شنبه 23 بهمن 1400-7:43

روز شمار چهلمین جشنواره فجر در ساری-روز ششم

از شکلات تلخ شما متشکریم ...!

کشتی ششمین روز جشنواره در مازندران با دو فیلم «نمور» و «شادروان» به حرکت خود بر پرده نقره ای سلانه سلانه ادامه داد.


مازندنومه،علی احسانی: ملودرام یکی از مهمترین گونه های سینمایی است که از بدو پیدایش هنر هفتم دستمایه موضوعی فعالان این عرصه قرار گرفته است. وزنه های عاطفی ملودارم نیز بر دو ستون عشق و نفرت استوار است.

کشتی ششمین روز جشنواره در مازندران با دو فیلم «نمور» و «شادروان» به حرکت خود بر پرده نقره ای سلانه سلانه ادامه داد.  مناسبات و چالش های رفتاری و عاطفی اعضای دو خانواده ناموزون موتور محرک بده بستان های شخصیت های این دو فیلم بود که در این پروسه بی شک فیلم «شادروان» که در سانس دوم سینما کانون اکران شد با گرمی قصه و چاشنی موقعیت های کمیک بر سردی و رخوت «نمور» و آدم های باسمه ایش  می چربید.

در مضرات و محسنات دخانیات

سازنده «نمور» اساس روایت خود را بر ایهام و تزریق اطلاعات به شکل قطره چکانی استوار کرده است.  شخصیت های فیلم از همان ابتدا با هم سرِجنگ دارند و روح و روان یکدیگر را خراش داده و بر سیمای رفتاری یکدیگر پنجه می کشند. داود (محمدرضا علیمردانی) بعد از 21 سال از ولایت فرنگ به کشور بازگشته و اکنون برای فروش زمین های پدریش در شمال مستقر شده است.

یک آدم سالم و درست درمان میان شخصیت های محوری «نمور» حضور ندارد. دانیال برادر داود که مخاطب در آغاز فیلم با او آشنا می شود در حوزه شرط بندی مسابقات فوتبال است در حال گریز از چنگ طلبکاران دیده می شود. دلارام (سمیرا حسن پور) خواهر خانواده با یک من عسل هم اخلاق و مزاجش شیرین نمی شود؛ به تازگی همسرش را از دست داده و با سرطان نیز دست و پنجه نرم  می کند.

در ذوزنقه روابط فیلم در میانه اثر پی می بریم داود داغ یک عشق قدیمی را بر سینه دارد و مدت مدیدی از پشت شیشه رستوران، زاغ سیاه عشق پیشین خود (بهاره کیان افشار) را می زند.

دلارام نیز به ظاهر عزادار شوهر درگذشته خود است اما حنای این شوهر تحمیلی که توسط برادرش به او سنجاق شده رنگ نداشته، او در حسرت عشق قدیمی خود (باربد بابایی) می سوزد.
نرگس (نسیم ادبی) همسر دوم داود اکنون در عنفوان میانسالی از داود بچه می خواهد درحالی آرام 20 ساله دختر داود برای او حکم خواهر کوچکتر را دارد. در این ذوزنقه سردرگمی بیننده فلک زده، برای درمان بیماری سرطان دلارام دیدار با عشق قدیمی او (باربد بابایی) توسط خانم دکتر نسخه پیچی می شود. داود رضایت به این کار ندارد چون عیان می شود که او اجاق کور است و دلارام اصلا دختر او نیست بلکه دختر خواهرش است. او  برای حفظ آبرو یک کلاه شرعی بر این مهم گذشته و دخترک را  بیست سال قبل همراه خود به فرنگ برده است.

در اوضاع شیر تو شیر مناسبات ذوزنقه ای آدم های فیلم شمایل تصویری فیلم هم نوبر است. «نموری» جعلی روابط به ساختار دیداری فیلم هم رسوب کرده و هر جا گره ای باز می شود یا هویت جعلی شخصیتی نامتعادل افشا می شود آسمان هم دل آشوبه می گیرد، بر این مصیبت شخصیت های فیلم اشک می ریزد.

