پنجشنبه 9 خرداد 1387-0:0

از سير تا پياز يک نامه

يک نامه وسه پاسخ : نامه ی تند شيخ محسن طاهری-فرزند مرحوم آيت الله طاهري- خطاب به آيت الله نورمفيدي و سه يادداشت متفاوت.


این روزها خبر انتشار نامه ی شيخ محسن طاهری -فرزند مرحوم آيت الله طاهري-و اهانت به حضرت آیت ا.. نور مفیدی خبر داغ محافل مختلف استان گلستان است و تجزیه و تحلیل های مختلف بر آن صورت می گیرد.در زير متن نامه طاهري وسه يادداشت متفاوت اصلاح طلبان در پاسخ به اين نامه آمده است.

___________

*نامه ی شيخ محسن طاهری:

نگارنده اين نامه، خود را كوچك تر از آن مي داند كه در مقام پند و اندرز نسبت به مخاطبان محترم برآيد چرا كه خود را طلبه اي كوچك و خدمتگذار علما و روحانيت مي دانم، بلكه آن چه روي كاغذ مي نويسم درس پس دادن است و آشكار كردن درددل هايي كه يقيناً ميان بنده و مخاطبان محترم مشترك است.

متاسفانه استان گلستان و منطقه گرگان و دشت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون شاهد اتفاقات تلخ و ناگواري بوده و هست كه همواره براي نيروهاي انقلاب و به ويژه روحانيت آگاه و دلسوز نگران كننده مي باشد. اتفاقاتي كه شمارش فهرست وار آن نيز ملال آور است تا چه رسد به تفصيل وقايع و جزييات و تحليل هريك از آنها.

خوشبختانه فرهيختگي و درايت مخاطبان معظم، بنده را از ذكر تفصيل بي نياز مي كند. اما در اين جا ناچارم اشاره به برخي از اهم معضلات استان داشته باشم و حتي الامكان به ترتيب زمان بدان ها اشاره اي مي كنم، اين معضلات به صورت فهرست وار عبارتند از: جنگ گنبد، نفوذ منافقين و امتي ها در نهادهاي انقلابي در ابتداي پيروزي انقلاب، دودستگي ميان علماي انقلابي استان در اثر حمايت برخي از آنان از منافقين و عوامل جنگ گنبد، حمايت برخي از صاحبان قدرت از بني صدر و تخريب ياران صديق امام راحل(ره) همچون شهيد مظلوم آيت الله بهشتي و رهبر معظم انقلاب، بيش از دو دهه غارت منابع طبيعي و تخريب جنگل هاي استان و به دست آوردن ثروت هاي بادآورده، زد و بندهاي پشت پرده واحداث كارخانجات و موسسات اقتصادي، حمايت صاحبان قدرت و ثروت از شيخ ساده لوح منتظري و معزول و ارتباط با مهدي هاشمي معدوم، حمايت از آنان از جريان افراطي موسوم به اصلاح طلبي و امثال آغاجري ها، حمايت پشت پرده و همه جانبه همين صاحبان قدرت و ثروت از وهابيت و روي كار آوردن برخي مروجين اين مذهب جعلي كه باعث جريحه دار شدن دل هاي علماي بزرگ شيعه و سني در استان شده است، رواج ابتذال و بي بند باري و بزهكاري به طوري كه شهر معروف به دارالمومنين گرگان و برخي مناطق تفريحي استان به اروپا شباهت پيدا كرده است، ترويج افكار انحرافي و ضدديني و فرهنگ غربي و زير سئوال بردن ارزش هاي ديني و انقلابي در برخي محافل و نشريات كثير الانتشار استان، جلوگيري از تحقق فريضه امر به معروف و نهي از منكر، عدم تبليغات ديني نهادهاي دولتي در مناسبت هاي مذهبي حتي توسط نهادهاي متولي امور فرهنگي علي رغم برخورداري از بودجه هاي كلان فرهنگي و...

