دوشنبه 5 آذر 1397-0:24

گزارشی از زندان زنان و کودکان زندانی

نوزادان زندانی؛ معصومیتی که از دست می رود

قلب آدمی از دیدن نوزاد در زندان، فشرده می شود و به درد می آید و دل ها به مرز ترکیدن می رسد. معصومیت نوزادان از دست می رود وقتی دوران محکومیت را با مادر خود سپری می کنند، نوزادانی که باید در کانون گرم خانواده، رشد کنند در دایره زنان زندانی، روزگار سپری می کنند. چهره یکی از زندانیان، بی روح است، دخترک سرد و یخ زده با لبخند مصنوعی سخن می گوید، محکوم به اعدام است، او هم از مسئولان زندان تشکر می کند و اینکه همه چیز آرام است و خوشحالی در صورتش نمایان.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، کلثوم فلاحی: شاید نخستین بار در فیلم «زندان زنان» بود که زندانی از زنان می دیدم، سه نسل زندانی که در آن فیلم به نمایش درآمد، دوره نخست مربوط به مادربزرگ ها بود، دوره دوم زنان زندانی را مادران تشکیل می دادند و فرزندان نسل سوم زندانیانی بودند که در آن فیلم به نمایش درآمدند.

در طول سالیان کاری ام، بازدیدی از زندان زنان نداشتم، کمتر پیش می آید که خبرنگاران از چنین مراکزی بتوانند گزارشی تهیه کنند.  اما این بار موقعیتی پیش آمد و رفتم به تماشای «زندان زنان.»

* زندان زنان واقعی، نه سینمایی!

وارد روستای تیرکلای ساری شدیم، مزارع چشم نوازی در دو طرف جاده  است، باغ های مرکبات، دلبری می کنند و آسمان پهناور که با باغات تلاقی می کند  تصویر دلفریبی است اما ورودی ناخوشایندی برای کسانی است که باید دوران محکومیت خود را بگذرانند. در کنار دانشگاه فرهنگیان، دیوارهایی سر به فلک کشیده با در سبز رنگ بزرگ، اینجا زندان ساری است. برای بازدید از زندان زنان، با مدیرکل بانوان و خانواده استانداری مازندران و مسئولان امور بانوان دیگر ادارات، راهی این مکان شدیم.

دیدار نخست در دفتر رئیس زندان است، داوود ابراهیمی چند ماهی است که ریاست زندان ساری را بر عهده دارد. از عطوفت و مهربانی با زندانیان سخن می گوید و اینکه تربیت، کار سختی است. اظهار دارد که «وقتی مجرمی برای سپری دوران محکومیت خود به زندان می آید کاری نداریم جرم او چه بوده، انسان است و باید با انسانیت با او برخورد شود، شاید اگر ما هم در جایگاه این افراد بودیم همان جرائم را مرتکب می شدیم».

رئیس زندان ساری ادامه می دهد: ما اینجا هیچ آماری به کسی نمی دهیم، تعداد زندانیان را اعلام نمی کنیم، اصلاح روحیه این افراد را مدنظر داریم.

این مسئول تنها آماری که در دیدار با مدیرکل بانوان و خانواده استانداری مازندران بیان می کند این است: «مواد مخدر، جرم بیشتر زنان زندانی است و چهار نوزاد هم در زندان زنان با مادران خود زندگی می کنند».



مدیرکل بانوان و خانواده استانداری مازندران که گویا از این شیوه گزارش دهی خرسند نیست، زنان زندانی را هم جزیی از جامعه هدف حوزه کاری خود اعلام کرد و اینکه افکار عمومی می خواهد بداند برای برگشت پذیری این افراد به جامعه چه اقداماتی صورت می گیرد.

سمیه قاسمی طوسی از انتظار جامعه برای آگاهی از شیوه های اصلاح روحیه این افراد سخن گفت و اینکه اگر گروهی از بانوان دچار آسیب شدند برای برگشتن این افراد به دامان جامعه، بستر سازی انجام شود.

وی اگرچه در صحبت های مستقیم به رئیس زندان نگفت که چرا آمار و اطلاعاتی از زنان زندانی را حتی در اختیار مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری هم قرار نمی دهد، اما با سخنانی که نشانه گلایه از این وضعیت بود گفت: جوامع پیشرفته بر اساس آمار و اطلاعات درست برنامه ‌ریزی می ‌کنند و مبادی که باید این اطلاعات را در اختیار قرار دهند نسبت به انتشار آمار اقدام می‌ کنند، در این جوامع، اطلاعات طبقه ‌بندی شده در اختیار قرار می‌ گیرد اما یکی از مشکلاتی که در حوزه پژوهش و سیاستگذاری در کشور داریم نبود شفافیت در حوزه آمار است که باید مورد توجه متولیان امر قرار گیرد.

