانه اگر به فوریت رسیدگی عادلانه نشود، ادامه اش نامشخص است و باید منتظر حادثه های بعدی این دومینو هم بود.

پایان وندالیسم (فردی و اجتماعی) در ورزش و از نوع بابل و قائم شهر آن که این بار با زد و خورد شدید و تخریب خودروهای نساجی چی ها پس از مسابقه خود را نشان داد، به تصمیمی جدی، مطلوب و کارشناسی نیاز دارد.

بر اساس ماده ۶۷۷ قانون مجازات اسلامی هرکس عمداً اشیای منقول یا غیرمنقول متعلق به دیگری را تخریب یا به هر نحو کلاً یا بعضاً تلف کند یا از کار بیندازد، به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال محکوم می شود. در مورد اموال عمومی قانون گذار برای برخی انواع وندالیسم تا ۱۰ سال هم مجازات حبس در نظر گرفته است.



این سخت گیری قانونی بی دلیل نیست و از اهمیت برخورد با خاطیان حکایت می کند و این که کجرفتاری ها علاوه بر آموزش و تبلیغ و فرهنگ سازی رسانه ای به برخورد قانونی هم نیاز دارد.

باید هزینه های این خشونت ورزی ها را بالا برد تا ورزش مایه اتحاد و دوستی و صلح شود، نه باعث اختلاف و دشمنی و جنگ شهرها. جامعه این بار منتظر اقدام اساسی و قانونی مراجع صاحب صلاحیت است.