اين فهرست طولاني گوشه اي از اتفاقات تلخ و دردآور اين استان است. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

بسيار جاي تاسف است كه مي شنويم همان كساني كه به طور مستقيم و غيرمستقيم در اين اتفاقات و انحرافات دست داشته اند به عنوان عامل اصلي وحدت در استان معرفي مي شوند!! و تاسف بارتر اين كه اين معرفي در جم علماي آگاه استان صورت بگيرد، آري! معرفي اين گونه اشخاص به عنوان عامل اصلي وحدت بزرگترين دروغي است كه در تاريخ  بعد از انقلاب در اين استان به گوش ما رسيده است. جالب اين جاست كه اين دروغ بزرگ در يك چنين جمع فهميده و فرهيخته و در حضور رياست جمهور تيزبين و مكتبي بر زبان آورده مي شود و اگر طلبه اي بخواهد فرياد مظلوميت نيروهاي ارزشي را بر آورد مي خواهند صداي او را خاموش كنند.

به راستي عامل وحدت در اين استان چه كساني هستند؟

آيا غارت گران بيت المال و حاميان افراد و جريانات معلوم الحال عامل وحدت مي باشند!؟

آيا تقويت جريان خطرناك وهابيت كه به تعبير رهبر معظم انقلاب عامل اصلي اختلاف بين مسلمين است وحدت آفرين است!؟

آيا بازگذاشتن ميدان براي مروجين وهابيت هم چون آخوند نوري زاد و مولوي گرگيج بي سواد مي تواند وحدت بخش باشد!؟

هرگز! بلكه عوامل وحدت در استان كساني بوده اندكه سه دهه خون دل خوردند و به خاطر جلوگيري از تضعيف نظام، سكوت كردند و نيروهاي ارزشي را از اقدامات تند و تنش زا منع كردند« فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر».

ولي مافياي قدرت و ثروت و حاميان ابتذال و وهابيت بايد بدانند كه دوران سكوت و قعود حسني سپري گشته و زمان فرياد و قيام حسيني فرارسيده است.

آري، اگر قرار است كه وهابيت و بهاييت و شيطان پرستي و صوفي گري و ابتذال و بي غيرتي، نظام مقدس اسلامي مان را تهديد كند« فهيهات منا الذله، يا بي الله ذلك لنا و رسوله و المنومنين و حجور طابت و طهرت».

البته، بحمدالله با گذشت زمان و آشكار شدن چهره ها و مطرح شدن پرونده هايي در محاكم قضايي، ترس شديدي در دل اين صاحبان قدرت و ثروت افتاده است ولي هم چنان مي خواهند خود را داراي اقتدار و صاحب نفوذ و حق به جانب نشان بدهند.

دليل اين ترس تغيير فاحش و خنده داري است كه در موضع گيري هاي سياسي برخي افرداد در وقايع مختلف سياسي مشاهده مي كنيم.

همان كساني كه در مرحله دوم انتخابات رياست جمهوري اخير راي آوردن آقاي احمدي ن‍ژاد را موجب آبروريزي و تهديد كننده آينده نظام مي دانستند امروز لب به تملق و تمجيد از ايشان و تبيين اقدامات ارزشمند دولت در استان گشوده اند و به گونه اي سخن مي گويند كه گويا در راس جريان اصول گراي استان قراردارند!!

متاسفانه انتشاب اين افراد به مقام عظيم الشان ولايت فقيه بهانه اي به دست افراد سست عنصر داده و سكوت مرگي باري را بر استان حاكم نموده است، غافل از اين كه يقيناً مقام منيع ولايت ازاين گونه افراد و اعمال ناپسندشان بيزار است ولي تا مردم آگاه نشوند و تمهيداتي فراهم نشود انتظار هر اقدامي از ناحيه آن مقام منيع انتظاري بيجاست. گرچه نشانه هاي اميدواركننده اي در اين زمينه مشاهده شده است.

آيا بيانات و موضع گيري هاي شفاف و بي پرده مقام معظم رهبري در مسائل سياسي براي شناخت افراد ولايتمدار كافي نسيت؟ پس معناي بصيرت در دين چيست؟ آيا مي توان گفت كه چرا قرآن مصاديق اولي الامر را بيان نكرده است؟ آيا مي توان به بهانه اين كه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشریف) به مصداق ولی فقیه تصریح نکرده است از فرمان ولی فقیه سرپیچی کرد؟

دیگر زمان آن فرارسیده که استان ما خانه تکانی داشته باشد سه دهه انحراف و چپاول و دورویی و فریب برای ما کافی است. نباید تحت تاثیر سوابق افراد و خدمات محدود و برباد رفته آن ها قرار گرفت.

