تعداد بازدید: 3592

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 17 فروردين 1389-0:0

عظمت فرهنگی ما

... آن­ها که رجانیوز و خبرگزاری فارس را می­خوانند،روزنامه­های ایران، کیهان و رسالت می­خوانند، و خلاصه راست می­زنند، به سایت کلمه سر نمی­زنند، سایت جرس را هم نمی­خوانند و بی.بی.سی و صدای آمریکا هم نگاه نمی­کنند.(يادداشتي ازمحمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران)


 چندی پیش شنیدم که یکی از استادان برای شناخت این­که چه تعداد از دانشجویان کلاس سریالی به نام ویکتوریا را از شبکه تلویزیونی فارسی 1 می­بینند، جمله­ای سر کلاس گفته و با کمال تعجب با بحث تقریبا همگانی کلاس درباره این سریال روبه­رو شده بود.
 
 این روزها، در آذربایجان نیز شاهدم که هیچ کس درباره تلویزیون خودمان صحبت نمی­کند. در عوض، هر خانه­ای میزبان تلویزیون ترکیه و آذربایجان است. طرفداران سریال­های تلویزیون ترکیه بسیارند و حتی مسابقات و سرگرمی­های آن نیز طرفداران بسیار دارد. این­جا اخبار ایران را هم اهل دنیای دیجیتال از اینترنت دنبال می­کنند و بقیه یا بی.بی.سی و صدای آمریکا را می­بینند یا آن­که اساسا به اخبار ایران بی­توجه هستند.

یک نکته را بیش از هر چیز می­توان درک کرد. شمال که هستم و روزهایی که برای کاری به تهران سر می­زنم، و در فضاهای گفت­وگویی که در آن قرار می­گیرم، دو قطبی شدن فضای گفت­وگو در جامعه ایران را کاملا احساس می­کنم.

 برداشت من این است که طرفداران وضع موجود جامعه ایران، به سایت­ها و فضاهای گفت­وگوی منتقدان وضع موجود مراجعه نمی­کنند. خلاصه این­که آن­ها که رجانیوز و خبرگزاری فارس را می­خوانند، صدا و سیمای رسمی را می­بینند، روزنامه­های ایران، کیهان و رسالت می­خوانند، و خلاصه راست می­زنند، به سایت کلمه سر نمی­زنند، سایت جرس را هم نمی­خوانند و بی.بی.سی و صدای آمریکا هم نگاه نمی­کنند و عکس این وضعیت هم برای آن­ها که چپ می­زنند صادق است. آن­ها که جرس می­خوانند، کیهان را وقعی نمی­نهند.

خب این دو چه ربطی به هم دارند؟ یک جواب این است که در روزگاری به سر می­بریم که لازم نیست حتما چیزی به چیزی ربط داشته باشد تا بشود از آن نتیجه­گیری کرد، ولی خب ما که ابله نیستیم. پس حتما باید یک ربطی داشته باشد.

عظمت یک دوره از فرهنگ را می­شود در فضای رسانه­ای آن درک کرد. فرقی نمی­کند ابزار انتقال پیام در این فضای رسانه­ای چه باشد. زمانی شعر حافظ و سعدی پیام این عظمت را می­رساندند. اما ببینیم امروز وضعیت این رسانه چیست؟ فضای رسانه­ای ما هیچ محملی برای گفت­وگو فراهم نمی­کند.

هر کسی در دنیای اطلاعات خودش قرار دارد. طرفداران و منتقدان وضعیت به صدا و پژواک خودشان گوش می­کنند و منتقدان نیز چنین می­کنند و هر کس پیله خویش می­تند. دیگران نیز برای ما پیله­هایی در این فضا می­تنند. دقت کنید به سال­ها تقدیس خانواده در دنیای رسانه­ای ما، و بنگرید به مشهورترین سریال­های فارسی 1 و کانال­های ترکیه و آن­گاه ملاحظه کنید میلیون­ها بیننده این کانال­ها را تا معلوم شود ره به کجا برده­ایم.

رسانه­های ما دیگر عظمتی ندارند. سال­های بسیاری گذشته و رمانی بزرگ از نویسنده­ای فارسی زبان به زبان­های دیگر ترجمه نشده است. موسیقی ما برای خودمان نیز غریب است. موسیقی پاپ ما نیز هیچ چیز بدیعی نسبت به آن­چه در دنیا ارائه می­شود ندارد.

