يکشنبه 2 دی 1386-0:0

از بودن و سرودن

چهره به چهره با دلاور بزرگ نيا، نامزد انتخابات مجلس از حوزه انتخابيه قائم شهر، سواد کوه، جويبار و کياکلا


                                                             اشاره:
-دلاور بزرگ نيا متولد 1342 گوني بافي قائم شهر است.او کارشناس ارشد حقوق است و از آکادمي علوم تاجيکستان (وابسته به آکادمي علوم روسيه) دکتراي تاريخ دارد. اکنون هم دانشجوي دکتراي حقوق در دانشگاه تاجيکستان است.

بزرگ نيا سه فرزند دارد. او مدتي است که خود را براي انتخابات مجلس هشتم آماده مي کند. دوران تصدي دلاور در اداره کل فرهنگ و ارشاد و سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري مازندران، فصل شکوفايي فرهنگ و هنر و ميراث مادي و معنوي بود.

 توانايي هاي مديريتي ، اخلاص در کار ، انعطاف پذيري ، بشاشيت ،خلق باز و مثبت انديشي از بزرگ نيا مديري موفق و مردمي ساخته است.

اما آنچه در پي آمده حاصل سه جلسه گفتگو با اوست؛ چه هر بار تلفن ها و قرار و مدارهاي انتخاباتي اش باعث مي شد مصاحبه به پايان نرسد.

در اين گفتگو از هر دري پرسيده ايم : از 15 سال عملکرد دوران مديريتش گرفته تا گرايش ها و تفکرات و برنامه هاي آينده ي دلاور و سئوال هاي کوتاه و طنز و عامه پسند. گفتگوي مازند نومه را با دلاور بزرگ نيا بخوانيد،با اين توضيح که عکس مصاحبه از مجموعه تصاوير خانم"مريم فخيمي"انتخاب شده است.

--------------------------
                         
- کي اسم شمارو گذاشت دلاور؟
*پدرم که مشرب پهلواني داشت و علاقه مند به کشتي پهلواني بود. پدرم –براساس آن چه خود برايم تعريف کرد- سالها پيش در جويبار با يه پهلوان اهل منطقه بند پي به نام دلاور- که الان هم زنده است – کشتي گرفت و مغلوب اون شد . پدرم تحت تأثير شخصيت دلاور قرار گرفت و مهرش در دلش نشست ، طوري که چند روز بعد که من به دنيا آمدم، اسمم را دلاور گذاشت . به نظر من اين اوج جوانمرديه که آدم سعي کنه اسم کسي رو که در مسابقه ازش شکست خورده زنده نگه داره!


- داستان جالبي بود. بارزترين ويژگي اخلاقي "دلاور" چيه؟
* شايدصبوري و شوخ طبعي


- در جنگ هم حضور داشتيد؟
* بله ، در سه دوره بودم که دو دوره اون فرهنگي بود. خيلي علاقه دارم که شرح خاطرات دو سفر فرهنگي به جبهه هاي جنگ رو به صورت کتاب درآورم.از جمله: ما يه گروه هنري از نابينايان خوش ذوق وهنرمندتشکيل داده بوديم که در بيمارستان هاي صحرايي جبهه هاي جنوب، بيمارستان علي بن ابي طالب(ع)
دار خويين ، امام سجاد(ع) فاو و فاطمه الزهراي اروند و... برنامه هاي هنري مثل سرود اجرا مي کرديم تا به رزمنده ها روحيه بدهيم . همان موقع چند روحاني مسيحي اومده بودند اونجا که برخورد ما با اون کشيش ها خود قصه اي مفصل داره و مي شه راجع بهش يه رمان نوشت.


- الان چي کار مي کنيد؟
* از نظرپست سازماني کارشناس مسئول امورمجلس سازمان ميراث فرهنگي،صنايع دستي وگردشگري هستم.هم چنين به عنوان دبير کميته علمي و پژوهشي ستاد تبليغات و امور نمايشگاههاي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري همکاري مي کنم.

 
-  کار اين کميته چيه؟
* کارش تدوين برنامه هاي تبليغاتي کوتاه مدت ، ميان مدت و بلند مدت سازمانه که متشکل از اعضاي هيئت علمي دانشگاه ها ، صاحب نظران بخش خصوصي ، ايران شناسان و متخصصان امور رسانه و حوزه فيلم و سينماست.


