تعداد بازدید: 2626

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 3 دی 1387-0:0

تملق يا اعتقاد؟

نقد يادداشت "بابا شمل هاي سياسي و احمدي نژاد"-از:فاضل هوشمند


در رابطه با مقاله آقای ابراهیمی با عنوان "بابا شمل هاي سياسي و احمدي نژاد" چند غلط املائی، انشائی و ... وجود دارد که ذکر آن خالی از فایده نیست. قبلاً از برادر بزرگوارم جناب آقای ابراهیم نهایت پوزش را طلب می کنم.

•سطر اول "غار و غور": از آن جائی که غار به معنی سوراخی در دل کوه است و معنی سر و صدا را نمی دهد بهتر است به صورت قار و قور که یکی با صدای کلاغ و دیگر با صدای قوری و قور قوری همراه است نوشته شود.

 •در ابتدای پاراگراف دوم اپورتونیسم ها نوشته شد. همان طور که می دانید ایسم به معنی مکتب است و ایست به معنای پیروان مکتب بنابراین شایسته است آن را به اپورتونیست ها تغییر دهند. ضمن اینکه پاسداشت زبان شیرین فارسی طلب می کند که به جای هر دوی اینها از لغت فرصت طلبان یا فرصت طلب ها استفاده شود که هم قابل فهم تر است و هم وطنی تر.

 •در همان سطر اول پاراگراف دوم از لغت آگراندیسمان استفاده شد که به معنی بزرگنمایی است. البته در اصل به معنی درشتنمایی در دوربین ها مورد استفاده قرار می گیرد و نام دستگاهی است که در عکاسی برای درشت تر کردن عکس های گرفته شده روی فیلم عکاسی و چاپ عکس مورد استفاده قرار می گیرد.

توضیح اینکه این کار بزرگنمایی یا درشت نمایی نقاط ضعف حزب یا طرف مقابل در احزاب شیاسی و حتی در زندگی روزمره در بین خانواده ها عمومیت دارد و زمانی اصولگرایان معزز نیز با درشتنمایی نقاط ضعف دولت اصلاحات همین بلا را بر سر عناصر آن دولت بر خلاف نظر رهبری معظم آورده بودند.

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند، جیغ و فریاد بر آری مسلمانی نیست.

 لذا از این بابت اگر با شدت مساوی صورت گرفت باشد دو تیم اصلاحات و اصولگرا با هم به نتیجه مساوی دست پیدا خواهند کرد.

•در سطر دوم این پاراگراف مشارکت و ... به احزاب دولت ساخته تعبیر شدند. توضیح اینکه احزاب دولت ساخته وجود خارجی ندارد و این یک حرف کاملاً تبلیغاتی است که برای تحقیر و توهین به کار می رود و شایسته یک نویسنده نیست از ابزار اهانت استفاده نماید.

 ممکن است حزبی با کمک های دولتی اداره شود و یا از کمک های دولتی استفاده کرده باشد، کما اینکه وزارت کشور برای کمک مالی به احزاب برنامه دارد، در این صورت فقط منبع تامین مالی آن حزب دولت خواهد بود ولی در مورد ذکر شده چنین جراتی وجود نداشت و نویسنده دچار فعل تشویش افکار عمومی شده و مرتکب جرم افترا و تهمت گردیده است. با قبول فرض صحت مدعای نویسنده عین این اتهام به جریانات و گروه های اصولگرا هم قابل چسبیدن است.

 •در سطر انتهایی این پاراگراف پیشنهاد طرح دولت وحدت ملی را از سوی اصلاح طلبان ذکر فرمودند. چیزی که اصلاح طلبان آن را به صراحت رد کرده و مخالفت با آن را اعلام نمودند.

به لحاظ عملی هم شدنی نیست که دو تفکر کاملاً متفاوت در برداشت ها بتوانند همدیگر را در صحنه اجرا تحمل کنند. اصل پیشنهاد دولت .حدت ملی از آقای ناطق نوری (اصولگرا) بود و سپس آقای هاشمی رفسنجانی (اصولگرا) آن را ضروری اعلام نمود و آنگاه آقای کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران که در اصلاح طلب بودن این حزب تردید های جدی وجود دارد آن را قبول نمودند.

در کدام سخن رهبران مشارکت یا آقای خاتمی و یا حتی آقای کروبی این طرح مطرح شده است؟ من هنوز نتوانستم مدرکی پیدا نمایم که آنها این طرح را مطرح کرده باشند. تعدادی از نیروهای تند مزاج پر احساس آن را به برنامه های بیرون از مرز ها و توسط منافقین و آمریکا و اسرائیل نسبت دادند و شما تازه دندان روی جگر گذاشته و با تخفیف فراوان آن را صرفاً به اصلاح طلبان منسوب نمودید باز هم جای شکرش باقی است.