بهترین خواننده­های پاپ ما هنوز دنبال تقلید صدای لس­آنجلسی­ها هستند. سینمایی که در کشور خودش ورشکسته است و هنوز دلخوش به تک ستاره­هایی چون ابراهیم حاتمی­کیا و معدودی دیگر است. فیلم جشنواره­ای را هم به حساب عظمت فرهنگی نگذاریم. از روزنامه­ها نگوییم تا سیاسی­ نشده باشیم.

فرهنگ باید الهام­بخش راه­های نوین یک ملت باشد و انگیزه­هایی برای بودن و شدن فراهم کند. فرهنگ­ها ترجمه آرمان­ها و مطلوب­های یک ملت­اند و وقتی دیگر عظمتی ندارند، یعنی وقتی کسی درباره­ صورت­های فرهنگی حرف نمی­زند، وقتی کسی از تجربه کردن آن­ها هیجان و شعور تمام وجودش را در بر نمی­گیرد، و وقتی صورت­های فرهنگی بازتولید خلاقانه نمی­شوند، و وقتی فرهنگی در مراوده جهانی کم می­آورد، واقعا نیازی به استدلال هست تا مجبور شویم از خود بپرسیم یک شبکه تلویزیونی چرا توانسته است به سرعت برق و باد میلیون­ها بیننده را به خود جلب کند و برخی بیننده­های­شان را از دست می­دهند؟

رسانه­ها باید بازتاب محتوای فرهنگی یک ملت باشند و فرهنگ­ها باید منعطف باشند تا قدرت زیستن آدمی بر این کره را افزون کنند. وقتی این انعطاف از دست برود و معنایی جدید تولید نشود، و زیستن با انگاره­های کهنه، سخت دردناک جلوه کنده، رسانه نیز بی­مخاطب و نماد عظمتی از دست رفته خواهد شد.

 فرهنگ­ها وقتی در اوج قرار دارند که بیشترین امکان را برای گفت­وگو میان اعضای آن فرهنگ و حتی برای دیگر فرهنگ­ها فراهم می­کنند و اکنون گفت­وگویی در کار نیست. هر کسی پیله خویش می­تند.


  • شهروند سارويپاسخ به این دیدگاه 0 0
    شنبه 21 فروردين 1389-0:0

    برادر گرامي
    كساني هم كه جرس و كلمه مي خواندند ديگر به اين سايت ها دسترسي ندارند چه رسد كه كيهان نشينان وكيهان خوانان به اين سايت ها سري بزنند.
    امان از فيلتر

    • سه شنبه 17 فروردين 1389-0:0

      به رغم اینکه پذیرفتن این واقعیت سخت و ناخوشایند است اما با نگاهی به اطراف خود و حتی به جمع خانوداه ، اگر که واقع بین باشیم صحت مطالب بالا مشخص می شود. اما جناب فاضلی به علل یا به برخی از علل این امر اشاره نکرده اند. این که گروه های اجتماعی چکونه می توانند در پیله خود زندگی کنند و اینکه تا چه حد این تنهایی دوام می آورد نیز پرسشهایی است که در این ارتباط مطرح است و نیازمند پاسخ. به نظر می آید که خودبسندگی گروهها بخصوص در عصر ارتباطات اگر هم میسر باشد پر دوام نیست. اما تبعات جدایی این گروه ها مسئله ای است که باید بدان توجه کرد. مسائل اجتماعی بر خلاف مسایل اقتصادی دیر به چشم می آیند و بر این اساس ریشه دارند و بر همین اساس به تامل بیشتر و عمیقتر نیاز دارد.
      با این همه طرح این این مسئال حتی از سوی کم مخاطب ترین اندیشندان کشور نشان می دهد که زوایای پنهان نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی چندان نیز پنهان نیستد و این جای امیدواری دارد.

      • امیرهوشنگپاسخ به این دیدگاه 0 0
        سه شنبه 17 فروردين 1389-0:0

        جناب آقای فاضلی عزیز

        همین آش فرهنگمان ته گرفت.....علیه آمد و ژستی از له گرفت .


        ©2013 APG.ir