- شما از 21 شهريور 1378 -درست در روز سينما- مدير کل فرهنگ و ارشاد اسلامي مازندران شديد. چه جوري به اين سمت رسيديد؟
* عصر پنج شنبه اي يود که از وزارت ارشاد تلفن کردند و گفتند آقاي مهاجراني با شما کار دارند. من به ايشان علاقه مند بودم و قبلا" بعضي از آثار آقاي مهاجراني مثل کتاب عاشورا و زندگي حضرت زينب (س) رو بارها خونده بودم . ايشون هم برحسب سفرهاي مختلف شون به مازندران(از طريق استاندار وقت جناب کشاورزيان) منو مي شناختند ، چون مشاور فرهنگي استاندار وقت بودم.


- تو ارشاد چي کار کرديد؟ برجسته ترين کارهاتون چي بود؟
* قبل از اينکه به سئوال شما پاسخ بدهم اين توضيح را بدهم که من قبل از مدير کلي در ارشاد ، استان رو مي شناختم و به فرهنگ اون تعلق خاطر داشتم. در نشست هاي فرهنگي وهنري حضور داشتم وبيشتر هنرمندان برجسته استان را مي شناختم.در کنسرت ها و مجامع فرهنگي و هنري هم  شرکت مي کردم.


- يادم مي آيد که سخنران بعضي مراسم هم بوديد .
* بله مثلا در مراسم عمومي هنرمندان استان در بابلسر يا يادواره ي 1400 شهيد قائم شهر در بخش فرهنگي و هنري سخنران بودم .
- اين ها قبل از تصدي شما در ارشاد بود. در ارشاد چي کار کرديد؟
* من اونجا چند موضوع رو پي گيري کردم . اول اين که به سياست هاي فرهنگي نظام که هم در قانون اساسي اومده و هم شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشريح کرده ، ملتزم بودم و اين ها سر لوحه برنامه ريزي هايم بود .

 بعد اين که ظرفيت هاي مازندران رو بالاتر از اون چه به نمايش گذاشته مي شد ، مي دونستم. تلاشم اين بود که سطح سليقه مردم رو ارتقا بدهم ، براي همين برنامه هايي مثل جشنواره تئاتر اکو ، جشنواره بين المللي فيلم کوتاه وارش(که به خاطر موفقيتش در تقويم سينمايي وزارت ارشاد جاي گرفت) ، جشنواره شعر علوي و ... را طراحي و اجرا کرديم تا مردم تصور نکنند موسيقي، تئاتر ، شعر و فيلم هماني است که مي بينند و مي شنوند. هم چنين سعي کردم هنرمندان استان رو به ساير مناطق و کشورها اعزام کنم تا با اجرا در خارج از مازندران ، انگيزه هاشون بيشتر بشه .


- براي فرهنگ عمومي استان مون چه اقداماتي انجام داديد؟
* من به فرهنگ عمومي ، استان هم بي اعتنا نبودم . سعي کردم  رفتارهاي مردم مازندران را که زبانزد همه بود،مثل دين باوري،رشادت وحق طلبي در قالب برنامه هاي فرهنگي وهنري تقويت کنم،هم چنين فضاي مدارا و رواداري رو در سطح جامعه تزريق کنم . اگر فعال سياسي بودم ، کسي نمي توانست به من برچسب بزند که مدير سياسي هستم . اگر در جلسه هايي شرکت مي کردم که احيانا رنگ و بوي سياسي داشت ، در محل کارم شائبه ي سياسي کاري ايجاد نمي شد.

در اتاقم به روي همه باز بود و اصلا تلاش نکردم هنرمندان را درجه بندي کنم . به مطبوعات توجه زيادي داشتم . مازندران از جمله استان هايي بود که خانه مطبوعات نداشت . در دوره من اين تشکل صنفي در استان جان گرفت . کار ديگه ي من تقويت نشر و چاپ خانه ها بود ، هم چنين حمايت از نويسندگان و محققان مازندراني ، هر چند وسع ما زياد نبود . همين جا يه آمار بدهم که موقعي که به ارشاد رفتم کل اعتبارهاي عمراني ما زير دويست ميليون تومان بود ، زماني آنجا را ترک کردم اين رقم 40تا 50 برابر شده بود . البته بخش قابل توجه آن به سياست هاي توسعه فرهنگي دولت اصلاحات برمي گردد اما بخشي هم بابت پي گيري هاي بنده بود.


