چهارشنبه 4 بهمن 1402-10:48

مازندران‌پژوهی همراه با پژوهش‌های میدانی

اگر به فرض، مازندران امروز، مازندران شاهنامه نیست ، این باعث نمی شود که به ریشه های فرهنگی و تاریخی مردم امروز مازندران بی اعتنا بمانیم.


مازندنومه، درویش علی کولاییان: آنچه که در مورد مازندران شاهنامه گفته و یا نوشته می شود غالباً حاصل پژوهش ها و نقل قول ها و نتیجه گیری ها از متن های کهن فارسی است . در صدر همه آن متون  کتاب گرانقدر شاهنامه است  .

می بینیم ، در باره مازندران شاهنامه ، به شیوه رایج ، افسانه ها و اسطوره ها مدام کاوش می شوند ، بی آن که ، پژوهش های میدانی و توسل جستن به شفاهیات و تاریخ شفاهی1 مردم ، در دستور کار باشد .

اگر به فرض، مازندران امروز، مازندران شاهنامه نیست ، این باعث نمی شود که به ریشه های فرهنگی و تاریخی مردم امروز مازندران بی اعتنا بمانیم. خاصه آن که  این اقدام، راه شناسایی مازندران شاهنامه را برایمان هموار می کند  .

پژوهندگان، درباره مازندران شاهنامه ،نظرات متفاوت و گاه متضاد ارائه می دهند به اعتقاد ما رفع اختلاف ها ، موکول به شناسایی گذشته باستانی و شناخت ریشه یی فرهنگ و زبان مازندرانیان است .

شاخصه های تاریخی و فرهنگی مردم مازندران

به شهادت تاریخ، مردم مازندران  در اصل ، اعقاب مردمی مهاجرند . اتفاق نظر هست که اسلاف این مردم از مکان دیگری به تبرستان نقل مکان کرده اند و چند قرن پیش از میلاد ، آنها در زمان اشکانیان و زمان فرمانروایی دولت یونانی بلخ ، در منطقه ساکن شدند . به منظور اسکان این مردم ، ساکنین قبلی تبرستان یعنی مردم فقیر و کم جمعیت آمارد ، طی جنگی سخت توسط حاکم وقت اشکانی جابجا و از منطقه رانده شدند .

مهاجران  که بودند  مبدا مهاجرت کجا بود؟

 بسیاری از پژوهندگان گمان می کنند که قومی موسوم به تپور جایگزین رانده شدگان آمارد و منطقه بدین خاطر تپورستان شد . باور نگارنده برخلاف این گمان رایج است ، به باور او مردمانی از شمال هند وبه آیین بودا به منطقه آمدند و  سنت " تپورازه " میان این مردم ، سبب آن شد که واژه تپورستان نامی برای منطقه باشد . تپورازه ، بنا کردن استوپا یا همان تپه های گنبدی شکل بر روی بقایای مقدس است2 .

در سنسکریت " تپورازه " روی هم انباشتن ریاضت ها  و"  تپو " به معنای ریاضت است، بر روی هم انباشتن خاک به هنگام بنای یک " استوپا " ، تپورازه است . استوپا ، تپه های اغلب خاکی گنبدی شکل  ، گاه بسیار بزرگ است که در ایران ، فقط در مازندران یا تبرستان دیده می شوند. در زبان مازندرانیان استوپا همان "دین " است. کاربرد  واژه دین با این معنی ، فقط در اصطلاح " دین تپه " از زبان مردم شنیده میشود .

