تعداد بازدید: 5326

توصیه به دیگران 10

جمعه 11 آذر 1390-21:49

ما متقلب ها!

متقلب بودن ما ايراني ها ريشه تاريخي دارد.به خود نگيريد،همه ما در اين زمينه خبره ايم و آب نيست وگرنه جملگي شناگران ماهري در درياي تقلب هستيم! از تقلب سر جلسه امتحان بگيريد تا انواع تقلب هاي مدرن و ديجيتالي امروزي.کلي مثل و حکايت بامزه هم داريم که ثابت مي کند ايراني ها از بيخ و بن متقلبند!


مازندنومه،سردبير:اواخر هفته گذشته اين خبر براي مازندنومه ايميل شد:

"یک واحد تولید رب انار متقلبانه با خرما و اسیدسیتریک توقیف شد.دکتر ابراهیم صالحی فر -معاون غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی مازندران- با اعلام این مطلب گفت: به همراه توقیف این واحد تولیدی ۳۰بسته نایلونی خرمای فاسد ، ۳۵ دبه ۳۰ کیلویی رب تولید شده با اسیدسیتریک ، ۳ عدد دیگ پخت ، ۲ بسته کامل ۲۰ کیلویی اسید سیتریک نیز کشف و ضبط شد.دکتر صالحی فر حکم صادره برای این متخلف را شش ماه حبس از سوی محاکم قضایی اعلام کرد".

خبر را مثل شما خواندم و از حکم نه چندان شديدي که براي فرد متلقب صادر شد،تعجب کردم.گفتم قوه قضاييه هست و استقلالش و هر چه که حکم کند رواست! ما چه کاره ايم!

بعد به ذهنم آمد تقلب در مواد غذايي و غير غذايي تنها به مازندران ما بر نمي گردد،ما ايرانيان در اين خصلت سابقه داريم! مشابه رب انار تقلبي مازندراني ها را پيش تر،هموطنان شريف مان در ساير استان ها نيز توليد کرده بودند:

-در پی شکایت یک واحد تولیدی روغن موتور مبنی بر استفاده غیر مجاز از نام و آرم شرکت مذکور بر روی  روغن های تقلبی تولید شده ، بازرسان به همراه ماموران اداره اماکن و تعزیرات حکومتی رباط کريم ضمن شناسایی محل تولید،  تعداد 400 درب قوطی 20لیتری روغن موتور را کشف و نسبت  به پلمپ واحد مذکور مبادرت کردند.

-طی گشت مشترک به عمل آمده از سوی بازرسان اداره بازرگانی(باز هم رباط کریم!) اماکن عمومی و اداره بهداشت، يك واحد توليدی لواشک تقلبی و غیر بهداشتی کشف شدکه پس از بررسي های به عمل آمده و احراز تخلف،  برگ گزارشي به ارزش تخلف 000/610/62 ریال تنظيم و جهت رسيدگي به اداره تعزيرات حكومتي شهرستان ارسال شد.

-یك واحد تولید آبلیمو در شیراز كه آب كاه را به جای آبلیمو به مردم می فروخت تعطیل و به جزای نقدی محكوم شد.در كارشناسی های انجام شده از تولیدات این كارگاه مشخص شد كه در این واحد غیرمجاز، كاه را با آب مخلوط كرده و با اضافه نمودن اسید سیتریك به آن اقدام به تهیه ماده ای می كنند كه طعم و رنگ آبلیمو دارد و سپس این ماده را در ظرف هایی بسته بندی كرده و به اسم آبلیمو به فروش می رساندند.

- بیش از 119 هزار کیلوگرم کود شیمیایی تقلبی در شهرستان میاندوآب کشف شد.

-واحد توليد عسل تقلبي در اردبيل توقيف شد

و...و...و...

جالب اين که تقلب از فضاي واقعي وارد فضاي مجازي هم شده و برخي سايت ها و وبلاگ ها هشدار مي دهند که در تجارت الکترونيکي و خريدهاي اينترنتي مراقب سايت هاي کليکي متقلب باشيد!
 

* اپيدمي تقلب!

  موضوع تقلب يکي از قديمي ترين معضلات بشر است.تقلب به معناي عام در واقع جعل هويت است و هويت هم ملاک و معيار انتخاب.

در كنار موضوع تقلب در پول و اسناد، معضل تقلب در محصولات مصرفي، امروزه به شکل گسترده اي مورد توجه قرار گرفته است و در ابعاد خرد و حتي کلان اقتصادي، مصداق اقتصاد تقلبي (Fake Economy) را در ذهن متبادر مي کند.

 با توجه به رشد فزاينده اين مشکل در سطح کشورها و جهان، سازمانهاي ملي و بين المللي متعددي جهت مبارزه و مقابله با اين معضل شکل گرفته است.

