دوشنبه 3 دی 1397-21:24

نگاهی به فرهنگ پاچه خواری در ایران

دکانی به نام «پاچه خواری»

امروزه نیز فرهنگ و سبک زندگی انگلی پاچه خواری و پاچه خاری و پاچه مالی و منافع نامشروع مترتب بر آن برای پاچه خواران و پاچه خاران و پاچه مالان در لایه های مختلف سیاسی، اداری، اجتماعی، فرهنگی و هنری، چهره خود را در میان بعضی از نویسندگان، شاعران، هنرمندان، اهالی رسانه و برخی مدیران سطوح مختلف اداری و حتی بعضی از مجریان مراسم و همایش ها به وضوح به نمایش می گذارد.


 مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، لطف الله آجدانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر: واژه پاچه خواری به مفهوم پاچه خوردن که از آن به پاچه خاری به مفهوم خاراندن پاچه کسی نیز یاد شده است، مفهوم متوسعی است که در فرهنگ های لغت به معنای تملق گویی، چاپلوسی و تعریف نابجا و آلوده به دروغ و تحریف یاد شده و  پدیده و سبک زندگی کثیف و انگلی در میان بعضی ها برای رسیدن به مقاصد نامشروع کسب یا حفظ و یا ارتقای مقام یا منافع مادی ناشی از آن است.

پاچه خواری در تاریخ و فرهنگ ایران زمین از ریشه های کهن برخوردار و در ادوار و مقاطع مختلف تاریخی، در اشکال وسطوح و درجات مختلف و متفاوتی در میان بعضی ها بازتولید شده و همچنان رایج است.

از دیرباز کاتبان درباری و شاعران بسیاری با تملق و چاپلوسی در مدح پادشاهان و بزرگان و صاحبان کانون های قدرت و ثروت و در ذم مخالفانشان می نوشتند و می سرودند و در قبال پاچه خواری و پاچه خاری خود زر و سیم، به رسم صله و پاداش خوش خدمتی خود می ستاندند. بسیاری از دیوانیان و درباریان نوکر صفت نیز با پاچه خواری و پاچه خاری سلطان، در پی گرفتن مزد نوکر صفتی خود به دریافت زر و سیم یا حفظ مقام یا ارتقای آن، چشم امید داشتند.

پاچه خواری و پاچه خواران تا بدانجا پیش می رفتند که پادشاهانی را که به بی تدبیری و بی کفایتی شان، ایران به دست تاراج و تجزیه سپرده می شد، به لطف پاچه خواری و پاچه خاری خود، قبله عالم و سلطان سلاطین و شاه شاهان و سلطان هفت اقلیم  که آسمان و زمین از کفایتشان انگشت حیرت به دهان نهاده است می خواندند و می نمایاندند و در پاداش  دروغگویی های خود، جاه و مال می ستاندند.

نمونه های فراوانی از سبک زندگی انگلی پاچه خواری و پاچه خواری را  می توان در بعضی از منابع تاریخی و به ویژه مشاهدات و خاطرات بسیاری از سفرنامه نویسان خارجی و بعضی از منابع دیگر در ادوار مختلف تاریخی ایران به روشنی دید. از این جمله است خاطرات و مشاهدات شاردن -سیاح معروف عصر صفوی- که نوشته است :«روزی شاه عباس در مجلس ضیافتی با حضور درباریان و بزرگان، در نهان به خدمتکاران خود دستور داد سر قلیان ها را به جای تنباکو از سرگین خشک اسب پر ساخته و به دست هر یک از حضار قلیانی بدهند. پس از آن که درباریان مشغول پک زدن به قلیان ها شدند، شاه عباس به  دروغ به آنان گفت که این تنباکو را حاکم همدان برای من فرستاده است و بهتر از این تنباکو در هیچ جا پیدا نمی شود. سپس همگی با لحنی چاپلوسانه تصدیق کردند که ای پادشاه کبیر، این تنباکو فوق العاده خوب است و در جهان بهتر از آن پیدا نمی شود».!