«ان الحق و الباطل لایعرفان باقدار الرجال اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله». قلم این جا رسید و بشکست.

در انتهای عرایضم از اطاله کلام عذرخواهی می نمایم و از همه بزرگواران می خواهم در مظان استجابت دعا این طلبه کوچک را فراموش نکنند.

پرودگارا! در ظهور مولایمان بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالي فرجه) تعجیل بفرما و نائب برحقش حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظلله العالی) را در پناه ولیت محفوظ بدار.

والسلام علیکم و علی جمیع عبادالله الصالحین

مسئول مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام گرگان

سیدمحسن طاهری

27/2/1387 مطابق با 10 جمادی الاول 1429

*الف-يادداشت روزنامه محلي گلشن مهر:

پس لرزه‌ هاي فقدان آيت‌ ا...  
 
«نظم خود انگيخته» عنوان يكي از حوزه‌هاي انديشه ورزي فريدريش فون هايك متفكر و اقتصاددان به‌نام جامعه باز است، فون هايك در اين فهم معتقد است برخي اوقات بايد طبيعت و زندگي را به حال خود گذاشت و گذشت تا اجزاء و جوارح يك مجموعه اندك اندك خود را باز بيابند و خود راهي براي ماندگاري بگشايند كه مي‌گشايند او در نظم خود انگيخته صعود گروههاي كوهنوردي را به قله مثال مي‌زند و مي‌گويد هيچكس به مردمي كه به قله صعود مي‌كنند نمي‌گويد كدام مسير را براي صعود برگزينند بلكه اين نظم خود انگيخته ناشي از تجربه سالها و شايد نسلهاست كه مردم از ميان راههاي صعود تنها يك يا دو راه را برمي‌گزينند و اين هيچ چيز نيست جز «نظم خود انگيخته» نظم دلنشين شن‌هاي كوير و يا لايه‌هاي ساحلي و يا يافتن راهي براي عبور چشمه سار از پس كوهها و سنگهاي نستوه و يا ....


نمونه‌هايي از اين فلسفه‌اند، باري «نظم خود انگيخته» انديشه‌اي است كه به ما يادآوري مي‌كند هر چيز مربوط به زمان و مكان خاصي است و بايد به اقتضائات آن تن سپرد اينك و در طي اتفاقات چند ماهه اخير گلستان پس از رحلت آيت ا... طاهري مي‌توان از اين منظر تاثير عدم وجود يك مركز تصميم‌گيري جدي را در ميان جناح اصولگراي گلستان كه پيش از اين آيت ا... فقيد طاهري مسووليت آن را به عنوان پدر معنوي عهده داشت حس كرد بسياري پس از مرگ ايشان اين كمبود و خلاء قدرت را احساس كردند و شايد هم در پي جانشيني براي آن فقيد بودند.


اما سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن


بنابراين بايد صبوري كرد و تن به نظمي خود انگيخته داد و پس لرزه‌هاي رفتاري و تشتت‌‌هاي‌ گفتاري و يا انحراف‌هاي موضعي از اصولگرايي و اخلاق در ميان برخي اصولگرايان گلستان را تا رسيدن به تمركزي شايسته‌ي يك جريان فكري امري طبيعي قلمداد كرد. از اين منظر بخش اعظمي از رفتارهاي راديكال چند هفته‌ي اخير كاملا قابل تحليل و ارزيابي علمي است.
 
*ب-يادداشت رضا مياندره،وبلاگ نويس(وبلاگ طبرستان)

واکاوی نامه آقای محسن طاهری و مواضع جناح راست استان گلستان   

در برخی از وبلاگها آمده است که آقای محسن طاهری فرزند مرحوم طاهری که "خود را کوچک تر از آن می داند که در مقام پند و اندرز نسبت به مخاطبان محترم برآید چرا که خود را طلبه ای کوچک و خدمتگذار علما و روحانیت می دانم، بلکه در مقام درس پس دادن است و آشکار کردن درددل هایی که یقیناً میان بنده و مخاطبان محترم مشترک است" نامه دعوت به جهاد را علیه منبع اصلی تمام مشکلات منطقه و استان و سرسپردگان ایشان نوشته است.