- حالا که صحبت از اعتبارهاي عمراني شد ، راجع به پروژه ها و فعاليت هاي عمراني تون هم توضيح بديد؟
* در همه شهرهابه تناسب ضرورت و نياز به کتاب خانه يامجتمع فرهنگي-هنري حداقل يک پروژه کليدخورد.حتي سعي کردم پروژه هاي مختلفي رو که متعلق به ساير دستگاه ها بود و براي بهره برداري اعتبار نداشت با توجه به تعاملاتي که داشتم به دامنه ارشاد بيارم . بعضي از اين پروژه ها طراحي مناسبي نداشت(مثل خانه هاي جوان که مال وزارت کشور بود.) با تفاهم ارشاد و استانداري اين طرح ها رو در شهرستان هاي قائم شهر، آمل ، بابلسر و تنکابن تحويل گرفتيم .

 اين پروژه ها ساختاري ساده داشت و قرار بود در سطح 50 ميليون تومان اجرا شود. اما ما گالري با تالار اجتماعات رو به اين ساختمان ها اضافه کرديم که هريک نزديک به يک ميلياردتومان هزينه داشت تا به اتمام برسد.بخش قابل توجهي از آن هم از محل اعتبارات رهبري هزينه شد. الان اين پروژه ها در حال فعاليت است. يکي ديگر از کارها ي با اهميت من هم تکميل مجتمع سينمايي بابل بود.نمونه ديگر آن مجموعه فرهنگي-هنري وابسته به بهزيستي قائم شهر بود که طي تفاهمي از بهزيستي تحويل گرفته شدوالان در حال تکميل است.


- مي شه گفت شما در ارشاد دو گونه فعاليت داشتيد: فعاليت هاي کالبدي مثل ساخت مجتمع ها و کتاب خانه ها و ساخت و سازهاي ديگه و فعاليت هاي محتوايي مثل ارتقا سطح سليقه مخاطب و حمايت از هنرمندان با برگزاري دوره هاي آموزشي و اعزام به خارج، دعوت از هنرمندان خارجي و برگزاري جشنواره هاي مختلف؛ اما درست پنج سال بعد يعني در شهريور 1383 شما به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري رفتيد. قضيه چي بود؟
* من در فرهنگ سراي نياوران مشغول مذاکره با آقاي دکتر اسماعيل بني اردلان مدير وقت فرهنگ سرا براي اجراي يه پروژه فرهنگي-هنري مشترک بودم. استاندار وقت آقاي پنجه فولادگردان از جلسه شوراي معاونان استاندار تلفن کرد و راجع به آگاهي من از تشکيل سازمان جديدي به نام ميراث فرهنگي و گردشگري سئوال کرد. وقتي متوجه شد من از اين قضيه اطلاع دارم، اظهار داشت که شوراي معاونان بدون حتي يک نظر مخالف به اين اجماع رسيدند که شما بايد رييس اين سازمان نوپا شويد. چون در ارشاد و آموزش و پرورش سال ها تجربه اجرايي داشتم.


- شما هم همان وقت پذيرفتيد ديگه؟
* آقاي پنجه فولاد گران گفتند: فکر کن و بعد به ما جواب بده . گفتم : الان هم مي تونم جواب بدهم ، نظرم مثبته. اون قدر گستره کار در حوزه فرهنگ زياده که من شکافي بين اون ها نمي ديدم . همه به هم وابسته ايم. با وجود مخالفت آقاي مسجد جامعي- وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامي- من به ميراث رفتم . ايشون هنوز هم بابت اين قضيه از من دلخور است.


- دو سال هم در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کار کرديد.
* بله حدود 40 تا 50 درصد فعاليت ها به سازماندهي نيروها معطوف شد، چون بخشي از اون ها از جنس فرهنگ بودند و بخش ديگر بازار يابي و خدمات . رساندن نيروهاي اين سازمان جديد به يه ادبيات مشترک کاري خيلي مشکل بود .

 ابتدا يه فضاي مناسب اداري فراهم کرديم تا انس و مشورت و همکاري بيشتر بشه. خوشبختانه ساختمان سازمان مديريت و برنامه ريزي استان رو هم تحويل گرفتيم که 3300 متر فضاي اداري مفيد و حداقل هزار متر فضاي سبز با ارزش داشت . اين ساختمان نسبتا تونست شأن مراجعان ما رو که اغلب سرمايه گذاران بخش گردشگري و توريست ها بودند، حفظ کنه.


