تعداد بازدید: 3778

توصیه به دیگران 3

شنبه 19 شهريور 1390-0:47

چرا مردم ماهواره تماشا مي کنند:مدیریت تقاضا یا مدیریت عرضه؟

 قیمت نصب یک دیش و رسیور با قیمت پنج تا خربزه برابری می‌کند و این البته به تورم هیچ ربطی ندارد. در چنین دنیایی، مدیریت عرضه و سر گردنه‌ی امواج ایستادن و بریدن راه‌شان، از سر ناچاری است.(يادداشتي از دکتر محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران)


 فکر می‌کنم برای پاسخ گفتن به این سؤال که چرا مردم برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای را تماشا می‌کنند، باید یکی دو مفهوم را به‌کار بگیریم: اول، نیاز؛ و دوم ذائقه.

مردم به مشارکت در تولید و مصرف نمادها نیاز دارند. نمادها گاه کنجکاوی‌های مردم را تحریک کرده یا فرو می‌نشانند، گاه هیجانات‌شان را تحریک و تخلیه می‌کنند، گاه دانش‌شان را می‌افزایند، گاه فقط وسیله‌ای برای گذران وقت هستند و گاه عواطف و احساسات‌شان را برمی‌انگیزند.

اگر تصور کنیم که کنجکاوی، هیجان، میل به دانش، گذران وقت، و عواطف و احساسات پدیده‌هایی فردی هستند، به نوعی از تحلیل می‌رسیم و اگر آن‌ها را پدیده‌هایی اجتماعی تلقی کنیم به تحلیل دیگری نیازمند خواهیم بود.

به گمان من همه‌ی این‌ها پدیده‌هایی اجتماعی‌اند که از متغیرهای فردی نیز متأثرند و از همین‌رو جدای از مفهوم ذائقه نباید درباره‌ی آن‌ها اندیشه کرد. منظورم این است که نیاز ابداً جدای از ذائقه‌ای که نیاز را تعریف می‌کند یا به قول پیر بوردیو، ساختاردهی می‌کند، وجود ندارد. نیاز و ذائقه دو روی یک سکه هستند.

هر انسانی دارای میل به دانستن است، اما میل به دانستن مطلق، جدای از میل دانستن به چیزی مشخص وجود ملموس ندارد، اما تعلق داشتن این میل به چیزی خاص، پدیده‌ای اجتماعی است. ما در هر محیطی میل به دانستن هر چیزی را بروز نمی‌دهیم. به همین ترتیب، بعضی‌ها اصلاً میلی به دانستن خیلی چیزها ندارند. کنجکاوی کردن پدیده‌ای اجتماعی است و به همین میزان، تجربه کردن هیجان وجه اجتماعی بارزی دارد.

ذائقه برآیند همه‌ی نیروهای اجتماعی و خصایص فردی و تجربه‌های منحصربه‌فردی است که فرد تجربه می‌کند تا در نهایت قدرت گزینشگری ناخودآگاهی را پدید آید. به‌طور تنظیم شده ولی غیراجباری‌ای از برخی موسیقی‌ها خوش‌مان می‌آید و از برخی دیگر ناخرسند می‌شویم و همین درخصوص فیلم، برنامه‌های تلویزیونی، بازی‌های مهیج، و دانستنی‌هایی که بدان علاقه داریم نیز صدق می‌کند.

در دنیای رسانه‌ای امروز که نمادهایی در همه‌ی سطوح و حوزه‌ها و با کیفیت‌های گوناگون تولید می‌شود، یا باید هم‌چون نظام‌های سیاسی بسیاری از کشورها دغدغه‌ی آن‌چه مردم مصرف می‌کنند را نداشت و از همین‌رو آزادی رسانه‌ها را پذیرفت و از پی‌آمدهای آن نگران نبود. سرمایه‌داری به جهات مختلف که جای بحث آن این‌جا نیست، چنین وضعیتی دارد.

