تعداد بازدید: 3788

توصیه به دیگران 4

دوشنبه 2 خرداد 1390-23:29

تبريک به مادراني که کسي به آن ها تبريک نمي گويد

...دوستی داشتم که مادرش را در دوران کودکی از دست داده بود.روزهای مادر روزهای سختی برایش بود. همیشه در این روز خود را از دیگران و حتی از من که صمیمی ترین دوستش بودم پنهان می کرد.(گزارش روز مادر؛از ربابه حسين پور،خبرنگار-ساري)


روز مادر،روزی پر از شادمانی و مملو از تب و تابی شیرین و لذت بخش است. در این روز هرکس سعی دارد با خریدن تحفه ای به دیدار مادر برود و ضمن تبریک این روز از زحماتش به گونه ای درخور و شایسته قدردانی کند.

 در فرهنگ ما ایرانیان احترام و سپاس از بزرگ ترها همواره جایگاه والایی دارد.در مناسبت های مختلف اعم از اعیاد ، روز مادر،روز پدر، تولد ،عروسی و سالگرد ازدواج ،مراسم ترحیم و ... همیشه بزرگ ترها به عنوان تکیه گاه مورد توجه هستند.

کوچک ترها که اکنون خود بزرگ شده اند و خانواده تشکیل داده اند به دیدار کهنسالان می روند و ضمن جلب خرسندی و رضایت آنها ،به فرزندان خود احترام به بزرگ ترها را آموزش می دهند تا در آینده با آنها نیز همین گونه رفتار شود.

 البته در برخي جوامع و نيز در کلان شهرهای ایران که زندگی ماشینی انسان ها را سرد و بی عاطفه بار آورده، این احترام و قدرشناسی کمرنگ شده و حتی در روز بزرگی چون روز مادر سالمندان در آسایشگاه ها چشم به راه فرزندان شان می نشیند و حتي ممکن است این انتظار، ماه ها و سال ها به طول انجامد و شاید تا دم مرگ هم دیدارها تازه نشود.

 در استان ما که مردم اکثرا" ریشه روستایی با باورها و اعتقاداتی عمیق و پسندیده دارند ، احترام و نگهداری از پدر و مادر پیر برکت تلقی می شود و بسیار کم اتفاق می افتد فرزندی،بزرگ ترش را به دیار سالمندان راهی کند.

 در این نوشتار قصد پرداختن به دلتنگی های مادران منتظر در آسایشگاه ها و یا حتی سر زدن به بزرگ ترها در منزل و یا بحث در رابطه با خرید و اهدای بهترین هدیه برای مادر و ... را نداریم؛چرا که معتقدیم به این مسائل به اندازه لازم پرداخته شده، اما چیزی که اینجا مغفول مانده و کمتر به آن توجه شده ، ملاقات و دیدار با زنانی است که مادر نیستند؛ شرایط روزگار سرنوشت را به گونه ای برای شان رقم زده که سال هاست در حسرت لبخندی کودکانه و صدا زدن شیرین و دلنشین کلمه مقدس «مادر» مانده اند و با خود می اندیشند کاش ما هم فرزندی داشتیم، اما آنها با تمام وجود احساس مادرانه دارند و سرشار از این حس زیبا و دوست داشتنی هستند.

 حمیرا پیر زن 60 ساله که در یک ازدواج ناموفق تنها فرزندش را از دست داد و برای همیشه عقیم شد ،در روز مادر،روز پر التهابی را می گذراند، ولی همسایه ها به یادش هستند و با خریدن انواع کادو وی را خوشحال می کنند. او هم راضی به نظر می رسد و دعا کنان از خداوند می خواهد آنها هیچ وقت به سرنوشتش دچار نشوند و همیشه دامان شان سبز و پرمهر باشد.

 افسانه زن 34 ساله ایست که 12 سال پیش ازدواج کرد اما علی رغم درمان های متعدد دارویی و روش های متفاوت بارداری همچنان در حسرت داشتن فرزند شب ها را با کابوس به صبح می رساند.