 •توضیح اینکه اینجانب نه از اردوگاه اصلاح طلبان هستم و نه از اردوگاه اصولگرایان بلکه اعتقاد راسخ دارم که باید خالصانه بدون هیچگونه طمع دریافت پست و کسب مال و منال پشت سر رهبری حرکت نمود و با اعتقادات رهبری همراه شد و هرگز گامی زود تر از ایشان به جلو نگذاشت. اینکه برای امیال درونی و احساسات شخصی رهبری را وسیله قرار بدهیم کار بسیار نابخرادانه ای است که متاسفانه کم نیستند از دوستانی که خالصانه چنین می کنند.

یادم می آید استاد شهید مرتضی مطهری اعلی الله مقامه در حماسه سرخ به برخی از مقاتل نویسان اشاره داشته است که دورغ هایی را حاضر بودند به امام حسین (ع) و یاران ایشان ببندند و حتی برای آن ثواب هم قائل بودند تا در اثر آن بتوانند تاثر بیشتری در مستمعین ایجاد کرده و موجب گریاندن آنها بشوند. اینکه عقائد شخصی خود را عین عقاید رهبری و اسلام فرض کنیم یک خطای تاریخی و بعضاً یک خیانت نابخشودنی است و دود آن به چشم طرفداران واقعی رهبری خواهد رفت. با این توضیح اینجانب طرح دولت وحدت ملی را به ضرس قاطع رد می کنم و آن را نه عملی می دانم و نه مفید.

 •در سطر اول پاراگراف سوم از لغت مانیفست استفاده شده است. اصل لغت مانیفست به معنی بیانیه است و به معنی اعتقادات و اصول مدون و اساسی یک حزب سیاسی در خصوص امور بسیار مهم است. این را نمی توان به یک برنامه جزئی و یا یک حرکت توطئه آمیز از سوی یک جریان یا حزب سیاسی تعبیر نمود و نویسنده دچار خطا شده است.

 •در ادامه همین سطر از کاسبکارانه و سهم خواهانه بودن طرح دولت وحدت ملی سخن به میان آورده شد. هنوز نتیجه انتخابات آینده معلوم نشده است که کسی بخواهد دیگری را متهم به سهم خواهی و کاسبکاری کند. مگر اینکه افرادی یا جریاناتی آنقدر به موقعیت خود در نتیجه انتخابات اطمینان داشته باشند که نتیجه از قبل برایشان قابل پیش بینی باشد. تا جائی که اطلاع دارم نویسنده مقاله در سطحی نیست که چنین اعائی را داشته باشد.

 •در سطر دوم همین پاراگراف اصلاح طلبان و اصولگرایان مخالف دولت در یک صف قرار داده شده اند. سوال این است که آیا این کار صحیح است؟ آیا منظور نویسنده کوبیدن آقای رفسنجانی، ناطق نوری، قالیباف، و ... به نفع آقای احمدی نژاد است؟ آیا این به کاستن از ظرفیت اصولگرایان باقیمانده که در اثر تند روی های مداوم روز به روز از تعداد و نفوذ آنها بین مردم کاسته می شود نمی انجامد؟

 •در پاراگراف بعدی اصل جمله و کل پاراگراف غلط است و مفهومی را نمی شود از آن استنباط نمود. برای اثبات کل پاراگراف عیناً در اینجا کپی شده است. "آنجا شركت و كارتل هاي بزرگ اقتصادي براي انحصار كالا، اجناس و اينجا گروهها و احزاب سياسي دولت ساخته و فزون طلب براي تصاحب قدرت و ثروت به اين اميد كه سهم الارثي از دولت وحدت ملي به وارث برسد." تازه در صورت وجود سهم الارث، وارث آن فقط اصلاح طلبان نیستند بلکه اصولگرایان نیز در آن سهم دارند. مگر نویسنده محترم بر اصولگرایان سمت پدری دارند که آنها را از حق الارث محروم کرده اند؟

 •پاراگراف بعدی قدری از دائره ادب و آداب دور شده است و نتیجه منطقی و تاثیر گذاری را در پی نخواهد داشت.