میزان نارضایتی و خشم جعلی داود نیز با سیگار توسط فیلمساز نشانه گذاری شده است. داود با دلارم از در آشتی وارد می شود، او سیگار آتش می زند. داود با همسرش سرِ بازگشت به تهران کلنجار می رود سیگار روشن می کند. شیشه ماشین را برق می اندازد، سیگار آتش می زند. اگر سیگار را از شمایل دیداری فیلم حذف کنیم چیزی از شخصیت اصلی نمی ماند! خدا را شاکریم که در سالن سینما  ماسک بر چهره داشتیم از این میزان دود سیگار در ساحت دیداری «نمور» جان سالم بدر بردیم؛ بسیار مسروریم که اسپانسر فیلم شرکت دخانیات نبود!

دعوای زرگری شخصیت ها در 10 دقیقه انتهایی رمز گشایی می شود که بجای غافگیری اسباب مزاح و خنده مخاطب را فراهم می کند. گزینش بازیگران نیز نامناسب است و بخصوص حضور دو مجری برنامه های تاک شو تلویزیونی همچون «محمد رضا علیمردانی» و «باربد بابایی» در ردای نقش های مهم قصه قابل باور و پذیرش نیست و این دو مجری تاک شو درک درستی از موقعیت آدم ها در داستان نیم بند فیلم ندارند. «نمور» در شمایل کلی در اندازه یک تله فیلم معمولی است که حفره های داستانی و ساختاری زیادی آن را احاطه کرده است.   
مردن یا نمردن مسأله این است...

در تاریخ سینما فیلم های زیادی را بیاد داریم که با موضوع «مرگ» از در شوخی وارد شده و فرشته مرگ را نوازش کرده اند. «شادروان» ملودرامی خانوادگی است که با چاشنی طنز به زورآزمایی با تلخی مرگ می رود.

چند عدد نان خامه ای ناقابل پدر یک خانواده را به دیار باقی رهنمون می کند. اعضای خانواده برای ترخیص جنازه و دفن او پروسه ای شیرین را پشت سر می گذراند که این پروسه در نگاه واقع بینانه برای خانواده های داغدار همراه هزینه های گزاف و خرد شدن اعصاب و روان است.

در جامعه سنتی ما آدم های زنده تا زمانی که با دم و بازدم نیم بند روزگار را سپری می کنند کسی برای آن ها تره خرد نمی کند. اما به محض اینکه یکی از این اشرف مخلوقات بوسه فرشته مرگ را پذیرا می شود، حکمرانی مردگان آغاز می شود. پروسه برگزاری مراسم سوم، هفتم، چهلم و سالگرد مفر مسرت بخشی برای طیف مرده خواران است که کنگر خورده و برلنگر بنشینند.

«شادروان» روایت شیرین جدال طیف مرده خواران با خانواده داغدار از طبقه پایین اجتماع است که فیلمساز برخی از رفتارهای غلط و مناسبات موجود در اجتماع را به نقد می کشاند. نادر (سینا مهراد) همانقدر از نادانی و جهالت اعضای خانواده اش شاکی است که از روند تحویل جسد پدرش از غسالخانه! سیستم ادارای و سیستم بانکی هر کدام سازی جداگانه را در ارتباط با متوفیان کوک می کنند.

فیلمساز در نقد رفتار آدم ها و نقد بروکراسی و سیستم فرسوده اداری یک موازنه موزون در فیلم برقرار کرده است. البته  حضور افراد کنه و زالو صفت نیز در این پروسه قابل بررسی است. شخصیت اسد (بهرنگ علوی) که در جایگاه دایی بچه ها حضور دارد یکی از آدم های آشنای پیرامون ماست که به قول معروف: «هم از آخور می خورند، هم از توبره». بازی موش و گربه اسد با بچه های خواهرش از موقعیت های جذاب فیلم است که درک درست بازیگر از موقعیت این آدم در اجتماع و خانواده در باور پذیری این تیپ بسیار تاثیرگذار است.  

«شادروان» از حضور برخی آدم ها در ساختار قصه آسیب دیده است. شخصیت آهو –زن مطلقه افغانی– و مناسبات او با نادر و شوهر سابقش – سردار- وصله ناجوری در اثراست که بود و نبودش تاثیر در پیشبرد رخداداهای قصه ندارد.  به هر روی «شادروان» تنها فیلم کمیک حاضر در جشنواره است که فاقد لودگی و عنصر هجو در درام است که چاشنی این روزهای فیلم های کمدی روی پرده سینماست. سازنده «شادروان» شرافتمندانه یک قصه ملودرام وطنی را بر پرده نقره ای جشنواره مصور کرده است که این مهم امتیاز کمی برای  این اثر محسوب نمی شود. «شادروان» در نهایت شکلات تلخی است که در ساحت درام به شیرینی می زند.