تعداد بازدید: 6568

توصیه به دیگران 122

شنبه 26 تير 1389-22:28

داستان يک تجليل

کيوس گوران اوريمي-شاعر ونويسنده برجسته مازندراني-در نامه اي انتقادي به مازندنومه عنوان داشت:نامه اي نوشتم وشخص مدير کل را مخاطب قرار دادم که به حکم کدام محکمه مرا ممنوع السرود وسخن مي کنيد و متقابلا" دم از تعامل با اهالي فرهنگ مي زنيد وسنگ فرهنگ بومي را به سينه؟!


کيوس گوران-شاعر و اديب تواناي سوادکوهي-نامي آشنا براي فرهنگ مندان و علاقه مندان شعر وموسيقي مازندراني است.وي در نامه اي که براي ما فرستاده است،نسبت به موضوعي ابراز گلايه کرده و گفته:"گفتم اين بار از خودم و ماجراي تلخ وتمام نشدني مصيبت هايم براي تان بنويسم..."

چندي پيش قرار بوده جمعي از اهالي ادب وانديشه در ساري از غلامرضا کبيري وکيوس گوران تجليل کنند که خبر آمد نام کيوس بايد خط بخورد و از او تجليل نشود!شاعر از اين تصميم گيري نامناسب رنجيده خاطر شده،نامه اي را براي ما فرستاده است.در اين نامه از موضع گيري نکردن شايسته مدير کل فرهنگ وارشاد استان مازندران در قبال اين قضيه نيز گله گزاري شده است.در ادامه متن کامل نامه کيوس و توضيح کوتاه روابط عمومي اداره کل فرهنگ و ارشاد مازندران را بخوانيد.

-------------

"مدير گرانقدر سايت مازندنومه

اگر سعه صدر و سخاوت نظر دوستان نبود و نبود اطمينانم به پر و پيماني محبت ايشان،بايد استخوان مي پوساندم زير منت شان که هميشه ام به رهن محبت خويش داشته اند.

گاهي احساس مي کردم در تکليف ام است که عرض سپاسي به"مازندنومه" داشته باشم و به رشحات قلم که به زخمه لطف اش از من بي مقدار مي گوييد،اما باز مي رسيدم به آن جا که نه!

اينان عزيز،شايد به اداي سهم خويش است که خسته هوهوزن مرا دلگرم به ميانه مي دارند تا ميانه از نغمه هاي مازني ام خالي نباشد.پس نه ايشان را حاجت به عرض سپاس من است و نه مرا ضرورتي به اشارتش اما چه به سرم آمد که بدين مجمل پرداختم؟!

همدلان اهل ادب و ياران انجمن ادبي مازندران تصميم گرفتند به نشستي از زحمات ديرساله حضرت غلامرضا کبيري-پيري که در اعتلاي فرهنگ بومي،به وسع خود به شکسته بالي رسيد-تجليل به عمل بياورند.

طبعا" مرا هم به دلايل بسيار فرا خواندند که هم از دير باز بند ارادت آن پير به گردن دارم و ايضا" به ثبت و سند وصي او هستم و هم رباب شعر را به بغل گرفته ام که هموي پير معتقد است اگر نه خوش،ولي بد هم نمي نوازم...!

و تاريخ تکرار شد برادر...!مقامات اداره کل فرهنگ و ارشاد مازندران گفتند همه آري ولي کيوس نه!

نامه اي نوشتم وشخص مدير اداره کل مذکور را مخاطب قرار دادم که به حکم کدام محکمه مرا ممنوع السرود وسخن مي کنيد و متقابلا" دم از تعامل با اهالي فرهنگ مي زنيد وسنگ فرهنگ بومي را به سينه؟!

و البته عجيب هم نيست که پس از بيست روز تا به تاريخ اين يادداشت(25 تيرماه 89)هنوز پاسخي مرحمت نکنند!...مگر ما پاسخي هم داريم؟!

اين وجيز از آن رو به شماي دوست نگاشته شد که اهل رسانه ايد و"نومه"ي شما به "مازند" اين ديار مي پردازد و طبعا" به اهالي شوريده اش بيشتر!

ناشنوايي نگذاشت و نمي گذارد تماس تلفني داشته باشم...گفتم به هيئت خبرنگار،اما اين بار از خودم و ماجراي تلخ وتمام نشدني مصيبت هايم برايت بنويسم که البته اضافه نيست بر آگاهي هايت.

خداوند مرا صبر دهد که به قربش باشم...آخر صابران بهره ازلطف ويژه حضرت دوست مي برند."

پس از دريافت نامه، موضوع را از روابط عمومي اداره کل فرهنگ وارشاد مازندران جويا شديم.

عباس مهدوي-مدير روابط عمومي اداره کل فرهنگ وارشاد استان-ضمن تاييد دريافت نامه ي کيوس گوران خطاب به مدير کل ارشاد استان،به مازندنومه گفت:آن برنامه تجليل، به ارشاد مربوط نمي شده و مدير ما آقاي ابراهيمي،فقط مدعو مراسم بوده و نقشي در برگزاري آن نداشته است.

وي ضمن موجه ندانستن اين اقدام گفت:آقاي گوران مي توانند براي پيگيري مسئله از برگزارکنندگان مراسم توضيح بخواهد،چرا که ارشاد نقشي در تاييد يا رد افراد تجليل شونده نداشته است.


  • يکشنبه 24 فروردين 1393-22:50

    از شیفتگان استاد هستم و پتانسیل بسیار بالایی برای ملاقات یا مکاتبه با ایشان دارم. اگر کسی کمک کنه ممنون میشم.