- شما هم فضاي مبلمان اون ساختمون رو به محيط ميراث فرهنگي نزديک کرديد. غير از سازماندهي نيروها و مسائل اداري ، تو اون سازمان چي کار کرديد؟
* سعي کرديم قابليت هاي ويژه استان رو معرفي کنيم. متأسفانه در برنامه دوم توسعه ، مازندران به عنوان قطب کشاورزي قلمداد شد و ما امتيازات بخش صنعت رو از دست داديم.راستش يک چيز هميشه بنده رو دلخور مي کرد؛ اين که علي رغم  آن که مازندران،استاني چندقابليتي است،صرفا"به بهانه برنامه دوم توسعه وسند مربوط به آن محوريت توسعه را در مازندران کشاورزي مطرح کردند.


- البته در بخش کشاورزي هم برخوردي در شأن ما نشد.
* درسته ، اگر قرار بود تو اون دوران دلار هفت توماني از توسعه در بخش صنعت محروم بمانيم حداقل وقتي مازندران را قطب کشاورزي اعلام کردند،بايد همه قابليت هاي سرمايه گذاري وتوسعه را در اين بخش به ما مي دادند؛مثلا"صنايع وابسته به آن را نگاه کنيد،دو کارخانه ماشين آلات کشاورزي در استان هاي آذربايجان شرقي وغربي است!يا کارخانه کمباين در اراک قرار دارد!خب اگر اين کارخانه ها اين جا بود،هم اشتغال ايجاد مي کرد وهم کشاورز مکانيزه تر مي شد.آن وقت کشاورز دلش خوش بود بچه اش در کارخانه اي کارمي کنه که اون از اون جا ماشين آلات مي خره.ما خوشحاليم که قطب کشاورزي هستيم ولي بايدبررسي بشه چگونه امکان پذيره کشوري مثل دانمارک با همين وسعت مازندران وجمعيتي دوبرابر ما،براي 21ميليون نفوس،محصولات دامي ولبني توليد مي کنه؛اما در استان ما چنين اتفاقي يک آرزوئه!

ما اين بار نمي خواستيم سند توسعه اي تعريف شود که ابتر باشد. بايد در کنار صنعت و تجارت خارجي ، صنعت گردشگري هم در نوک قله ي توجه قرار مي گرفت. باور ما اين است که مازندران استاني چند ظرفيتي و چند محوري است. اون هايي که مي خواهند مازندران رو تک قطبي معرفي کنند اگر به نا مرادي و بي مهري متهم شون نکنيم  ، بي ترديد بايد به شناخت شون نسبت به استان شک کنيم .

-ظاهرا"شما سال گذشته(1385) که سند توسعه استاني تدوين مي شد عضو هيئت 15 يا 16 نفره بوديد،اون جا چه آشي واسه استان پختيد؟

همين طوره،بنده به عنوان نماينده بخش فرهنگ وهنر وگردشگري بودم.بي ترديد مي خواستم اشتباه گذشته پيش نياد،به همين دليل همه قابليت هاي استان را در سند مطرح کرديم:"کشاورزي،صنعت،گردشگري وتجارت خارجي".


- درباره ي سند دوم توسعه که در حق مازندران اجحاف شد ، گفتني ها زياده .
به نظر ما جنگل و دريا و طبيعت که سرمايه هاي خدادادي استانه ،بهانه پيشرفت صنعتي و توسعه استان شد.
*همان طور که گفتم دقت نکردن در گنجاندن ساير ظرفيت هاي استان از جمله صنعت وبخش هاي ويژه اي از خدمات و تجارت خارجي موجب شد درست در زماني که سرمايه گذاران در شرايط پايين بودن قيمت دلار مي توانستند در استان سرمايه گذاري هاي جدي در بخش صنعت يا صنايع تبديلي داشته باشند، به خاطر محدوديت و ممنوعيت قانوني ، چنين فرصت هايي به استان هاي حاشيه ي کوير مثل سمنان ، کرمان، يزد و ... منتقل بشه.

