دوشنبه 31 مرداد 1401-0:1

تبرستان و آیین مردم تپور

در جای جای مازندران هنوزنشان از سکونت مردمانی بودایی است که در گذشته یی دور به این دیار آمده اند.  نشانه های باقی مانده از آنان در مازندران،  تپه های خاکی گنبدی شکل دست ساخت است ، از زبان مردم به آن ها  " دین "گفته می شود.


مازندنومه، درویش‌علی کولاییان: تبرستان و مازندران را امروز تقریباً به یک معنا به کار می برند اما روزگاران پیش، مازندران بخشی از تبرستان و پیش از آن که شاهنامه بلند آوازه اش کند، ناحیه یی از بیشه نارون بوده است.  بیشه نارون همان است که  فردوسی در شاهنامه هنگام اشاره به بخشی از جنگل های شمال ایران این نام را می آوَرَد.

 تبرستان در عصر ساسانیان ، تپورستان نامیده می شد  اتفاق نظر هست که  مردمانی در اوائل عصر اشکانیان به ساحل جنوب دریای مازندران و در بخش شرقی آن مهاجرت نموده ساکن آنجا می شوند. نام  تپور و تپورستان و یا بعد ها نام تبرستان، از شهرت و از صفات و آیین همین مردم برجای مانده است .

 کمی قبل از آن دوران ، گروه و طائفه یی دیگر نیز به تپور موسوم شده اند، اما معلوم نیست این فقط یک شباهت اسمی است یا  آن که منشا مشترک در میان بوده است. سعی ما است تا از این تردیدها عبور کرده، از نشانی های درست ومورد اتفاق نظر تبعیت کنیم  .

در پیوند با تاریخ اشکانیان، ماجرای آشکاری را همه می دانند و آن بیرون کردن مردم آمارد یا مارد ها از بخش شرقی تبرستان توسط پادشاه وقت اشکانی و جایگزین شدن طایفه یی دیگر به جای آنان ، در قرن دوم پیش از میلاد است . در مورد چرایی این اتفاق کمتر سخن رفته است . موضوع ، زمانی اهمیت پیدا می کند که  بدانیم مردمی که جایگزین  آمارد ها شدند اعقابشان مردم امروز مازندرانند و مازندرانیان بیش وکم از اعقاب همین مردمند.

تاریخ نگاران هیج زمان توجیه روشنی برای بیرون رانده شدن مردم آمارد از منطقه، ارائه نداده اند و برای امتیار دادن به تازه واردان نسبت به مردم آمارد، توسط اشک پنجم ( فرهاد اول ) در قرن دوم پیش از میلاد، هیچ دلیل محکمی اقامه نکرده اند.  تحقیقات نگارنده در مورد تاریخ  آغاز کشت و کار برنج  در مازندران که سال ها پیش ارائه گردید از این معما پرده بر می‌دارد 1.

توسعه چشمگیر کشت و کار شالی در مازندران زمانی اتفاق افتاد که جانشینان اسکندر؛ سلوکیان  بلخ، بر سر کارند. از قرن سوم تا نیمه های قرن دوم پیش از میلاد، افزون بر یک قرن، دولت یونانی بلخ یا همان سلوکیان حضوری قدرتمند در منطقه داشته اند و مدتی نیزامرای اشکانی متحد سلوکیانند یا آن که  مجری اوامرشان بوده اند .

محدوده یی جغرافیایی که دولت یونانی بلخ در تصرف داشت در مشرق، شمال غربی هند باستان را در بر می گرقت واز مغرب،  سر زمین  تبرستان یا همان مازندران را  شامل می شد  .
در  متصرفات  و در حوزه نفوذ دولت یونانی بلخ در مشرق یعنی شمال غرب هند باستانی ،.کشت برنج سنتی هزاران ساله بود . تراکم جمعیت ، تقاضای آب و زمین را پیش می آورد  و کشت کاران خواهان زمین و آب  بیشتر ،  به ویژه  برای کشت و کار برنج می شدند . در برابر این وضع ، در قلمرو سلوکیان بلخ درغرب ، یعنی مازندران و  تبرستان  امروز ، زمین مستعد و آب فراوان هنوز دست نخورده بود .