جدا از اینکه این نامه محتملا از سردرد و دیانت نوشته شده باشد که درجایش قابل ارج است در این نوشته نگاهی به مهم ترین مفاد این خطابیه داریم.

١- معضلات بزرگ استان موجب جریحه دار شدن دلهای  علمای بزرگ سنی و شیعه شده است:

به نظر نویسنده محترم معلوم نیست این علمای بزرگ چه کسانی هسند که ایشان از سوی آنان مجبور می شود جراحت دل آنها را بازتاب دهد شاید خودش باشد و شاید برخی دیگر از هم فکران اش.

٢- عامل همه خرابیها و معضلات فرهنگی و سیاسی استان کسی است که از آن بعنوان "عامل وحدت شیعه و سنی در استان" یاد می شود

یعنی کانه این عامل به اصطلاح وحدت شیعه و سنی عالما و عامدانه درصدد ایجاد معضلات است.(خرابی های استان دونوع می باشد: سیاسی شامل جنگ گنبد، نفوذ منافقین و امتی ها در نهادهای انقلابی در ابتدای پیروزی انقلاب، دودستگی میان علمای انقلابی استان در اثر حمایت برخی از آنان از منافقین و عوامل جنگ گنبد، حمایت برخی از صاحبان قدرت از بنی صدر و تخریب یاران صدیق امام راحل(ره) همچون شهید مظلوم آیت الله بهشتی و رهبر معظم انقلاب، بیش از دو دهه غارت منابع طبیعی و تخریب جنگل های استان و به دست آوردن ثروت های بادآورده، زد و بندهای پشت پرده واحداث کارخانجات و موسسات اقتصادی، حمایت صاحبان قدرت و ثروت از شیخ ساده لوح منتظری و معزول و ارتباط با مهدی هاشمی معدوم، حمایت از آنان از جریان افراطی موسوم به اصلاح طلبی و امثال آغاجری ها، حمایت پشت پرده و همه جانبه همین صاحبان قدرت و ثروت از وهابیت و روی کار آوردن برخی مروجین این مذهب جعلی و معضلات فرهنگی شامل رواج ابتذال و بی بند باری و بزهکاری به طوری که شهر معروف به دارالمومنین گرگان و برخی مناطق تفریحی استان به اروپا شباهت پیدا کرده است، ترویج افکار انحرافی و ضددینی و فرهنگ غربی و زیر سئوال بردن ارزش های دینی و انقلابی در برخی محافل و نشریات کثیر الانتشار استان، جلوگیری از تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر، عدم تبلیغات دینی نهادهای دولتی در مناسبت های مذهبی حتی توسط نهادهای متولی امور فرهنگی علی رغم برخورداری از بودجه های کلان فرهنگی - وهابیت و بهاییت و شیطان پرستی و صوفی گری و ابتذال و بی غیرتی،  )

٣- معرفی این اشخاص (و نه شخص) بعنوان عامل وحدت بزرگترین دروغی است که در تاریخ بعد از انقلاب در استان به گوش رسیده است.

بنا به نظر ایشان دروغهای دیگری نیز وجود دارد که این دروغ بالاتر از همه است.

 

۴- وی در این فراز از پیامشان اعلان جهاد داده و سکوت و یا نشستن حسنی یا قعود حسنی را در این زمان نامناسب تشخیص داده و فریاد و قیام حسینی را اعلام می کند.

 در اینکه چنین فتوائی در حیطه صلاحیت ایشان هست یا نه اطلاعی ندارم.