امروزه نیز فرهنگ و سبک زندگی انگلی پاچه خواری و پاچه خاری و پاچه مالی و منافع نامشروع مترتب بر آن برای پاچه خواران و پاچه خاران و پاچه مالان در لایه های مختلف سیاسی، اداری، اجتماعی، فرهنگی و هنری، چهره خود را در میان بعضی از نویسندگان، شاعران، هنرمندان، اهالی رسانه و برخی مدیران سطوح مختلف اداری و حتی بعضی از مجریان مراسم و همایش ها به وضوح به نمایش می گذارد.

   از این جمله اند، بعضی از مدعیان خبرنگاری در بعضی از رسانه هایی که به جای تنویر افکار عمومی و تبیین و تشویق مسوولان با مسوولیت و نقد مسوولان بی مسوولیت، صداقت و شجاعت نقد و شرافت قلم و شرافت خود را به کانون های قدرت و ثروت می فروشند و پاچه خوارانه و پاچه خارانه و پاچه مالانه از تشنگان قدرت با طمع و طعم جاه و مال، پهلوان و قهرمان می سازند و برای شان عناوین و القاب می تراشند و می فروشند.

فلان مدیری را که به بی تدبیری و ناتوانی اش فرمان از دست رفته است، مدیر نمونه می دانندش و فلان مدیری را بی آن که استحقاقش را داشته باشد امیر سازندگی اش می خوانند و فلان مدیر مدعی حمایت از فرهنگ و هنر را که در کارنامه عملکرد خود هیچ دستاورد و سرمایه درخشانی در خدمت به فرهنگ‌ و هنر ندارد و امیر صغیر فرهنگ و هنر هم نیست، دست و دلبازانه، امیر کبیر فرهنگ و هنر می نامندش!

نفوذ پاچه خواری و پاچه خاری و پاچه مالی، امروزه حتی تا سطوح پایینی چون اجرای مراسم و همایش ها و برگزاری کنسرت ها و در میان بعضی از مجریان نیز گسترده شده است. مجریانی که همایش ها را با پاچه خواری و پاچه خاری و پاچه مالی خود برای فلان مدیر و فلان شهردار و فلان عضو شورا و فلان شخص و فلان مقام که برایش منافعی داشته باشد، به نمایش تبدیل می کنند و به نام تجلیل از هنرمندان و فرهیختگان و بانوان  و دانش آموزان و معلمان برتر و مخترعان و کارآفرینان و انجمن ها و مراکز خیریه و حمایت از معلولان، اما به کام کانون های قدرت، چاپلوسانه از کانون های قدرت به ویژه در آستانه رقابت ها در انتصابات و انتخابات تجلیل می کنند و در وصف شان می نوازند و می سرایند و می رقصند و از حضار کف می گیرند تا  شاید هم زمینه های پیروزی شان را در رقابت های انتصابات و انتخابات پیش روی فراهم آورند و هم در بازار داغ پاچه خواری و‌ پاچه خاری و پاچه مالی که همراه با لمپنیسم و لمپن ها، دو ابزار مهم پوپولیست های کانون قدرت به شمار می آیند، به قدر رفع تشنگی و‌گرسنگی خود برای رسیدن به مقصد جاه و مال، و در ازای میزان خم شدن خود در برابر کانون های قدرت و ثروت، صله ای و پاداشی از آنانی که پاچه هایشان را می خورند و می مالند و می خارند، بستانند.

  راست گفته اند که تشنگان و گرسنگانی که زیست بوم شان فرهنگ و رفتار  پاچه خواری و پاچه خاری و پاچه مالی است، تنها مهارت و هنرشان در این سبک از زندگی، چاپلوسی و نوکر صفتی است و دیگر هیچ. انگاری که با این صفت ناف شان را بریده اند و متولد شده اند و گوئیا آمده اند تا با همین صفت زندگی کنند و بمیرند.!