    • میثم حیدری(gorgan)پاسخ به این دیدگاه 1 0
      دوشنبه 5 دی 1390-0:0

      aghaye gooran salam nemidoonam chi begam faghat migam asheaneghataaaaaamo ba khoondane shearatoon lezzat mibaram ishalla hezar sal zende bashi rasti kheyli doos daram bebinametoon age mishe ye rahi bedin bebinametoon montazeram

      • خبرنگار مازندنومه پاسخ به این دیدگاه 0 0
        يکشنبه 27 تير 1389-0:0

        جناب غریبه !
        ناشنایی و پیری ربطی به گرفتن حق نداره . عمر رو هم خدا تعیین می کنه ضمن اینکه آقای گوران 72 ساله هستند و اگر خدا بخوان می تونن سال های سال زندگی کنند و استفاده واژه آخر عمری از شما اصلا مطبوع نیست.بینایی و شنوایی آقای گوران در دل بزرگ و پر مهر ایشون هست و نه چیز دیگه

        • يکشنبه 27 تير 1389-0:0

          آقای گوران شما همواره به عنوان شاعر بومی مازندران بوده و خواهید بود و هیچ احدی نمی تواند با این اعمال زشت و دور از ادب و احترام به بزرگان، تصویر پر افتخار شما را از ذهن ما پاک کند. امیدوارم اداره ارشاد مازندران خدمتی دگر به هنرمندان و مردم پاک این سرزمین مظلوم که نه تنها از اجنبی ها بلکه امروزه از خودیها نیز ضربه می خورد بنماید. اگر این افرادی که در آنچنان مکانهایی نشسته اند قدر این نخبگان فرهنگی را می دانستند کشور و استان به این سرا شیبی سقوط فرهنگی نمی افتاد.

          • بهنام سوادکوهیپاسخ به این دیدگاه 0 0
            يکشنبه 27 تير 1389-0:0

            سلام سوادکوهی - سلام اََبرَ مرد - سوادکوهیان باغیرت و با تعصب و وفاداربه تو افتخار میکنند- نگران چی هستی مگه شما نیاز به تجلیل داری ؟
            سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست
            قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
            شعر زیبای ترا در خارج از کشور زمزمه میکنند -کیه که قدر بداند و دل بسوزاند-
            استاد ایمیل مرا پاسخ بده تا با شما در ارتباط باشم.

            • امیر هوشنگپاسخ به این دیدگاه 0 0
              يکشنبه 27 تير 1389-0:0

              عزیز بزرگوار ، جناب کیوس گوران .....نیست کسی که در سینه شور مازنی داشته باشد و ارادتمند شما نباشد... نیست کسی که هوای کوهستانها و ییلاقات شمال را تنفس کرده باشد و یادی از شما نکرده باشد...مردم مازندران با اشعار شما و بزرگوارانی چون شما زندگی میکنند....نفس می کشند....روحی تازه می کنند...و فراتر از همه اینها ، فرهنگ گم شده و واژگان فراموش شده اجدادشان را باز می یابند....بسیاری از اهالی این استان با شعر آق مدیر طبری همزاد پنداری کردند و با شعر تعزیه زار زار گریسته اند....شما که حتی رودخانه های مازندران را هم از قلم نینداخته ای و آنان را از چشمه گوارای محبت و زلال قلمت سیراب کرده ای ، دیگر مگر معنایی هم برای تجلیل باقی گذاشته ای !!....شما در قلب یکایک مردم این استان حک شده ای نه در ذهنشان که یاد ، آفتی هم بنام فراموشی دارد.
              کیوس گوران عزیز...آدمی از مناعت طبع و فراخی ِ روح است که به ابدیت پیوند میخورد....شما به ابدیت پیوند خرده ای ، چه نیازی به اینکه پولکهای بزرگی را به ضرب نخ و سوزن آرایۀ لباستان کنند ....زنده باشی مرد .

              • يکشنبه 27 تير 1389-0:0

                nore chashme ema agaye gorananha lyagate bolbole cheshmehsarane mazenderane nedarneneh shema dar dele ema mazaneha ja darnee

                • شنبه 26 تير 1389-0:0

                  80 سالشه! ناشنوا و کم بیناست! بهتره اگه ارشاد نقشی نداشته، براش پیگیری کنه و نذاره آخر عمری، اون از نظام دلگیر و در جامعه سرخورده بشه!حیفه، که آدم خوش طبع و خوش ذوقی مثل لیشون، توی چالش بیفته!کمکش کنید تا بی آبروش نکنند!

                  • چهارشنبه 18 دی 1392-8:5

                    هرچند که الان سه ساله که از اين ماجرا ميگذره و شايد کمتر کسي به اين پست سري بزنه اما براي همون چند دلداده اي که به دنبال ردپاي استاد گوران به اينجاها کشيده ميشن بنويسم البته در پاسخي به دوست غريبه که ارشاد مدت مديديه نشون داده به همه ي اهل هنر که نه تنها رحمت همراهي و راهگشايي رو نداره که زحمتش خاري ميشه که به قول شاعر بر دل نشسته..در ضمن سرخوردگي... اپيدميه همه ي اهل درد و عشق اين بوم و خاکه..اونقدر صنم دارن که ياسمنشون ناپيداست غريبه جان.
                    غريبه بودنت بر همه ي مخاطبان مازندنومه مبرهنه.
                    و به قول استاد سخن سعدي والامقام که:
                    بزرگش نخوانند اهل خرد/که نام بزرگان به زشتي برد


                  ©2013 APG.ir