پنجشنبه 20 دی 1386-0:0

صور خیال عاشورایی(1)

فریدون اکبری شِلدره ای،مدیر گروه زبان وادب فارسی دفتر تالیف وبرنامه ریزی کتاب های درسی


تا ناله علـم راست نمود از دلِ عالم در ماه محرم

پشـتِ فلکِ پـیر شد از بارِ الـم خم در ماه محرم

 میـرزا محـمـود فــدایـی مازنـدرانـی از مرثیه پردازان و سوگ سرایان بزرگ عاشورایی روزگار قاجاراست مقـتــل شعری وی نخستین بار در سال 1377 خورشیدی از سوی انتشارات اسوه منتشر شده است .( متاسفانه از آن هنگام تا کنون مسئولان فرهنگی استان مازندران هیچ گامی در پاسداشت از این شاعر شیفته ی اهل بیت و فدایی امام حسین ع برنداشته اند)!

جلد اول دیوان فدایی که افزون بر 4 هزار بیت دارد شرح واقعه ی عقل آشوب کربلا است ویکسره در قالب ترکیب بند سروده شده است که بلندترین ترکیب بند ادب فارسی است. برجسته ترین ویژگی زبان شعری فدایی ، تصویری بودن کلام وی است .همین عامل سبب شده است که شعر رثایی فدایی اثر گذار و ماندگار بر ذهن باشد و بر تار و پود جان و روان شنونده چنگ در اندازد.

تصاویر ادبی آنچنان با درون مایه ی عاشورایی پیوند خورده است که مناظر شگفت و چشم اندازهای بدیع و صور خیال ناب عاشورایی را آفریده است . ما در این جستار تنها به این جنبه از قدرت وتوان آفرینندگی شعری وهنرمرثیه پردازی فدایی پرداخته ایم ، زیرا شعـر ناب وتا ثیرگـذار، آن است که به جای حرف زدن و پرگویی کردن،تصویر بیافریند و به کمک واژگان ،نموداری زیبایی شناختی و تابلویی هوش ربا خلق کند و شنونده و خواننده را در دنیای فریبا وپررمز و شگفت خود به درنگ وادارد .

در بیت زیر، اوج عاطفه وحس غریب شاعرباآمیزه ای از واماندگی وحیرت نموده شده است:

در حیـرتم که آب مگر آبـرو نداشت

 گر آبـروی داشت چرا رو به او نداشت ( دیوان فدایی ص 34)

می بینید که فدایی با به کارگیری واژه های کاملا ساده و آشنا ( آب ، آبرو ، او ،رو ، حیرت و..) چنان خار خاری را در یاد ونهادانسان برمی انگیزد که با اندک تاملی بر صلیب سوال عبرت خیز و حیرت آمیز آونگ می شود. رمز مانایی یک شعر هم همین است.منظره ی بدیعی که در دو بیت زیر آمده است همچون تمثـیل غـار افـلاطــون است که آثار آن بر پیکره ی جان و پرده ی روح نقش می شود.

دیـدم سپیـده دم که برآمد زکوهســار

خور با سر برهنـه و با چشم اشکبـار

 لرزان به هرطرف نگران چشم آفتـاب

 چون اشهب رمیـده ز میـدان کارزار ( فدایی ص 32)

 در این دو بیت فدایی دو تابلو ونگاره ی بسیار اثرگذار و گیرا را پیش چشم می آورد .تصویری که پس از شهادت آن جان ِ جهان ، حسین (ع) سرور عاشقان به سبب شدت اندوه و سنگینی سوگ نموده شده است.

در بیت نخست شاعر چگونگی و حالت خورشید را پش از سر برآوردن از کوهسار با به کار )در دو تصویربه شایستگی نشان داده است . personificationبستن آرایه ی جان بخشی ( ابتدا خورشید آشفته موی وآسیمه روی پدیدار می شود. دیگر آن که خورشیدبا دیدگان اشک ریز چشم به جهان می گشاید که هر دو تصویر یکسره با ساخت و سازاثر و موضوع سخن پیوندی نزدیک دارد زیرا، سربرهنه کردن وگیسوی و موی درهم نمودن ،از رفتارهایی است که هنوز هم در میان مردم به هنگام سوگ و عزا کارکردی ویژه دارد .

 از دیگر سو،تابلوی خیال انگیز دیگر که سراینده خلق کرده ، اشکبار بودن دیده ی خورشید است که هم با سربرهنه پیوند دارد وهم شاعر برای ایجاد هم حسی ونشا ن دادن عظمت ماتم و سوگ، تمام عناصرعالم را به همراه خود سوگ مند و گریان می بیند. نا گفته نماند که مقصود از سربرهنگی خورشید آشکارشدن وسرازپرده ی شب برکشیدن و راز دل زمانه را پدیدارکردن است.

آن گونه که " خـاقـانی " جادو سخن گفته است :

 رخسار صبح پرده به عمدا برافکند

راز دل زمانه به صحرا برافکند ( دیوان خاقانی ، ص 133)

 در بیت دوم شاعراز سر درد و به سبب غم جان گزا ی امام حسین (ع) ،از نگاه زیبایی شناختی در پهنه ی ادب عاشورایی با این نقش خیال پرور ،شوری در سخن در افکنده است.خورشیدبراثر از دست دادن آن تک سوار میدان آزادگی و آزادی ،تنها مانده ودر یک سوی آسمان با چشمانی پر هراس و بیمناک و بی آرام ، نگران است .

 "فدایی" برای آن که ارج و شکوه این تصویر (استعاره ی مکنیه) را برکشد و آن را برجسته تر نماید به منظره ای بسیار مناسب و فریبا در پاره ی دوم شعر تشبیه می کند:

 " چون اشهب رمیده زمیدان کار زار " خورشیدی که در کناره ی شرقی آسمان ، هراسان و نگران است مانند اسبی است که از معرکه و کارزار، رمیده وحتی بی سوار در گوشه ای ایستاده است ولرزان و بیمناک به این سو و آن سو می نگرد.

چونان " ذوالجناح" که بعد از ظهر روز عاشورا در سرزمین کربلا بی سوار به خیمه گاه باز گشت .

ادامه دارد.

 منابع این نوشته :

 1) د یوان (مقتل ) فدایی مازندرانی . با تصحیح ، تعلیقات و مقدمه ی فریدون اکبری شِلدره ای ، انتشارات اسوه ،قم، چاپ اول ، سال 1377 . 2) د یوان خاقانی شروانی . تصحیح ضیاالدین سجادی ، انتشارات زوار ، چاپ سوم ، سا ل 1368

adabestanakbari@yahoo.com