 سرمایه‌داری مبانی مشروعیت و استحکام نظام‌های سیاسی متناظر با خود را در عرصه‌های دیگری تحکیم می‌کند و از رسانه‌ها نیز بدون آن‌که دچار تعارض‌های هویتی شود استفاده می‌کند.

اما کشوری نظیر ایران، ابداً در وضعیتی نیست که دغدغه‌های رسانه‌ای‌اش را رها کند. ایدئولوژی حاکمیت اساساً با محتوای رسانه‌ای دنیای جدید در تعارض است. نظام اجتماعی از کارآمدی‌های اقتصادی و سیاسی نظام‌های سرمایه‌داری هم برخوردار نیست تا مانع از بروز بحران مشروعیت شود.

 به دلیل پایگاه دینی حاکمیت، آزاد گذاشتن رسانه‌ها موجب نارضایتی در بدنه‌ی اجتماعی دینی شده و بحران مشروعیت را تشدید می‌کند. لاجرم، نظام سیاسی باید رسانه‌هایی با محتوایی که حداقل در ظاهر شعائر دینی را پاس می‌دارد در اختیار داشته باشد.

 هم‌چنین محتوای هنری، عاطفی، هیجانی و کنجکاوانه‌ی رسانه نیز باید به چیزی نزدیک شود که به نوعی نخبه‌گرایانه است. هم‌زمان رسانه به دلیل الزامات سیاسی نمی‌تواند به روی نخبگان نیز گشودگی زیادی داشته باشد و پایگاه ساخت مشروعیت و نفوذ اجتماعی آن‌ها گردد. دین‌مایه بودن محتوا نیز به دشواری‌های کار افزوده است.

این وضعیت بسیار متناقض و ابهام‌آور است. نخبه‌محور کردن محتوای رسانه‌ای مخاطبان را می‌کاهد. بالاخص آن‌که در سه دهه‌ی گذشته، مصرف فرهنگی و هنری به نحوی مدیریت یا بی‌مدیریتی شده که ذائقه‌های اصطلاحاً نخبگی تحلیل رفته‌اند.

موسیقی کلاسیک و سنتی، تئاتر، سینمای هنری و بسیاری دیگر از فرم و محتواهای نخبگی در عرصه‌ی هنر و فرهنگ به گونه‌ای مدیریت شده‌اند که مخاطب خود را از دست داده‌اند و ذائقه‌های مردم با این فرم و محتواها رشد نیافته است. داستان غم‌انگیز موسیقی، سینمای در بحران، تئاتر و نرخ‌های کتاب‌خوانی همین را نشان می‌دهند.

اما فضای رسانه‌ای علناً نمی‌تواند با محتوای رسانه‌های خارجی در ایجاد فضای ذائقه‌ها و سلیقه‌های غیرنخبگی و متداول در دنیای جدید نیز رقابت کند.

نسخه‌ی اصیل سریال‌های عاشقانه، شوخی‌های سریال‌ها، برنامه‌های طنز و شوهای تلویزیونی جذاب در رسانه‌های بدون محدودیت دنیا ارائه می‌شود و از این جهت فضای رسانه‌ای نظام جمهوری اسلامی قادر به رقابت با آن‌ها نیست. یک سریال ایرانی باید عشق زمینی را در چنان لفافه‌ای از شرم و حیا و محدودیت‌های مذهبی عرضه کند که جذاب ساختن آن دشوار است و تازه همین مقدار نیز اعتراضات زیادی را به همراه دارد.

فضای فرهنگی امروز جامعه‌ی ایران کنشگرانی دارد که نه به اندازه‌ی کافی نخبه‌اند که بتوان از در نخبگی و محصولات فرهنگی پرمنزلت و اندیشه‌ای با آن‌ها سخن گفت، و نه چنان باز و گشوده است که بتوان در عرصه‌ی فرهنگ و هنر پاپ و روزمره‌ی دنیای جدید با نمونه‌های خارجی مقابله کرد.

 مردم سلیقه‌های‌شان متناسب محتوای نخبگی قوام نیافته و برای ارضای سلیقه‌ی غیرنخبگی‌شان امکانات بیشتری در شبکه‌های ماهواره‌ای هست.