در آن مقطع، مارد ها یا همان آمارد ها با جمعیت به نسبت کم  ، ساکن مازندران بوده اند . آنها مردمی فقیر و به قول یونانیان راهزن بوده اند . آن ها کشاورزان و دامداران خوبی نبوده ، رسم شالیکاری نمی دانستند . در چنین شرایطی کشتکاران و دامداران و بازرگانانی از مشرق دولت یونانی بلخ  به غرب کشور مهاجرت می کنند . آنها تحت حمایت اردوی اشکانی که فرماندهانش هنوز در اطاعت یونانیان، یا متحد آنان بوده اند،  به آباد کردن زمین و ایجاد شبکه های آبیاری و استفاده از مراتع برای دامداری در ناحیه یی که بعد ها توسط آنان ، مازندران  نامیده شد مشغول  به کار می شوند .  شواهد حاکی است مهاجرتی وسیع اتفاق افتاد . در این تحول بود که  برای امنیت مهاجران ، آمارد ها به بیرون رانده شدند . مورخان متفق القولند که اشک پنجم فرهاد اول پس از سه سال جنگ سخت ازعهده  این کار یعتی اخراج قوم آمارد از منطقه برآمد .

برنج آن زمان کالایی ارزشمند در تجارت بود و تجارت این محصول از طریق جاده ابریشم که از نزدیکی مازندران و از دامغان می گذشت  ، صورت می گرفت.

 صدور برنج مرغوب در این جاده فقط از شمال هند تامین می شد اما با جابجایی طوائفی از کشاورزان و دامداران به غربِ متصرفات دولت سلوکی بلخ و تولید در اراضی مازندران ، صد ها فرسنگ از طول مسیر حمل و نقل کاسته شد . برای نیشکر و کنجد نیز که صدور این اقلام از کشور هند به مدیترانه صورت می گرفت همین تحول به وقوع پیوست.

دسترسی به راه ابریشم از دریا برای دولت یونانی بلخ در آن عصر دشوار بود .امکان دسترسی به دریای آزاد فراهم نبود و تجارت از راه آبی به آسانی صورت نمی گرفت راه خشکی که شاخه اصلی آن از دامغان و نزدیک مازندران می گذشت مورد استفاده بود.

 توضیح  مهم : شرایط اقلیمی و ارتفاع  اراضی از سطح دریا در دشت جلگه یی شمال غرب هند و اراضی جلگه یی جنوب دریای مازندران در تشابه با  یکدیگرند ، کشت بعضی اقلام مرغوب متعلق به  شمال هند در جلگه های ساحلی دریای مازندران میسر است. اقلیمی مشابه با اقلیم شمال هند ، در فاصله هند تا سواحل جنوبی دریای مازندران ، فقط در جلگه ساحلی دریای مازندران قابل مشاهده است.

 زمان مهاجرت و آیین مردم مهاجر

محدوده زمانی مهاجرت را ما می دانیم . مهاجرت در دوره یی از ایام فرمانروایی اشک پنجم فرهاد اول  از 181 تا 174 قبل از میلاد به اوج خود رسید  و مبدا مهاجرت طبعاً ناحیه یی از شمال غربی هند و از درون حوزه  نفوذ دولت سلوکی بلخ بوده است که بدان باز هم اشاره خواهد شد.

مهاجران، مهارت کافی در برنجکاری داشته ، کشاورزی را خوب می دانسته اند. اصطلاحات کشت و کار برنج و سنت دامداری آن ها  و نوع گاوی که با خود به مازندران آورده اند برایمان هنوز قابل تشخیص اند و نشانه ها از فرهنگ باستانی شمال هند را به ما نشان می دهند .

 تعدادی پرشمار از اصطلاحات کهن در برنجکاری و آبیاری و دامداری سنتی و اموری دیگر در زبان مردم مازندران هنوز باقی است و معنای شان فقط در فرهنگ های متعلق به سنسکریت کلاسیک  یعنی زبان باستانی مردم هند پیدا می شود.و همانطور که گفته شد این نشانه های فرهنگی ، در پیوند با فرهنگ هند باستانند .

در مورد آیین مردم مهاجر کم ترین اطلاعات را منابع تاریخی به ما ارائه داده اند اما از نگاه ما آن ها یعنی مهاجران مردمی هندی زبان و بنا به شواهد و تحقیقات میدانی که بدان اشاره خواهیم کرد پیرو آیین بودا بوده اند.


                      دولت یونانی بلخ 250 (Bactra )  پ.م. تا 120 پ.م.