ایرانیان باستان اصطلاح تپورستان را فقط در نامیدن خطه یی از شمال ایران یعنی تبرستان به کار برده اند . مناطق  مختلفی از ایران به قول مورخان3، محل سکونت اقوام موسوم به تپور یا تپیر بوده است . بایستی گمراهی حاصل از  تشابهات اسمی را از نظردور نداشت و از خود بپرسیم چرا اصطلاح تپورستان برای جایی دیگر به کار نرفت و مناطق تپور نشین ایران باستان  که با نشانی های مختلف توسط پژوهندگان بدان اشاره میشود ، هیچکدام تپورستان نشد فقط مازندران یا تبرستان از زبان ایرانیان در گذشته دور، تپورستان نامیده شد ؟
در مورد مبدا مهاجرت اسلاف مردم تبرستان ، نشانی ها همیشه ضد و نقیض است . گاهی مبدا مهاجرت نزدیک به منطقه و گاهی هم اشاره به مناطقی دورتر است . چگونه میشود از ضد و نقیض گویی عبور کرد و به پاسخی روشن رسید ؟

مردم مازندران  و گیلان گویشی دارند متفاوت با  دیگر گویش های محلی  و متفاوت با زبان فارسی .

زبان مازندرانیان نامش گیلکی  یا رسمی تر آن تبری است . کتابـت به این زبان مسبوق به سابقه یی طولانی است . مازندران باستان در موقعیتی حساس نسبت به جاده ابریشم بوده، شغل اصلی مردم نیز ، ده ها قرن ، کشت و کار شالی یا همان برنج بوده است . دام اصلی در سنت دامداریشان ، گاو ریز نقش موسوم به گاو جنگلی یا گاو مازندرانیست4. نکته اینکه  ، ژنتیک این گاو از دیگر گاوهای ایرانی متمایز است5 .

در مورد ریشه زبان تبری ، بسیار کسانند که با شواهد ناکافی و نادرست ، زبان تبری را شاخه یی از زبان پهلوی تصور می کنند و بسیاری هم به تقلید، این ادعا را فقط تکرار می کنند .
میان زبان های متعلق به گروه هند و ایرانی  واژه های مشترک فراوانند اما این  اشتراکات  دلیل پیوند داشتن مستقیم یک زبان از آن میان ، با یک زبان دیگر نیست .

براساس واژه های مشترک که بسیار فراوانند6 و بر پایه اصطلاحات زبانی خاصه در سنت شالیکاری و  اصطلاحات در دامداری سنتی  و امور جنگل ، نزدیکی زبان تبری با سنسکریت غیر قابل انکار است به ویژه اشتراکات دستوری ، اوزان عروضی شعر ها و ترانه های کهن مازندرانی7  علاوه بر این ها ، نام دشت ها ، نهرها ، رودخانه ها و نام اماکن و آبادی های کهن ، رساننده این معناست که زبان تبری یا همان مازندرانی با زبان سنسکریت کلاسیک دارای پیوندی بلاواسطه است .

مثلاً ، ضمائر انعکاسی8 ، تقزیباً در هر دو زبان تبری و سنسکریت کلاسیک ،همانند است.  
گذشت بیش از دوهزارسال ، تاثیر دگرگون کننده بر زبان مردم مازندران گذاشت همانطور که گذشت دو هزار سال یا بیشتر ، تاثیرات مشابهی بر فارسی کهن گذاشت و فارسی امروز را برایمان ساخت .

می دانیم تاریخ جایگزین شدن مردمی مهاجر در تبرستان به جای مردم آمارد ، دهه های نخستین قرن دوم پیش از میلاد است  .

حال می پرسیم اولاً ناحیه تبرستان آن روز ها، در تصرف کدام یک از حکومت های عصر بود. ثانیاً  زبان مهاجران چه بود؟

اولاً  مطابق اطلاعات تاریخی که همه در مورد آن اتفاق نظر دارند تبرستان آن دوران، در تصرف دولت یونانی بلخ ؛ در دست شاه اشکانی ؛ اشک پنجم فرهاد اول بود . اشک پنجم فرهاد اول، آن زمان  فرمانبردار دولت یونانی بلخ بوده است .