 در بخش کشاورزي هم عملا برنامه ي در خور توجهي نداشتيم ، کما اين که مشاهدات عيني ما در مورد داستان تکراري تبديل اراضي شاليزاري به باغات مرکبات و مجددا حذف مرکبات و تبديل آن به شاليزار و اخيرا" هم باز تبديل شاليزار به مرکبات گواه اين مطلبه .


- پيشنهاد شما چيه؟
* يکي از فرصت هاي ويژه ي باقي مانده براي جبران بخش قابل توجهي از" کمان ملامتي" که بر استان مازندران رفت ، توجه ويژه به صنعت گردشگريه که هم موجب رونق اقتصادي منطقه مي شه و هم معضل اشتغال استان رو به شکل جدي برطرف خواهد کرد.


- اجازه بديد از ميان 15 شهرستان استان ، فقط قائم شهر رو در نظر بگيريم ، به مثابه ي مشت نمونه خروار. ظرفيت هاي توسعه گردشگري اين شهرستان کدومه ؟
* در حوزه ي انتخابيه قائم شهر ، سوادکوه و جويبار 15 کيلومتر ساحل چپکرود وجود داره که قابليت هاي توريسم در بخش دريا اون جا وجود داره ، همين طور جلگه هاي وسيع اين منطقه ، آب بندان هاي چند ده هکتاري که مي تونند ارزش يک درياچه را براي ايجاد محيط تفريحي وتوريستي داشته باشند، مناطق جنگلي مثل پارک جنگلي تلار که دويست هکتار وسعت داره و مي تونه به عنوان يک دهکده روستايي معرفي بشه وسرمايه گذار در اون سرمايه گذاري کنه. .

- يادمون نره که پارک جنگلي تلار مصوبه هيئت دولت را به عنوان منطقه نمونه گردشگري  داره.
* بله، به اراضي حاشيه ي رودخانه تلار هم بايد اشاره کرد که البته در دوره تصدي خودم در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري براي مطالعات واجرا به شهرداري قائم شهر کمک هاي قابل توجهي کردم که خوشبختانه الان هم حاشيه ي رود تلار به عنوان اقامت گاه ارزان براي مسافران استفاده مي شه. از ديگر قابليت هاي اين حوزه انتخابيه مناطق ييلاقي باصفاي سوادکوه و مناطق جنگلي اين منطقه است .
هم چنين آبشار هاي متنوع و آثار تاريخي پيش از اسلام مثل برج لاجيم که کتيبه پهلوي ساساني دارد و قلعه کنگلو که معبد ميتراييسم بود . به جاذبه شهر آلاشت و موزه آلاشت، همين طور روستاهاي گردشگري مثل ورسک و امامزاده ها و اماکن زيارتي اين منطقه هم مي توان اشاره کرد.


- اشاره خوبي به جاذبه ها وظرفيت هاي توسعه ي گردشگري حوزه انتخابيه قائم شهر داشتيد . شما گفتيد که 50 درصد فعاليت تان در سازمان جديد التأسيس ميراث فرهنگي و گردشگري به کارهاي اجرايي و سازماندهي نيروها معطوف شد. در اون نيمه ي باقي مونده چي کار کرديد؟
* حفظ و احياي مواريث تاريخي استان چه ميراث مادي و چه معنوي مد نظر ما بود. در بخش ميراث مادي براي مرمت آثار تاريخي مثل برج هاي لاجيم و رسکت تلاش کرديم، همين طور مرمت خانه هاي تاريخي ، تکايا، سقانفارهاو... در بخش ميراث معنوي هم توجه به نيما و بحث مطرح کردن مازندران به عنوان سرزمين تشيع رو داشتيم .


- و کار معروف و مهم تان که جشنواره ي ميراث مشترک کشورهاي حاشيه ي درياي خزر بود.
*بله، جشنواره ي ميراث مشترک اقدام حاشيه ي درياي خزر و آسياي ميانه  رو به دليل مباني نظري مشترک و اشتراکات فرهنگي و قومي مناطق(بامحوريت نوروز) اجرا کرديم. ما براي بازخواني اين مشترکات فرهنگي و تاريخي اين جشنواره رو طراحي کرديم که در حوزه هاي صنايع دستي و موسيقي و پژوهش به همراه طرح مسايل نظري به وسيله ي انديشمندان برجسته و شرق شناسان و ايران شناسان انجام شد . 