در  حوزه نفوذ دولت یونانی بلخ یعنی در شمال غربی شبه قاره هند  مردم  هنوز به آیین بودا بوده اند . برای مهاجران که از میان همین مردم بوده اند مازندران  ، مکانی مناسب برای کشت برنج و سایر اقلام ، با استفاده از بذرهای رایج در شمال هند و دامداری ،  به ویژه پرورش گاو پون ور بود.

 چراگاه گاو پون ور مراتع جنگلی و علقزارها در مناطق ییلاقی بوده است . گاو پون وَر گاو بومی شمال هند است و هنوز پرورش آن در شمال هند رایج است . گاو مازندرانی ما یا گاو جنگلی ، همان گاو پون ور است 1

 در جای جای مازندران هنوزنشان از سکونت مردمانی بودایی است که در گذشته یی دور به این دیار آمده اند.  نشانه های باقی مانده از آنان در مازندران،  تپه های خاکی گنبدی شکل دست ساخت است ، از زبان مردم به آن ها  " دین "گفته می شود. این تپه ها  پرشمار بوده از گلوگاه و بهشهر گرقته تا نزدیکی های نوشهر ،  اینجا و آنجا به چشم می خورند .غفلتی تاسف آور باعث شد این نشانه ها نا شناخته بمانند و تا کنون شمار زیادی از آنها به کمک لودر و بولدوزر تخریب و تسطیح شده اند  . در سال های اخیر برای جلوگیری از تخریب بیشتر، فقط و فقط تعدادی از این تپه ها ، توسط کارشناسان اداره باستان شناسی  ، اثری متعلق به پیش از اسلام معرفی شدند  .

بنا به رسمی نادرست ، نبود تکه های آجر و سفال به مقدار کافی روی تپه ها ، توجه  کارشناسان باستان شناسی  را به اهمیت تپه های گنبدی شکل جلب نکرد و نمی کند 2.  در بسیاری نقاط مازندران ، هنوز این تپه های گنبدی شکل  خاکی نا شناخته اند وهنوز هم تخریب میشوند .

آن ها که به آیین بودیسم آشنایی دارند میدانند " استوپا stUpa" موضوع با اهمیتی در آیین بودا ست . استوپا  که از روی شواهد همان " دین "  یا " دین تپه " به زبان مازندرانی است در اصل تپه های گنبدی شکلند و بوداییان آن را بر روی بقایایی مقدس و بر روی آرامگاه قدیسان خود بنا می کردند ، کار سخت ایجاد تپه های خاکی که گاهی با ابعاد و اندازه های بسیار بزرگ  و طی زمانی طولانی  و چندین و چند ساله ساخته می شدند ، برای مردمان بودایی نوعی ریاضت بود و عبادت به حساب می آمد . آن ها در این کار ، دسته جمعی عمل کرده و به یک تعبیر، ریاضت هاشان را بر روی هم می انباشتند . اصطلاح سنسکریت تپورازه taporAz i در معرفی این اقدامشان بود . به نظر  می رسد  نام فارسی تپورستان برآمده از همین اصطلاح است .

زیارت و طواف دین تپه ها که بدان اشاره  شد ، از مناسک بوداییان در آن عصر بوده است . بر پا نمودن استوپا در عصر آشوکا پادشاه بزرگ  تاریخ هند (قرن سوم پیش از میلاد) که پیروی از تعالیم بودا می کرد ، بیشترین رونق را داشت و معروف است در حیات او بیش از هشتاد هزار استوپا در هند و بیرون هند بنا گردید .

پیروی از آیین بودا در منطقه پا بر جا نماند ، در هندوستان به فاصله چند قرن بعد از فوت آشوکا بودیسم به حاشیه رانده شد.

 از یادگاران فرهنگی و تاریخی ، بنای آجری معروف  به سه گنبدان ساری است و بر می آید بنای آن پس از میلاد بوده است  . سه گنبدان که تا میانه عصر قاجار بر سر پا بود ،  توسط جهانگردان و مورخان  برایمان توصیف شده است . بر اساس توصیفات ، این بنا وجه مشترکی با بناهای زردشتی ندارد و نشانی ها ،  به برداشت ما ،  آن را  شبیه  یک بنای متعلق به آیین هندو و یا بودایی روایت می کند . در  اسطوره و میان عامه مردم در گذشته، سه گنبدان، مقبره ایرج و سلم و تور؛ سه  فرزند فریدون تعبیر شده است . تخریب و امحای عمدی بنا و نبود مخالفت مردم با این کار ،عدم شباهت سه گنبدان به  یک مکان مقدس اسلامی را اثبات می کند .