ثانیاً  زبان مردم تبرستان ، اشتراکات فوق العاده در واژگان و در اصطلاحات با سنسکریت دارد. فرهنگ کشت شالی و سنت دامداری و نوع گاوی که همیشه مورد استفاده مازندرانیان بوده همراه با  شواهد آیینی  و تاریخی ، مازندرانیان را به لحاظ  ریشه های قومی به شمال هند و  به اطراف دره گنگ متصل می کند . دلائل اصلی در این زمینه از این قرار است  :

1-    سنسکریت کلاسیک زبان باستانی مردم هند است که از اواسط هزاره اول قبل از میلاد تا یک هزار سال بعد از میلاد ، ادبیات  رسمی مردم ، به این زبان نگاشته می شد .

2-    شمال هند ، حوزه رود بزرگ گنگ است . بزرگترین مراکز تمدن باستانی هند از جمله زادگاه بودا و محل زندگی او و پایتخت بزرگترین پادشاه تاریخ هند ؛ آشوکا ،  در آنجاست ، او پیرو و پشتیبان بزرگ آیین بودا بوده است. " دین تپه ها "  یا همان تپه های خاکی گنبدی شکل که در  گوشه گوشه مازندران هنوز به چشم می خورند یادگار مردمانی بودایی است  . این تپه ها یا همان گور پشته ها  ، در سنسکریت موسوم به استوپا  بوده در عصر آشوکا و تا مدتی پس از مرگ او ، فراوان بر پا شدند اما شروع یک امپراتوری تازه در هند و ضدیت پیش آمده با بودایی گری ، سبب مهاجرت بوداییان به آن سوی مرزهای غربی هند شد . با حمایت دولت یونانی بلخ قبائلی با اهمیت از آنان در مازندران ساکن شدند2 . در هند ده ها هزار استوپا  در ضدیت با بودایی گری منهدم شد اما بر خلاف هند ، در مازندران بودایی گری قرن ها دوام یافت و شمار قابل توجهی استوپا یا همان دین تپه ها ، تا به امروز باقی مانده اند .


3-    کشت و کار شالی یا همان برنج در دره گنگ سابقه چندین هزار ساله دارد .  از دیر باز و هم اکنون نیز معروف است که قریب به ششصد نوع  برنج در دره گنگ کشت و کار می شود . اصل بذر های شالی رایج در شمال ایران نیز به بذر های هندی نسبت داده می شوند .اصطلاحات ویژه یی که در کشت و کار سنتی برنج در مازندران رایج است در فرهنگ های جامع سنسکریت10 قابل مشاهده اند .

4-    گاو مازندرانی همان گاو محلی موسوم به  "پون ور9" متعلق به شمال هند است . هم  چراگاه  پون ور و  هم چراگاه گاو مازندرانی ، معمولاً مراتع جنگلی است . گاو مازندرانی به گاوجنگلی نیز شهرت دارد . به لحاظ نژادی ، "پون ور " به گاو های محلی دامنه ارتفاعات شمال هند نزدیک است و این گاو ها با  گاو موسوم به " یاک " ؛ گاو وحشی ارتفاعات هیمالیا  ، آمیزش می کنند . گفته میشود زیستگاه گاو وحشی "یاک "  یا همان  " غژ گاو وحشی " تا ارتفاعات شش هزارمتری کوه های هیمالیا ست . اصطلاحات خاص و واژگان ویژه دامداری سنتی در مازندران در فرهنگ های جامع سنسکریت10 بگونه یی قابل توجه دیده می شوند .