 
چنين جشنواره هايي موجبات تحکيم روابط فرهنگي ايران و اين کشورها را فراهم خواهدساخت. از ثمرات درخشان جشنواره که با حضوريازده کشور شکل گرفت اين بود که مازندران به عنوان دبيرخانه دائمي مطالعات تاريخي و باستان شناسي و فرهنگي اين حوزه وسيع تاريخي و فرهنگي انتخاب شد . در آن زمان مبلغ ويژه اي براي راه اندازي اين دبيرخانه اختصاص داده شد که جزئياتش در جلسه هيئت دولت مطرح و جزء  مصوبات سفر کابينه به مازندران اعلام شد . اين جشنواره تفاهم نامه همه ي اعضاي شرکت کننده را هم دربر داشت و قرار بود قزاقستان ميزبان سال دوم و ارمنستان ميزبان سال سوم باشد. الان جويا نيستم که اين مهم به چه دليل اجرا نشده است.


-آقاي بزرگ نيا! شما چه جوري تونستيد هم در دولت خاتمي کار کنيد و هم در دولت احمدي نژاد؟
* من در دولت هاشمي رفسنجاني مسئوليت اجرايي گرفتم . درهيچ دوره اي ارتباطات خاصي را براي کسب تصدي و مسئوليت ها برقرار نکردم و بهترين شناسنامه ي خودم رو کارم قرار دادم. بهترين چيزي که مرا در دولت هاي مختلف حفظ کرد پاي بندي به اصول اجرايي در محيط کاري و پرهيز از بازي هاي سياسي بود .

- در حالي که تمامي اين دوره ها باورها و تفکرات خاص خودتان رو هم حفظ کرديد.
* بله ، در فضاي بيرون از کار اجرايي هم نظرات خودم رو به مردم و دانشجويانم منتقل مي کردم.


- شما اصلاح طلبيد يا اصول گرا ؟
* مردم مرا مي شناسند و از سوابق اجرايي ام آگاهند . رسانه ها هم همينطور .بخشي از اين تقسيم بندي هادرکشوري که هنوز احزاب جدي نيستند وهزاران مشکل مبنايي براي دست يابي به چنين تقسيم بندي هايي وجود داره،پاسخ اساسي به توجهاتي نياز داره؛ولي من با همين تعاريف غلط جواب شما را مي دهم:از اردوگاه اصلاح طلبان خارج نيستم.


- مي گن ضعف عمده شما در عزل و نصب ها بود. چرا در ارشاد و ميراث نيروهاي قدرت مند و صاحب نظر رو به کار نگرفتيد و مديران تان بعضا" خيلي از شما فاصله داشتند ؟
* چون اصرار اين بودکه از ظرفيت هاي انساني همان دستگاه استفاده کنم . من هميشه باور داشتم که بهترين شکل اداره ي يک محيط ، به کار گيري توانايي هاي کارکنان همان تشکيلات است ، هر چند که درصدي ضعيف تر و کم تجربه تر باشند.

 افق اين قضيه روشن است . من هر جا که کار کردم ، باور داشتم که اگر مديران بالادست علاقه اي به به کارگيري نيرو هاي سازماني داشته باشند ، در همان سازمان چند مدير وجود خواهد داشت . اين کادر سازي انتخاب را ساده تر مي کرد .


- بزرگ ترين عيب مديريتي تون چيه؟
* آدمي هستم که اصل روابط اداري رو بر اساس اعتماد مي گذارم . در روابط اداري جامعه ي ما اصل بر نبود اعتماده! براي همين من هميشه در محيط کارم با اين باور شخصي و عرف نادرست اداري ، گرفتار سلسله اي تزاحم بودم که ممکن بود گاهي عيب جلوه کنه. خيلي هم از اين بابت صدمه ديدم.


- راسته که ميگن ساده ترين کار در ايران ، مديريته؟!
* اتفاقا مديريت در ايران سختي هاي زيادي داره ، چون در کشوري که دقيقا" برنامه حاکمه و مديران آشنا به برنامه انتخاب مي شوند ، اداره ي کارها راحت تره ، اما در کشور ما برنامه حاکم نيست و بعضا روابط و سليقه ها پر رنگ تر از برنامه به نمايش گذاشته مي شه . در ايران ، حفظ سلامت سازمان و ارائه ي يک مديريت سالم با دشواري همراهه.