       دین تپه پرچی کلا نزدیک ساری – تصویر از دو سوی تپه  -  این تپه در زبان مردم " مار قلعه "  یا  فقط  همان"  قلعه " است  . نام  قلعه برای  تپه های دیگری نیز که شهرت به دین دارند  گاهی به کار برده می شوند ." مار  mAra"به سنسکریت به معنای خراب کردن  است .

                              دین تپه  روستای کارنوم در شهرستان ساری – عکس توسط  یکی از اهالی همین روستا

                                                 دین تپه  روستای لاریم - جویبار

دین تپه بزرگ روستای تیر کلا - ساری

دین تپه کوچک روستای  تیر کلا – ساری

تصویر دین تپه  کرد کلا  نزدیک جویبار از فاصله دور -  تصویر پایین، آن را از فاصله یی نزدیک نشان می دهد

                                دین تپه شهرک فرهنگیان ساری  - نزدیک روستای کردخیل

                                   دین تپه - جمنان، قائمشهر معروف به گردکوه ارتفاع آن به هفتاد متر می رسد  
-                      به نقل از  بخش اول جلد چهارم کتاب " از آستارا تا استار آباد - دکتر منوچهر ستوده

استوپای  جایندرا ویهار در جامو وکشمیر قبل از حفاری و کاوشهای 1869 توسط انگلیسی ها – تاریخ ایجاد حدود 500 میلادی

همانطور که اشاره شد در سنسکریت ، به تپه یادبود پیروان بودا که گنبدی شکل و اغلب خاکی است، استوپا  stUpa گفته میشود  . در کشور هایی مختلف در آسیا که بودایی مذهبند اسطلاحاتی متفاوت به جای استوپا در زبان مردم است . در مازندرانی " دین " به جای استوپا هست و این واژه شاید کوتاه شده سنسکریت آدینَAdhIna  باشد به معنای آرمیدن در آن و یا آرمیدن بر آن که در این جا رساننده مفهوم آرامگاه است .

در چند نفرین به زبان مازندرانی اصطلاح "دین "جلب توجه می کند.  دین سُخته و دین بَسوت و ته دین بسوزه  در این نفرین ها ، دین همان کیش و همان مذهب نیست بلکه در اصل به قبر و به مدفن در ارتباط با شخص یا موضوعی که نفرین می شود اشاره دارد .

خلاصه و در پایان

بارزترین اتفاق تاریخی مازندران باستان جایگزین شدن قومی مهاجر به جای قوم مارد یا  آمارد ها است  . این اتفاق در عصر سلوکیان بلخ و در آغاز قدرت گرفتن اشکانیان روی داده است . آن زمان در قلمرو بازماندگان سلوکی که به دولت یونانی بلخ  شهرت دارند ،  آیین بودا پر طرفدار بود.  بر می آید که آن هنگام قومی بودایی مذهب،  تحت حمایت دولت یونانی بلخ ، از مشرق سرزمین و از شمال غربی هند در جریان فتوحات دمتریوس اول ،  به مغرب کشور یونانی بلخ ؛ به بخش جلگه یی ساحل جنوب دریای مازندران کوچانده می شوند ، با نشانی های موجود ، به یقین این مردم از اقلیمی مشابه اقلیم مازندران آمدند ، آنها بودایی و پیرو آیین بودا بوده به زبان باستانی هند یعنی سنسکریت کلاسیک و یا زبانی نزدیک به آن سخن می گفتند .  یاد آور می شویم زبان رایج در دولت یونانی بلخ ، زبان یونانی و زبان بلخی بوده ، آیین بسیاری از مردم بلخ ، در آن زمان بودایی و  یا کیش متعلق به مردم یونان بوده است .

 نشانه های  فراوان از فرهنگ و زبان هند باستان در فرهنگ مازندرانیان به چشم می خورد . بارزترین آن ها فرهنگ کشت و کار سنتی برنج و دامداری و نوع گاو محلی و امور جنگل و بسیاری امور دیگر که برایمان قابل تشخیص اند  . یکی دیگر از مهمترین آن ها همانطور که متذکر شدیم ، مطابقت موضوعی اصطلاح " دین " یا  " دین تپه " در مازندرانی با  سنسکریت " استوپا  " است.