وی که دوست دارد نوزادی را به فرزندی قبول کند ازشرایط سخت فرزند خواندگی و سرنوشت هایی که برای برخی از این گونه فرزندان در آینده پیش می آید نگران است و ترجیح می دهد دلبسته نشود تا در آینده با قطع این دلبستگی زندگی شان دچار آشفتگی نشود.

 نرگس هم که بهترین سال های جوانیش را در حسرت داشتن فرزندی از گوشت و خون خود گذارند و اینک در آستانه 70 سالگی قرار دارد هر ساله روزهای مادر چشمانش ابری و بارانی است،بغضی تلخ گلویش را می فشارد و با خود زمزمه کنان می گوید کاش من هم فرزندی داشتم تا حداقل مرا به خانه سالمندان می سپرد. وی از خدا می خواهد مرگی راحت داشته باشد تا در لحظات آخر عمر که کسی را ندارد حتی لیوانی آب دستش دهد، سر بار دیگران نشود.

 زهرا پیر زن دیگری است که از سوت و و کور بودن مزارش بعد از مرگ می نالد و می گوید:وقتی از دنیا رفتم ،نمی دانم کسی پیدا می شود ، در اتاقم را باز کند و بفهمد من مرده ام ؟!

وی با آه سردی ادامه می دهد:مزارم سوت و کور خواهد بود و کسی نیست فاتحه ای برایم بخواند و خیراتی برایم بفرستد،اگر فرزندی داشتم تا پنج شنبه ها سنگ قبرم را می شست و برایم حمد و سوره ای می خواند اما افسوس که ... این را می گوید و بغضش می ترکد و بی محابا همانند بچه ها گریه سر می دهد.

 اما از زنان عقیم و بی فرزند که بگذریم قشر دیگری هم هستند که روز مادر را با التهاب و مشوش سپری می کنند،آنهایی که از داشتن گوهر تکدانه خلقت، از وجود مادر و محبت های بی دریغ و دامان پرمهرش محرومند و روزگار این گونه برای شان خواسته که در حسرت مادر باشند. آنها دیگر به خوبی قدر مادر را می دانند ،بسیار بهتر از آنهایی که از این نعمت الهی بهره مندند.

دوستی داشتم که مادرش را در دوران کودکی از دست داده بود.روزهای مادر روزهای سختی برایش بود. همیشه در این روز خود را از دیگران و حتی از من که صمیمی ترین دوستش بودم پنهان می کرد.طاقت نداشت حرف های شادمانه را در خرید هدیه برای روز مادر بشنود،آن زمان او را درک نمی کردم،اما اکنون می فهمم او در آن سال ها و در ایام سرمستی کودکانه چها کشید.

 پس بیاییم با خود عهد کنیم از امسال در روز مادر به دیدار زنان سرشار از احساسات پاک مادرانه اما محروم از این نعمت الهی برویم و در این روز با سر زدن به آنها و تبریک روز مادر یا بهتر بگوییم روز زن دل شان را شادکنیم.

 با خود عهد ببندیم روز مادر به دختران مادر از دست داده تبریک گفته و علو درجات مادرشان را دعا کنیم ،کمتر پیش شان از خرید انواع هدایای روز مادر سخن بگوییم.  این ها دلشان ناسور شده و غم نداشتن فرزند و بی مادری قلب های شان را گداخته و رنجور ساخته است. بیاییم این روز را به صاحبان اصلیش تبریکی شادمانه بگوییم .

ايميل نويسنده:- (heyran55@yahoo.com)


  • سه شنبه 3 خرداد 1390-0:0

    خدا اموات شما را بیامرزد ما را نیز در زمان حیات بیامرزد و مهر پدر و مادر در دلهامان برای همشه باقی بماند

    • بهمن کلبادی پور پاسخ به این دیدگاه 0 0
      سه شنبه 3 خرداد 1390-0:0

      سپاس از شما که با این متن کوتا اما بسیار گویا هر خواننده ای را بفکر واداشتی همه را بخود اوردی


      ©2013 APG.ir