 •در مجموعه افراد و عناصر سیاسی کشور کدام عنصر به لحاظ برخوردی بیشتر از رئیس محترم دولت داد و فریاد می کند و با تاپ و تشر حرف می زند؟

•با عرض پوزش از نویسنده محترم سوالم این است که آیا این هنر است که به جای ذره ای بنویسیم ابسیلونی و در این صورت خوانندگان ما را با سواد تر از بقیه فرض خواهند کرد؟

 ذکر این نکته حائز اهمیت است که نویسندگان محترم از نگارش هر گونه مطالبی که بوی چاپلوسی و نان به نرخ روز خوری از آن به مشام می رسد باید اجتناب نمایند. البته چسباندن این تهمت به نگارنده معزز هم از این قلم ان شاء الله بدور باشد تا خدای ناکرده اگر نیت چیز دیگری بود صاحب این قلم در پیشگاه عادل مطلق بدهکار مخلوق صاحب حق نباشد.

 در پاراگراف اول این بحث از کلمات پاتولوپی گروههای سیاسی استفاده شد که منظور همان آسیب شناسی گروه های سیاسی بوده است. توضیح اینکه پاتولوپی به معنی بیماری شناسی است و صرفاً بیماری هایی را شامل می شود که به نحوی توسط یک موجود مهاجم به میزبانی حمله کرده باشد. موضوع آسیب شناسی کاملاً متفاوت از بیماری شناسی بوده و نمی توان به طور کلی از این دو لغت به صورت معادل هم استفاده نمود.

 نویسنده محترم به طور عجیبی اصرار بر بکار بردن لغات انگلیسی، فرانسوی و ... در متن نوشتاری خود دارد که فهم مطالب را برای خوانندگان مشکل نموده و به نوعی زبان قاطی پاطی را تحویل خواننده می دهد.

مضافاً اینکه به فرض صحت کاربرد می توان آن را برای طرفداران دولت محترم نیز به کار برد و هیچ مزیتی برای مخالف و موافق دولت به همراه نمی آورد. در سطر دوم آورده است اینکه عده ای قیم مآبانه و اسطرلاب گونه .... مشخص نیست اشاره به کدام شخصیت دارد ولی با توجه به سیاق سخن احتمالاً منظور شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی باشد.

بکار بردن غیر معمول کلمه اسطرلاب که یکی از ابزار ستاره شناسی و نجوم می باشد از اغلاطی است که برای زیبا سازی جملات به طور ناشیانه و غلطی به کار رفته است.

هیچ کس صحبت قیم مآبانه ای نکرده و ذهنیت افراد حتی در مورد حزب کارگزاران در مورد آقای رفسنجانی ذهنیتی خود ساخته است و بدور از واقعیت بیرونی می باشد. اینکه هر پیشنهادی را دال بر قیمومت تلقی کنیم راه به جایی نمی برد و در خواننده به صورت یک تلاش نا فرجام برای خالی کردن عقده ها جلوه گر خواهد شد. اینکه از چه نگرانند مشخص است و مبرهن.

از شرایط آینده تند روی هایی که در کنار زدن سرمایه های انقلاب و نظام نگرانند. اینکه سرنوشت مردم و نظام فدای اعتقادات و رفتارهای محاسبه نشده فردی بشود، اینکه با طرح های عجولانه اقتصادی همه را دچار چالش و درد سر نمایند، اینکه دود اجرای چنین طرح هایی به چشم دهک های پائین جامعه برود و فقیر فقیرتر و غنی غنی تر گردد. اینکه یک طبقه تند رو و بی حوصله در مدیریت عالی کشور بوجود بیاید که از سر صدق و صفا مشکلات پیچیده و لاینحلی را برای کشور و نظام ایجاد کند. اینکه خرج کردن از کیسه رهبری و استفاده از این پشتوانه غنی و ارزشمند برای مقاصد گروهی باب جدیدی را در مراودات سیاسی باز کند همه محل نگرانی است.

 البته در اینکه حد متوسطی از برخوردها باید با محاسبه و هماهنگی وجود داشته باشد و نظام صلابت خود را در برابر استکبار و معادلات جهانی شامل انرژی هسته ای، پشتیبانی از مردم مظلوم لبنان و فلسطین، دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی عراق و افغانستان به دست مردم این کشورها و ... امری عقلانی و پذیرفته شده است. چه اصراری است که به جای جو سیاسی کشور از اتمسفر سیاسی کشور استفاده شود. آیا این به نوعی طاقچه بالا گذاشتن خود و یا برای خودنمایی و با سواد نمایی نیست؟ حرص برای قلمبه سلمبه نویسی باید با نیتی همراه باشد که ان شاء الله برا گیج کردن خوانندگان نباشد.