دمتریوس اول  پادشاه  دولت یونانی بلخ  200-167  پ.م.         

اشک پنچم  فرهاد اول  پادشاه اشکانی  1۷۶- ۱۷۱ پ.م.

کشور سلوکیان بلخ، شرقی‌ترین بخش متعلق به "جهان یونان " در آسیای مرکزی  بود و فرمانروایان آن از سال ۲۵۰ تا ۱۲۵ پیش از میلاد بر بیشتر افغانستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، ترکمنستان و مناطقی از ایران و پاکستان و هند فرمان ‌رانده اند . پایتخت این کشور، بلخ بود . فرمانروای مشهور این دولت  Demetrius 1 of Bactria (دمتریوس اول ) حاکم بلخ بود که بخش هایی از شمال غربی هند باستان را در تصرف خود در آورد.  گفته میشود از انگیزه های دمتریوس یاری رساندن به پیروان آیین بودا در آشوب های اجتماعی و سیاسی آن زمان ، در شمال غربی هند بوده است . او از سال 200 تا 167 قبل از میلاد پادشاهی کرد . بر می آید که او سبب ساز مهاجرتی بزرگ از شمال هند به مازندران و تبرستان است . همزمان با او است که ، اشک پنجم فرهاد اول از 176تا 171 پ. م . در مستملکات دولت یونانی در مازندران ، حاکم بوده است .
 بر اساس شواهد ، هماهنگ با دمتریوس اول شاه قدرتمند بلخ ،  اشک پنجم سلطان اشکانی  توانست، مردم مارد را از مازندران بیرون رانده ، مردمی مهاجر که تحت حمایت دمتریوس از شمال غربی هند به شرق و به تبرستان میرسیدند را جایگزین آنان کند . گفته ایم شواهد موجود نشان می دهد مهاجران ، آمده از شمال هند و زبانشان نزدیک به سنسکریت کلاسیک 3 و آیین شان بودایی بوده است . آنها در قرون اولیه پیش از میلاد در قسمت شرقی مازندران امروز سکونت اختیار می کنند و آغازگر تمدن برنج در شمال ایران می شوند . پایان  - مرداد 1401


پانویس :

1-    نگاه کنید به دیگر آثار نگارنده از جمله " نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان "  نشر گیلکان 1390


2-    باستان شناسی ایران به دلیل عدم وجود تکه های سفال و آجر ،  به شبکه آبرسانی گسترده و باستانی متعلق به دشت پنج هزار هکتاری اسپه ورد شوراب در شهرستان ساری بی اعتنا ست  . غافل از این که ،  در ایجاد شبکه  آبیاری به سفال و آجر ، نیازی نبود. جنس خاک منطقه و دانه بندی آن در لایه های بالایی خاک، مانع فرار و به هرزرفتن آب می شده است . مواردی که آب از عمق و از درون لایه های سنگی و شنی عبور می کند ،  ناگزیر از مصالح ساختمانی ، استفاده شده است .  اما این بخش ها هویدا  نیست و  از چشم باستانشناسان پوشیده است . نهر بزرگ و تاریخی اسپه ورد شوراب در بخش های آغازین از درون نقب مفروش با آجرهای قدیمی و همچنین نهر روستای مرمت که با سر دهنه یی از تجن به دشت شالیزاری این روستا آبرسانی می کند ، در بخشی از مسیر به گفته میراب های محلی،  نهر از زیر کوه و از درون نقب عبور می کند و دیواره های نقب با مصالح قدیمی فرش شده است .

3-    نگاه کنید به "مازندرانی و سنسکریت کلاسیک روایت واژه ها "  به قلم نگارنده – نشر گیلکان 1397

منابع :


        این مقاله بر اساس تحقیقات میدانی و شناسایی اماکن و بر اساس دانسته های تاریخی برگرفته از تاریخ ایران باستان به ویژه تاریخ اشکانیان و نیزدولت یونانی بلخ و حکومت هند و یونانی تنظیم شده است .  ضمناً  با  استفاده از منابعی که در دسترس همگان است به مناسک عبادی بوداییان توجه  و برای اصطلاحات سنسکریت از فرهنگ زیر استفاده شده است                                        .
   Cologne Digital Sanskrit Lexicon