 

۵- در این میان جریان اصولگرائی نیز مقصراند زیرا به نظر وی همان کسانی که در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری اخیر رای آوردن آقای احمدی ن‍ژاد را موجب آبروریزی و تهدید کننده آینده نظام می دانستند امروز لب به تملق و تمجید از ایشان و تبیین اقدامات ارزشمند دولت در استان گشوده اند و به گونه ای سخن می گویند که گویا در راس جریان اصول گرای استان قراردارند

(به عبارت روشن تر باید بدانند که ما در راس اصولگرائی قرار داریم نه آنان)

 

۶- افراد سست عناصر نیز مقصراند زیرا آنان موجب سکوت مرگبار در استان شده است"انتشاب این افراد به مقام عظیم الشان ولایت فقیه بهانه ای به دست افراد سست عنصر داده و سکوت مرگی باری را بر استان حاکم نموده است، "

 

٧- استراتژی فعلی آگاهی(به مردم و بعد از آن فراهم آمدن تمهیداتی از سوی مقام معظم رهبری) است آنجا که می گوید:"یقیناً مقام منیع ولایت ازاین گونه افراد و اعمال ناپسندشان بیزار است ولی تا مردم آگاه نشوند و تمهیداتی فراهم نشود انتظار هر اقدامی از ناحیه آن مقام منیع انتظاری بیجاست"

این موضوع که یک طلبه بخواهد از سوی مقام معظم رهبری سخن بگوید اندیشه خطرناکی است. 

 

٨- اعلام این که در استان وقت خانه تکانی رسیده است و سه دهه انحراف و چپاول و دوروئی و فریب کافی است و نباید تحت تاثیر سوابق افراد و خدمات محدود و برباد رفته آنها قرار گرفت.

٩- عذرخواهی از اطاله کلام و التماس دعا از این طلبه کوچک

 

نکته های مهم این پیام:

اولا نامه ایشان یک مخاطب اصلی و چند مخاطب فرعی داشت:

مخاطب اصلی این نامه آقای به اصطلاح عامل وحدت شیعه و سنی در استان است

مخاطب فرعی نیز شامل ١- افراد سست عناصر ٢- کسانی که مدعی رهبری اصولگرائی استان هستند ٣- مردم که  ناآگاه هستند و باید به آنها آگاهی داد-  می شوند

 

دوم اینکه نامه ایشان چند پیام به مخاطبان دارد١- وقت خانه تکانی استان رسیده است٢- رهبری اصولگرایان - مدعیان فعلی نیستند بلکه ما میزان الحراره اصولگرائی هستیم. ٣- هنگام قیام حسینی را تعیین کرده ایم و آن زمان نیز رسیده است۴- نباید تحت تاثیر سوابق و خدمات محدود و برباد رفته آن شخص به اصطلاح عامل وحدت شیعه وسنی که خود عامل اصلی تمام انحرافات سیاسی و فرهنگی استان است قرار گرفت یعنی از لحاظ شرعی اشکالی ندارد که حمله و هتک حرمت شود.

 

سوم اینکه نویسنده به جای اثبات موضوع بدون هیچ شرحی تنها به طرح اتهام اکتفا می کند. محتوای اصلی این  نامه انشاء گونه که احتمالا از سردرد نوشته شده است سه بخش دارد اولا نگاه تک بخشی و یکجانبه به یک موضوع بسیار مهم و بزرگ استان بنام معضلات ۳۰ ساله و انتساب تمام معضلات  به یک شخص و یک جریان ثانیا منزه دانستن خود و جریان خود از این معضلات ثالثا القاء تهدید و خانه تکانی بجای نصیحت و درس پس دادن

 

چهارم اینکه علت این واکنش ها که مدتی است در میان بخشی از راست گرایان گرگانی پدید آمده چیست؟  علت واکنش جریان به اصطلاح راست افراطی که شاید در میان افراد همجنس خود نیز اندک اند می تواند به چند دلیل می باشد:

اولین علت آن بحران شیخوخیت در میان گروه راست استان است و روشن است فوت آیت الله طاهری که عقل این گروه بود صدمه ای به گروه راست استان وارد کرده است و آنها را رادیکال تر کرده است و  این جاست که ارزش حضور و شیخوخیت آیت الله طاهری نمایان می شود. ایشان علی رغم اختلاف نظر و انتقاد به جریان مقابل در عین حال تلاش زیادی در ایجاد وفاق و دوستی می کرد و به همین دلیل  حضور یک عقل همه جانبه و همه نگر در میان این دسته از دوستان ضروری است

دلیل بعدی به بحران هویت نورسیدگان باز می گردد این گروه بعلت اینکه دیر آمدند و زود هم می خواهند به قدرت برسند در نتیجه به بارنیامدن برخی از آرمانها در دولت جدید دچار خلاء هویت شده اند و هویت خود را نه در اثبات خود که حمله به دیگران تعریف میکنند و فکر میکنند که می توانند به نتیجه دلخواه برسند

سومین دلیل روان شناختی است و به جاه طلبی و شهرت طلبی برخی از نورسیدگان بازمیگردد که بعلت ناآگاهی و از سر حادثه جوئی و ماجراجوئی دست به انتقادات بزرگ می زنند که خود را بزرگ و لیدر جلوه دهند. کاری که در قضیه آقای شمس الواعظین نتیجه داد و یک طلبه گمنام به شهرت کشوری رسید.