- چرا در ميان اصلاح طلبان اين قدر عدم تعادل و تشتت وجود داره؟
* به مرحوم شريعتي مي گفتند تو چه قدر حرف مي زني ؟! مي گفت: " ما که تا ديروز خواب بوديم ، تازه بيدار شديم و داريم غرولند مي کنيم ، ما کي حرف زديم ؟!"
بخش قابل توجهي از اختلاف ها به اين برمي گرده که ما تا ديروز خواب بوديم و خيلي دير تجربه ي گرايش ها و تفکر حزبي رو به دست آورديم . طبيعيه در شرايطي که موضوعي تازه جدي گرفته شده ، فضاي آزمون و خطا پر رنگ تره . از اون طرف چون درک واطلاعات ما از جريان هاي سياسي حاکم در دنيا و حتي نقش احزاب کامله، اين دسته از اختلاف سليقه ها رو با دانش موجود در دنيا، مطلوب احساس نمي کنيم.

اگر قدري جلوتر برويم بي ترديد جريان اصلاح طلبي از يک فضاي منها يا مثبت بي نهايت خارج خواهد شد . امروز در اردوگاه اصلاح طلبان از تفکر سکولار و لاييک تا چپ ارتدوکس وجود دارد. قطعا" در آينده ي نزديک صفوف همه ي اين ها مشخص مي شوند و چنين پراکندگي و تشتتي بسامان مي شود. براي مثال من تفاوتي بين مجمع روحانيون و اعتماد ملي نمي بينم. فقط روحانيون مبارز با يک نگاه هويت صنفي ، مجمعي از معمم هاست ،در حالي که اعتماد ملي باهمان مباني فکري ، مکلاها را در دل خود جاي داده است.


_چرا نامزد انتخابات شديد و اومديد واسه انتخابات مجلس هشتم؟                       
*در دولت جديد وقتي از کارهاي اجرايي فاصله گرفتم و در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري حضوري کارشناسانه تر پيدا کردم ، دو نگاه فرهنگي ذهنم رو مشغول کرد : نگاه اول به قول حافظ:« اختيار کردن خوش نشيني و گوشه نشيني» بود که :
حاليا مصلحت وقت در آن مي بينم  
که روم گوشه ميخانه و خوش بنشينم


و نگاه دوم هم به کار گيري 17 سال تجربه مديريتي از مجموع 26 سال سابقه کاري ام بود.همه اين تجربيات رو هم مديون اعتماد نظام به خودم مي دانم . از طرفي آموزشهاي مختلفي كه ديدم و احيانا" سفرهاي خارجي و ... هزينه هاي جدي براي سيستم در بر داشته است كه بايد از آنها بهره گيري شود .

هم چنين نوع مطالعات دانشگاهي ام كه عمدتا مطالعات تاريخي و حقوقيه، اين جرئت و جسارت رو به من داده كه در اين ميدان وارد بشوم تا بتوانم از حقوق اين خطه به خصوص در بخش اقتصادي و فرهنگي دفاع كنم .


- اگر نماينده مجلس شديد مي خواهيد چي كار كنيد؟ برنامه تون چيه؟
* يك بخش تلاش در حوزه عموميه. مسايلي مثل حضور جدي در فضاي قانون گذاري مرتبط با حقوق شهروندي ، تضمين آزادي هاي فردي و حقوق زنان، تحكيم مباني قانوني ايجاد شادي و نشاط در جامعه كه متأسفانه در حال حاضر ما گرفتار يه چرخش فرهنگي هستيم يعني عزاها عمومي و شادي ها خصوصي شده! بي ترديد برگزاري شادي هاي خصوصي تالي فاسدهاي خود را به دنبال خواهد داشت .


اما در بخش ايجاد زمينه هاي اشتغال و رونق اقتصادي در حوزه انتخابيه ام در كنار پي گيري رفع موانع قانوني در بخش سرمايه گذاري حوزه صنعت وتأكيد بر وجود برنامه در توسعه كشاورزي ، بيشترين هم خود را به پي گيري قوانين ومقررات مربوط به ظرفيت هاي سرمايه گذاري و توسعه صنعت گردشگري و خدمات تجارت خارجي اختصاص خواهم داد.