عیناً استفاده از کلمه فنومنولوژی سیاسی که معادل آن پدیدار شناسی سیاسی است. فنومن به معنی پدیده است و افزودن لوژی به دنبال آن یحث یک رشته علمی یا سیاسی را با خود به همراه خواهد داشت. بسیاری از مردم و خوانندگان عادی ممکن است از درک این مفاهیم عاجز باشند. تازه در شان و شخصیت عناصر بالای نظام نیست که به آنها نسبت عدم شناخت پدیدار ها و ساختارها را بدهیم.

 این گونه بی پروا نوشتن قطعاً مرضی خداوند نیست و مرضی رهبری نیز نمی باشد. سیر قهقرایی چه چیزی مد نظر است؟ سیر قهقرایی احزاب؟ سیر قهقرایی افراد بالای نظام؟ سیر قهقرایی روند اداره کشور؟ کدام؟ فناتیسم و جبریت هر دو هم معنی هستند و لغت بعدی نیز جزمیت حزبی است که بیشتر مورد استفاده می باشد. جایی از کلمه جبریت حزبی استفاده نمی شود و کاربرد آن در این قسمت باری به هر جهت بوده است.

مگر قرار است هر چه حزب در این مملکت است محکوم به شکست بشود و همه در برابر مردم باشند. اگر منظور از حزب کلیت یک جریان سیاسی مثلاً اصلاح طلبان و اصولگرایان باشند که به هر صورت در قدرت یا در عدم قدرت حضور جدی در عرصه سیاسی کشور دارند و هر کدام طرفداران خاص خود را دارا می باشند. معمولاً جزمیت حزبی را برای احزاب چپ مارکسیست مورد استفاده قرار می دهند. البته هیچ مانعی وجود ندارد که برای احزابی که به نوعی دارای جزمیت حزبی هستند مانند حزب منافقین خلق، فدائیان خلق و ... به کار برده شود. به یاد داشته باشیم که بحث جزمیت حزبی در نهایت حذف فیزیکی اعضا و پیروان خود را در صورت تخطی به دنبال دارد.

 آیا در این احزاب مورد ادعا تا کنون چنین اتفاقاتی افتاده است. اینکه مثلاً بنده به طور قاطع بر عقیده خود بایستم را نمی شود جزمیت تلقی نمود و یا اینکه حزبی بر روی اصول خود قاطعانه پافشاری کند را نمی توان جزمیت تلقی کرد. در سطر دوم همین فراز از آقای احمدی نژاد در داخل پرانتز به صورت اعلی الله مقامه ذکر نمودند که اصل دعای خیر برای رئیس جمهور محترم اصلاً هیچ ایراد و اشکالی ندارد و همه ما موظفیم از مسئولان زحمتکش بالای نظام و در راس آن رهبری معظم تمجید کرده و آرزوی خیر و مالایی مقام و درجه از جانب خداوند برای آنها را داشته باشیم؛ اما سخن در این است که مراتب نباید به گونه ای ادا شود که در خواننده تصور چاپلوسی نویسنده به وجود بیاید.

شما در فراز بعدی از امام عصر (عج) و مقام معظم رهبری بدون این پرانتزهای تمجیدی ذکر نمودید. بی انصاف آقای احمدی نژاد بیشتر شایسته این درجات هستند یا امام عصر (عج)، ایشان بیشتر شایسته ستایش هستند یا رهبری معظم انقلاب. این نکته نشان می دهد که قصد شما خدای نکرده مبنی بر تملق بوده تا در سایه آن به عنوان طرفدار خالص و البته تندخوی آقای احمدی نژاد جایی را برای رشد در آینده در سطح فرمانداری و شاید هم استانداری و ان شاء الله در سطح اعضاء هیات دولت برای خود باز کنید.

 ولله دنیا آن قدر ارزش ندارد که امام عصر (عج) و رهبری معظم انقلاب در سایه لطف بیش از اندازه به آقای دکتر احمدی نژاد به حاشیه رانده شوند. اسئلک اللهم التوبه ان شاء الله. (fzhooshmand@gmail.com)


  • چهارشنبه 4 دی 1387-0:0

    متشکرم

    • علی نقی ذاکریپاسخ به این دیدگاه 0 0
      چهارشنبه 4 دی 1387-0:0

      یقینا مازند نومه ایها دوست نوسنده مقاله نمی باشند .وگرنه این متن نه حمایت از احمدی نژاد است و نه ارزش چاپ شدن داشت.


      ©2013 APG.ir