احتمالا چهارمین دلیل به رقابتهای درون گروهی راست برای دردست گرفتن رهبری این جناح در استان بازمی گردد.

پنجم اینکه موضع گروه راست استان در خصوص موج جدید باید روشن شود:

 آیا گروه راست به این نتیجه رسیده است که انتقادات رادیکالی از برخی چهره ها می تواند آنها را در تعمیق حضورشان و همچنین غلبه بر بحران های حزبی یاری رساند؟

آیا کل گروه راست با نظر هسته رادیکالی در درون خود هم عقیده است که حال که در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اغلب شهرستانهای استان به پیروزی رسیدند باید از این فرصت در جهت افزایش قدرت سیاسی خود و به تعویق انداختن پروژه توسعه اقتصادی استان بهره برداری کنند؟

آیا گروه راست استان می تواند سرنوشت سیاسی و اندیشه سازی فکری خود را به دست نورسیدگان سیاسی بیندازد و آیا این با عقل مصلحت جوی سیاسی و آینده بینی سیاسی سازگار است؟

آیا استان گلستان که در بسیاری از شاخصهای اقتصادی پایین تر از استاندارد کشوری است نیاز به آرامش برای توسعه خود ندارد و نباید مصالح و آینده مردم را فدای رقابتها کرد؟

آیا بنظر وارثان فکری و سیاسی حضرت آیت الله در استان منش و روش مرحوم طاهری که رقابت و رفاقت بصورت موازی دنبال می شد دیگر کارکرد ندارد؟

و... و آخردعوانا ان الحمد لله رب العالین

ج-يادداشت احمد قلیشلی مدیر مسئول نشريه محلي حریف:

 

این روزها خبر انتشار نامه ی محسن طاهری و اهانت به حضرت آیت ا.. نور مفیدی خبر داغ محافل مختلف استان است. و تجزیه و تحلیل های مختلف بر آن صورت می گیرد.

آنچه در این مجال کوتاه می خواهم به آن بپردازم جنبه های روانی این نامه است که نباید از نظر ها پنهان شود.


در عرصه ی تبلیغات روانی هر حرکت یک صورت دارد و گاه ده ها باطن. در عملیات روانی پدیده ها چنان هدایت می شوند که پس از طی نمودن مسیر پر راز و رمز افکار عمومی و به نوعی بارور سازی هدفمند نتیجه ی نهایی حاصل شود. و تقریبا" در تمامی موارد مخاطب غافل از این فرایند پیچیده است.

به نظر اینجانب نامه ی منتشره صورت ظاهری یک پرو پاگاندای طراحی شده برای تضعیف همیشگی جناح چپ سنتی در استان گلستان است. این نامه یک قطعه از مجموعه ی پازل هایی خواهد بود که به مرور منتشر شده و همگی هدفی یکسان را دنبال خواهند نمود.

در این نامه از تکنیک های بسیار قدیمی و پیش پا افتاده در پروپاگاندا نظیر دروغ بزرگ شایعه، تحریف واقعیت و القاء آن برچسب بد و ... استفاده شده است.

همچنان که طراح یا طراحان نامه منتظر حرکات طرفداران نورمفیدی هستند، حامیان نور نیز باید تدبیر کنند چون بازی، بازی خطرناکی است و نمونه ی آن بسیار دیده ایم.

در دفع نقشه های پروپاگاندایی از راه های مختلفی از جمله اطلاع رسانی سریعتر و شفاف تر، شناسایی اهداف طراحان پرو پاگاندا، مدیریت اطلاعات، مقابله به مثل، طرح موضوعات انحرافی و... می توان نام برد.