يکي از نکات قابل توجه در اين بخش، وجود برخي کانون هاي متمرکز فعاليت در اين زمينه مي باشد. از جمله اين موارد مي توان به کشور چين اشاره نمود. لازم به ذکر است که در اين ارتباط شهرهايي همانند شانگهاي چين و آگراي هند حتي به شهر تقلب معروف شده اند! 

 به حاشيه نرويم؛نقل متقلب بودن جماعت ايراني هاست و نه چيني ها و هندي ها و ديگراني که بايد سر اين قضيه پيش ما لنگ بيندازند!

 کار ما به جايي رسيده که چند وقت پيش خبري انتشار يافت که کیت تشخیص کنسرو تقلبی تن ماهی از نمونه واقعی، برای اولین بار در کشور، توسط عضو هیات علمی گروه ژنتیک دانشگاه شهرکرد طراحی و ساخته شد!


بيچاره پژوهشگران ما که به جاي توسعه مباني دانش و اکتشافات جديد و ابداعات علمي مجبورند چهار سال تحقیق و پژوهش کنند تا در مقابل فن متقلبان بازار کنسرو تن ماهي،بدلش را بزنند!چهار سال!متوجهيد که!

*اندر حکايت متقلبان قديم و جديد

متقلب بودن ما ايراني ها ريشه تاريخي دارد.به خود نگيريد،همه ما در اين زمينه خبره ايم و آب نيست وگرنه جملگي شناگران ماهري در درياي تقلب هستيم! از تقلب سر جلسه امتحان بگيريد تا انواع تقلب هاي مدرن و ديجيتالي امروزي.

کلي مثل و حکايت بامزه هم داريم که ثابت مي کند ايراني ها از بيخ و بن متقلبند! از "هيزم تر فروختن" شان بگيريد تا "ماست مالي کردن" شان و...اصلا" همين الان في المجلس چند ضرب المثل قديمي را نقل مي کنم که همه شان گواهي مي دهند ما چقدر در اين زمينه استاديم:

-اين امامزاده ايست که با هم ساختيم!

-آب در شير داشتن

-آن گربه مصاحب بابا از آن تو

-اگر گربه است،گوشت کو!

-اگر نماز ندارم،کفش دارم

-حالا که تالان تالان است،صد تومان هم زير پالان است

-کفش ها را هم امام صادق فرمودند خودت نگهدار

و...

همه اين زبانزدها داستان هاي خواندني اي دارد که درونمايه آن به موضوع اين يادداشت اشاره دارد:تقلب تاريخي ما!

چون مجال نقل همه قصه هاي تاريخي نيست،به يک مورد آن اشاره مي کنم که ماجرايي دارد بامزه و شيرين!مثلي داريم که مي گويد: "مگر مرده ناصرالدين شاه را چوب مي زني؟!"

مي گويند در زمان ناصرالدين شاه،عده اي بيکار و بي عار بودند.هر روز يکي از آن ها به نوبت خود را به مردن مي زد و رفقاي ديگر،دور او را مي گرفتند و مي گفتند:"اين مرد بيچاره مرده و کسي رو نداره!"و بعد شروع مي کردند به پول جمع کردن براي خرج کفن و دفن او.

مدت ها از اين مقدمه گذشت و اين عده از اين راه کسب معاش مي کردند. بالاخره يک روز ناصرالدين شاه از آن مکان-که يک نفر از آن ها خود را به مردن زده بود-گذشت.ديد عده زيادي جمع شده اند.

پرسيد:"چه خبر است؟"گفتند:"يک نفر بيچاره ي بي خانمان مرده و کسي را ندارد،براي کفن و دفن او پول جمع مي کنند."

شاه دستور داد هر چه زودتر به خرج او مرده را دفن کنند.مبلغ ده تومان هم براي مرده شو داد.

مرده را به گورستان بردند و کفن مهيا کردند و ده تومان هم حق شست و شو به مرده شو دادند. چون مرده شو يک مرده ديگر هم داشت که بشويد،اين را در خانه گذاشت و در را روي او قفل کرد و براي شستن آن مرده رفت.

شخصي که خود را به مردن زده بود،گرسنه و تشنه شده بود،وقت را غنيمت شمرد و دنبال لقمه اي نان مي گشت.بلند شد و ديد مقداري نان و حلوا روي تاقچه است.نان و حلوا را خورد و دوباره سرجايش خوابيد.چون سبيل داشت مقداري از حلوا به سبيل او ماليده شد،اما خبر نداشت.

مرده شو برگشت و ديد نان و حلوا نيست.هر فکري کرد عقلش به جايي نرسيد که نان و حلوا چطور شده است!مايوس شد.رفت مرده را بشويد.سرپوش را که از روي مرده کنار زد،ديد سبيل او حلوايي است.فهميد نان و حلوا را او خورده است.چوبي به جان او کشيد و گفت:"گور به گوري،در مردن هم نان و حلواي مرا خوردي؟!"