داده های تاریخی که بدان اشاره شد نشان می دهد که مازندران کهن از دو هزار و دویست سال پیش یعنی از اوائل اشکانیان تا امروز بخشی جدانشدنی از ایران بوده مازندرانیان در جمع اقوام ایرانی از کهن ترین اقوام محسوب می شوند . مازندرانیان چندین قرن با زبان11 و آیینی متفاوت  ، خودمختار بوده و در اطاعت قدرت مرکزی و فرمانروایان زردشتی زندگی کرده اند . پیداست تفاوت در آیین ، سرانجام تفاهمی تاریخی را که چندین قرن ادامه داشت درهم شکست و تحت تاثیر شرایطی دشوار که هند و روم و ایران را ، هم زمان در خود گرفت، از نیمه های قرن ششم میلادی، خودمختاری مازندران به زیر کشیده شد12 . اینگونه شد که آرزوهای موبدان و زردشتیان متعصب علیه دیوان مازندر که در افزوده ها به اوستا ، به روشنی منعکس است ، سرانجام جامه عمل پوشید .
آن زمان نزد مازندرانیان که دگر آیین بوده اند ،معنی دیو درست برخلاف معنایی بود که زردشتیان حاکم بر ایران مرادشان بود ؛ سوء تفاهمی که در شدت بخشیدن به تخاصمات موثر واقع شد .   
شاهنامه در روایت خود از مازندران و هفتخوان رستم ، مطالبه خراج بیش از حد تحمل ، توسط شهریار ایرانی را نقل می کند . نگارنده جزئیات مطلب را در کتاب " نگاه تازه به مازندران شاهنامه " و در دیگر آثار خود آورده است .


•    برگرقته از  " مازندران ِ بنیاد  " (یک کتاب منتشر نشده )

پانویس :


1-    شفاهیات و تاریخ شفاهی در جریان پژوهش ، مستندات تاریخی را گویا و کامل تر می کند . نمونه یی از این مستندات داستان رودخانه یی است که مورخان یونانی و رومی زمان آمدن اسکندر و عبور او از درون مناطق جنگلی پس از ترک دامغان ، از آن یاد می کنند . آنها می نویسند ، آن رودخانه در مسیر خود با وارد شدن به درون یک غار  فاصله یی بعید را در زیر زمین طی می کند و سپس چون چشمه یی خروشان در محلی دور در پایین دست آفتابی میشود و به راه خود ادامه می دهد . به این رودخانه در نسخ تاریخی معتبر اشاره می شود اما تطبیق همان رود با رودخانه های امروز منطقه ، برای پژوهشگران میسر نبوده و حدس و گمان ها نیز نتیجه بخش نبوده است .  نگارنده در جستجوهایش پیرامون تاریخ شهر ساری و رودخانه "ساری رو" که بقایای بستر آن  در ساری و در بخش قدیم آن هنوز هم قابل مشاهده است ، توانست آنچه که مورخین یونانی و رومی بدان اشاره می کنند را روشن نماید .  او بر اساس  شواهد درمی یابد که نقطه آغاز "ساری رو "  گودالی  کم عمق به وسعت چندین هزار متر مربع وافع  در روستای پل گردن نزدیک ساری است ، گودالی که تا یکصد سال پیش قبرستان مردم روستا های اطراف بود . مشاهدات در محل ، اثبات می کند گودال در اصل محل آفتابی شدن مجدد همان رودی بود که به درون غار می ریخت . از محل چشمه به بعد، رود تجن با هویتی دیگر  ، " ساری رو " یا به فارسی " ساری رود " میشود . نام سنسکریت ساری به خاطر ربع دایره بودن شکل رود در قسمت آغازین آنست که ساری قدیم در کنار آن  و درون انحنای آن بود . گویا  پس از آمدن کشاورزان مهاجر که برنجکار بوده اند ، بر اثر دخالت های انسانی ، دهانه غار به هنگام  طغیان رود  بسته میشود ، پیش آمد وضعیتی تازه که شاید صدها سال پس از عبور اسکندر یونانی از منطقه اتفاق افتاد . رود تجن  که به درون غار می ریخت با انسداد دهانه غار و بالا گرفتن ارتفاع آب ، ناچار انتخاب مسیر تازه می کند و در سطح و در جهت شمال با شیبی  به نسبت تند جاری می شود  . بر اساس شواهد می توان گفت ، تجن با ورود به بستر رودخانه " اسپرز دره "  که در فاصله یی نزدیک با دهانه غار و در شمال آن جاری بوده است ،  در مسیر ی تازه  قرار می گیرد و  در همان امتداد و تا همین امروز از زیر پلی که قطار از روی آن عبور می کند به راه خود در شرق ساری قدیم  ادامه می دهد و به سمت دریا پیش می رود (برخلاف وضع  پیشین  که از مغرب ساری  قدیم حوالی ایستگاه راه آهن و کوی کارمندان و نهایتاً از گذرخان می گذشت )  . گودال تا یکصد سال پیش قبرستان عمومی بوده است . تبدیل قبرستان به مزرعه و باغ ، ازیکصد سال پیش به این سو و از اوائل عصر پهلوی صورت گرفت . اطلاعات اخیر برآمده از تاریخ شفاهی و طلب آگاهی از بعضی اهالی کهنسال به دست آمد . آن ها کشاورز و میرآب و چوپان محل بوده ، متاسفانه طی چند سال گذشته آنها نیز وفات یافته اند . درکتاب کشف مازندران باستان ، تالیف نگارنده شرح مطلب به تفصیل آمده است. در کتاب حاضر نیز ، روایت یک دهقان پیر که آخرین بخش باقیمانده از قبرستان درون گودال را به مزرعه بدل نمود همراه با تصاویر آمده است  .