تماشای برخی شبکه‌های ماهواره‌ای نشان می‌دهد به نوعی کوشش می‌شود تا از محدودیت‌های نوع دوم اجتناب شود.

برخی شبکه‌ها را که نگاه می‌کنید آشکارا معلوم است که سازمانی در داخل کشور و از طرف نظام سیاسی آن‌ها را هدایت می‌کند ولی محدودیت‌های‌شان بسیار کمتر است.

 وقتی همه‌ی زن‌های یک شبکه‌ی ماهواره‌ای فارسی محجّبه‌اند، شرعیاتی در برنامه‌ها رعایت می‌شود و شرکت‌های داخلی و خارجی هم به آن شبکه تبلیغ سفارش می‌دهند و از عواقب‌اش در امان‌اند، یعنی این شبکه مجوز دارد اگرچه اسم و رسم مالکان و مدیرانش مشخص نباشد. این شبکه‌ها می‌کوشند تا برخی محدودیت‌های ایدئولوژیک نظام سیاسی را دور بزنند، اما این‌ها نیز نسخه‌ی بدل‌اند و کارآمد نخواهند بود.

این موقعیت متناقض همواره ادامه خواهد یافت و راه چاره‌ای ندارد. البته هستند کسانی که دائم بر طبل گرفتن بودجه برای راه‌اندازی شبکه‌های ماهواره‌ای بیشتر و بیشتر و شبکه‌های داخلی افزون‌تر بکوبند و قدرت مقابله‌شان با تلویزیون‌های ماهواره‌ای را به رخ بکشند.

 این گروه منافعی دارند. تهیه‌کنندگان، مجریان، برنامه‌سازان و بسیار دیگرانی هستند که فارغ از مخاطبان و اثرگذاری‌شان، به شغل و کار خودشان می‌اندیشند و مدیران سیاسی ظاهراً چاره‌ای جز مبارزه از این طریق ندارند چرا که حل کردن تناقضی که تشریح شد تقریباً ناممکن است.

 نظام سیاسی در ایران نه آن‌چنان نخبگان کثیری پرورانده که سلیقه‌ و تشنگی فرهنگی‌شان با برنامه‌های نازل شبکه‌های ماهواره‌ای ارضا نشود و جست‌وجوگر فضاهای فرهنگی نخبگی باشند؛ و نه سر سازگاری و آشتی بلاشرط با نخبگان و دنیای محصولات فرهنگی آن‌ها دارد که اجازه دهد به دنیای سلیقه‌های مردم سر و شکلی نخبگی دهند – تازه اگر ممکن باشد – و نه محتوای ایدئولوژیک نظام سیاسی و بنیان‌های مشروعیت‌اش دست نظام را برای آزاد گذاشتن فضای رسانه‌ای باز می‌گذارد. نه تعداد مؤمنان جامعه که به‌واسطه‌ی نهی‌های مذهبی از این شبکه‌ها دوری کنند چنان زیاد و اکثریت است که نظام سیاسی از رویکرد جامعه به این شبکه‌ها آسوده‌خاطر باشد. لاجرم، شبکه‌های ماهواره‌ای تناقضی ماندگار و مشکلی پایدار برای مدیران سیاسی و رسانه‌ای باقی خواهد ماند.

زمانه نیز به گونه‌ای است که جادوی تکنولوژی مدیریت عرضه را ناممکن ساخته است. قیمت نصب یک دیش و رسیور با قیمت پنج تا خربزه برابری می‌کند و این البته به تورم هیچ ربطی ندارد. در چنین دنیایی، مدیریت عرضه و سر گردنه‌ی امواج ایستادن و بریدن راه‌شان، از سر ناچاری است.


  • شنبه 19 شهريور 1390-0:0

    قيمت هاي پايين ديش هاي ماهواره كه در دسترس قرار مي گيره خودش جاي تعجب داره.

    • شنبه 19 شهريور 1390-0:0

      با وجود ابزارهاي مناسبي مانند اينترنت (تارنما)، ضرورت وجود ماهواره در ابهامه.


      ©2013 APG.ir