*بند نسوان

صحبت های ابتدایی و تعارف ها به پایان می رسد، می خواهیم وارد بند نسوان می شویم، زندانبان در کوچک ورودی را که به حیاط ۴۰-۵۰ متری منتهی می شود، باز می کند، چند کیوسک تلفن در این حیاط قرار دارد و زندانیان می‌ توانند از این طریق با بیرون در ارتباط باشند.

وارد ساختمان می شویم از پله ها بالا می رویم. در پاگرد اول، زنی مسن، با چادر سفید و تسبیحی در دست، سلام و علیکی می گوید، روی پنجره پاگرد، سه گلدان گل قرار دارد، ردیف دیگری از پله ها بالا می رویم وارد طبقه اول زندان زنان شدیم. اینجا نفس در سینه حبس می شود و با دیدن نوزاد در آغوش مادر زندانی، بغض ها می ترکد و اشک جاری می شود،

اتاق بعدی هم نوزاد دارد و همینطور طبقه بعدی. مادرانی که درگیر خرید و فروش مواد مخدر شده اند و حالا با کودکی در زندان هستند.

قلب آدمی از دیدن نوزاد در زندان، فشرده می شود و به درد می آید و دل ها به مرز ترکیدن می رسد. معصومیت نوزادان از دست می رود وقتی دوران محکومیت را با مادر خود سپری می کنند، نوزادانی که باید در کانون گرم خانواده، رشد کنند در دایره زنان زندانی، روزگار سپری می کنند.

مادرانی که با دوران محکومیت مختلف به جرم مواد مخدر در زندان هستند و کودکانی که بدون جرم، مادر را همراهی می کنند. مادر همیشه مادر است، کودک به دنبال مادر است چه این مادر، زن شاغلی باشد که صبح ها به سختی از فرزند دل بکند برای رفتن به سر کار و یا مادری باشد که راهی زندان شده، کودک مادرش را می خواهد.

اینجا برای این نوزادان، چراغی روشن نیست و زندان و میله های آهنی، دنیای بزرگ این کودکان را تنگ کرده است. کودک با این تصور بزرگ می شود که دنیا، همین زندان است از پشت میله های آهنی و دیوارهای بلند. کسی برای این کودکان شعر نمی خواند، نقاشی نمی کشد، به پارک نمی برد.

زنان در زندان، روزهای خود را می بافند. یکی پشت دار قالی می نشیند و دیگری قلاب و میل بافتنی در دست دارد، گلدوزی هم می کنند. حالا به جای خرید و فروش مواد مخدر، به فرد هنرمند تبدیل شده اند، کلاه و ژاکت و دستکش و کیف می بافند و گل های قالی را جان می دهند. اسباب بازی می بافند و آنچه از زنانگی را خارج از زندان از آن دوری کرده اند، اینجا بازیافته اند، اجبار زندان، زنانگی آنها را تقویت کرده است.

اینجا کسی را با هیبت شرور سابقه دار نمی بینی و مضنون همیشگی رخ نمی نمایاند، زنانی همراه با مهر و مهربانی؛ شاید زندان آنها را آرام و صبور کرده و بد حادثه باعث شده لبخند نشانمان دهند، از حال و هوای خوب زندان بگویند و امکاناتی که در اختیار دارند و مدام تشکر کنند از مسئولان زندان و زندانبانان.

چهره یکی از زندانیان، بی روح است، دخترک سرد و یخ زده با لبخند مصنوعی سخن می گوید، محکوم به اعدام است، او هم از مسئولان زندان تشکر می کند و اینکه همه چیز آرام است و خوشحالی در صورتش نمایان.

از نوزادان هیچ صدایی نمی آید، ساکت و آرام در آغوش مادر جای گرفته اند. مادری که نمی داند با طفل خود چه کند و آن دیگری که پس از محکومیت و در زندان، فرزندی به دنیا آورده، شاید خودخواهانه، تا تنها نباشد. جفایی در حق نوزاد که حالا باید شریک مادر باشد در روزهایی که شب نمی شوند.

بازدید از زندان به پایان می رسد، از در سبز و بزرگ آهنی، خارج می شویم اما قلب هایی در کنار نوزادان باقی مانده است، دوباره زیبایی های جاده نمایان می شود و نوزادی که محروم از کودکی کردن و زندگی در خارج از دنیای زندان است.