2-    "تبرستان و آیین مردم تپور " کتاب  نگاه تازه به مازندران شاهنامه تالیف نگارنده  ص 13

3-    تپوری tapuri یا تپیری tapyrبه یونانی: Τάπυροι قومی باستانی و از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در سرزمین ماد و سرزمین طبرستان در جنوب دریای مازندران بودند و تیره‌هایی از این قوم در نواحی همچون هیرکانیا، ماد کوچک، پارت و البرز سکونت داشتند. نام این قوم در کتیبه‌های ایلامی بصورت تپیر tepirذکر شده است. ویکی پدیا
ایضاً نگاه کنید به ایرانیکا به آدرس زیر :                                                                                          
                                                              IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic   
4-    " گاو بومی مازندران و گیلان از چه زمان بومی این دیار شده است ". کتاب نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان تالیف نگارنده ص 33


5-    پژوهش های تولیدات دامی سال هشتم – شماره 17- پاییز 1396 – دکتر کریم کریمی

6-    مطابقت ششصد واژه و اصطلاح کهن مازندرانی با ، ششصد واژه  و اصطلاح در زبان سنسکریت کلاسیک  .  کتاب مازندرانی و سنسکریت کلاسیک ،چاپ دوم تالیف نگارنده.


7-    شعر و ترانه های کهن مازندرانی  ( مطابقت ها با عروض سنسکریت )- کتاب نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان تالیف نگارنده .

8-    مازندرانی و زبان سنسکریت (هم مانندی در ضمیر انعکاسی ) کتاب نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان تالیف نگارنده ص109


9-    Ponwar

10-    Sanskrit nd Tamil Dictionaries  

11-     اصطلاح " مازندران " واژه یی از زبان کهن مازندرانیانست و در کتاب " نگاه تازه به مازندران شاهنامه " به این نکته پرداخته شد  .

12-     حیات اقتصادی مازندران و تواناییش در ادای خراج هنگفت به دولت مرکزی ، در گرو رونق تجارت در جاده ابریشم بود . بحران هم زمان ، هم درهند و هم در روم ، داد و ستد تجاری در مسیر جاده ابریشم را از رونق انداخت و حکام مازندران از پس خراج هنگفت بر نیامدند . قحطی در ایران نیز مزید بر علت شد . کیوس یا کاوس شاهزاده ارشد ساسانی و برادر بزرگ انوشیروان به مازندران لشگر کشید و با خشونت تمام و کشتار مردم ، بساط حکومت خودمختار مازندران را برچید .نک . کتاب "  نگاه تازه به مازندران شاهنامه " - تالیف نگارنده .