- خيلي خوبه، چون عمده مشكلات ما در اين بخش نبود قوانين و مقررات به روز و شفافه . حالا مي شه در مورد شيوه هاي تبليغاتي تون هم توضيح بديد؟
* چون در جامعه ما احزاب نهادينه نشده اند و افكار عمومي، احزاب رو نمايندگي مي كنند، بخشي از تبليغات همان شيوه ي سنتي چهره به چهره و ارتباط با مردمه. چون جنس فعاليت هايم فرهنگي بود و به ظرفيت رسانه آشنا هستم از ظرفيت رسانه ها هم استفاده مي كنم.


- آقاي بزرگ نيا! مرغ الان كيلويي چنده؟
* ما از مرغداري يكي از دوستان مرغ مي خريم و هميشه كمي ارزان تر به ما مرغ مي دهد . معمولا عادت ندارم قيمت ها را بپرسم اما بگويم كه من از جنس همين مردم هستم و عمدتا" خريدهاي منزلم را خودم انجام مي دهم و قيمت ها دستم است.


- غذاي مورد علاقه تان چيه؟
* همه غذاهارو دوست دارم به خصوص خورش فسنجون!


- دنيا رو به چه رنگي مي بينيد؟
* آبي ، رنگي كه سقف و پوشش بناهاي تاريخي ماست.البته اگر به ملاحظات فضاي مردمي وبيروني در بحث تيم هاي فوتبال استقلال وپرسپوليس مجبور نشوم بگويم"سرخابي!"خلاصه دنيا به رنگ روشن مي بينم نه تيره.


- نظرتون راجع به سهميه بندي بنزين چيه؟
*تصميم با اهميتي بود اما متأسفانه خيلي بد اجرا شده است . ظاهرا سهميه بندي داريم اما من بر اساس مشاهداتم باور نمي كنم ترافيك و مصرف بنزين كم شده چون راه هاي دسترسي به بنزين ، به هر شكلي فراهمه. در اجراي طرح نا موفق بوديم.


- اهل پارتي بازي هستيد؟
* اگر تعريف گسترده اي براي پارتي بازي قائل باشيم ، جوابم مثبته ! اما اگر تعمدا و رسمي بخواهم حقي رو نا حق كنم خير! مثلا توجه ساده به يه آشنا و فردي كه قابليت هاي فراواني دارد ، ممكن است از نگاه بعضي ها پارتي بازي تلقي شود اما اين گونه نيست . از سويي اگر در يك سيستم ، رقابت و آزموني برگزار شود و بخواهم فردي خاص استخدام شود ، هرگز حقوق ديگران را ضايع نمي كنم.


- پارتي بازي كه نمي كنيد ، چاخان چه طور؟
* در فضاي شوخ طبعي و درجمع دوستان ممکن است بعضي حرفام چاخان قلمداد مي شود، اما اصلا اهل چاخان و خالي بندي نيستم !


- اسم آخرين كتابي كه خونديد؟
* اقتصاد هنر از يه نويسنده خارجي .


- اسم آخرين فيلمي كه تماشا كرديد؟
* «گاهي به آسمان نگاه كن » به كارگرداني كمال تبريزي.


- آخرين بار كي گريه كرديد؟
* چند روز پيش در مراسم يه شهيد.


 - اهل مسواك زدن هستيد؟
* حداقل روزي يه بار مسواك مي زنم اما دوست دارم روزي سه بار اين كار را انجام دهم.


- علي دايي الان مربي چه تيميه؟
* سايپا، كه متأسفانه تو اين دوره خيلي درخشش نداشته و دوست دارم او موفقيت هاي بيشتري به دست بياره.


- بعد از اين كلمه هايي كه مي گم، اولين كلمه اي رو كه به ذهن تون مي رسه بگين:

خاتمي: صميميت
احمدي نژاد: انتخاب
زن دوم: انرژي هسته اي ( خنده جمعي)
كارت سوخت:مشكل ساز
نماز: نياز
موسيقي: لطافت
خواب: غنيمت
تلويزيون: اتلاف وقت
مجلس:
نهاد اساسي
پول: احتياج
قائم شهر:
عشق من
رحيم مشايي:رييس
اينترنت:  انسان منتشر شده

_ سئوال هام تموم شد. مصاحبه چه طور بود؟
* بايد ديد مخاطبان چه نظري دارند.
- به خواننده هاي قائم شهري " مازند نومه " چي مي خواهيد بگيد؟
* اين همشهريانم هستند كه بايد به من چيزي بگويند و نقطه نظرات خودشون رو اعلام كنند . به همه اداء سلام واحترام دارم.