دو،سه ترکه که به او زد،مرد بلند شد و گفت:"مگر خبر نداري من مرده ناصرالدين شاه هستم؟!حالا تو مرده ناصرالدين شاه را مي زني؟!مي روم به شاه مي گويم که مرده شو،مرده تو را آن قدر با چوب زد که زنده شد!"

مرده شو که ازقضيه بي خبر بود گفت:"تو را به خدا قسم،مبادا به شاه بگويي!"

گفت:"به شرطي نمي گويم که آن ده تومان را پس بدهي و بگذاري بقيه نان و حلوايت را هم بخورم!"

غسال قبول کرد و مرد قدري نان وحلوا و ده تومان پول از او گرفت و از غسالخانه خارج شد!

 از متون کهن و دنياي ضرب المثل و فرهنگ عامه بيرون مي آييم. لطيفه اي را چندي پيش دوستي برايم ايميل کرد که طنزي تلخ درون آن نهفته بود؛باز هم ماجرايي از تقلب ما ايراني ها که از حقيقت تا مجاز و از جدي تا جوک گسترده شده:

"سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.

همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.

بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط ، لطفا !!!

*اقتراح،بدون تقلب

 يادداشتم را به پايان مي رسانم.فقط يک سئوال مي پرسم که اگر تمايل داشتيد به آن جواب دهيد و کامنت بگذاريد.در واقع سئوالي مشترک را به اقتراح مي گذاريم:

آيا تا حالا به تقلب دست زده ايد؟کجا؟سر جلسه امتحان؟در محل کار؟در بازار و فروشگاه؟يا...؟اگر هيچکس متوجه نشود و شرايط هم کاملا" فراهم و به نفع شما باشد، آيا تقلب مي کنيد؟ 


  • تقلب نگارپاسخ به این دیدگاه 0 0
    دوشنبه 14 آذر 1390-0:0

    این تقلب ها که چيزي نیست.بعضیها مدرک تقلبی دکترا دارند که حالشو میبرند.

    • دوشنبه 14 آذر 1390-0:0

      خواندم و حال کردم.

      • يکشنبه 13 آذر 1390-0:0

        چقدر این غلط انداز که احتمالا" همه می شناسیمش بی خود و ضعیف می نویسه!این هم شد طنز!!!؟؟برادر من با همان اسم واقعی خودت بنویس تا چهار نفر بخوانند.خیلی بی مزه مینویسی استاد!

        • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 0
          يکشنبه 13 آذر 1390-0:0

          سردبیر جان من هم می خواهم در این روز یکشنبه در پیشگاه شما اعتراف کنم البته مسلمانی به رسم ترسایان در مقابل یک کشیش نمایی که پدر شاید باشد ولی قطعاً‌پدر روحانی نیست.
          صحبت از تقلب فرمودید و از امثال و حکم هم قصه آوردید و جوک را به عنوان طنز قالب کردید. از شما ممنونم که خود با تقلب آشنایی دارید و زحمت من غلط انداز رو هم کم می فرمایید.
          غلط انداز که نافش رو با تقلب بریده اند و اگر تقلب نکند دیگر نامش را باید عوض کند. آخه وقتی بالاترین مقام استان ما گول می خورد و می فرماید تاکنون 63 هزار شغل را در استان تولید کردیم چطور انتظار دارید غلط انداز تقلب نکند و نگوید من اگر جای اون مقامات بودم اونقدر شغل کاغذی برای جوانان ایجاد می کردم که از زیادی اشتغال تولید شده اونها رو به خارج از مرزها هم صادر بکنند تا از ارز حاصله کاه و جو و میوه و نون و مسکن و قرص و دارو همه ارزون و ارزون شوند. من هم تقلب می کنم و می گویم که من بهترین تیم فوتبال ایران که خوبه بهترین تیم فوتبال آسیا و شاید هم جهان را در عرض دو سال توی همین استان تحویلتون می دهم اگر شما با من قرارداد دو میلیارد تومانی ببندید.
          من هم تقلب می کنم و در عرض ده روز کل چاله چول های خیابان های ساری رو صاف می کنم و شهری رو تحویل می دهم مثل دسته گل به شرط اینکه هر پلی که در شهرهای استان زده می شود و هر ساختمان نان و آبداری که می خواهد ساخته شود، فقط طراحی اش رو به شرکت پسر من بدهید. من هم بهترین مدیریت رو در همه امور برایتون انجام می دهم اگر شما تعهد کنید همه اقوام، بستگان و فامیل های من به جایی برسند و سر و سامان بگیرند.
          آقای سردبیر عزیز شما یک تقلب رو اعتراف بکن من ده تاش رو برایتون اعتراف می کنم. اینهایی که اعتراف کردند از اعتراف اون مهمترها خجالت می کشند و نمی گویند که چقدر سر پدر و مادرشون کلاه گذاشتند و با تقلب سر معلم و دبیر و استاد رو کلاه گذاشتند و یا با تقلب چقدر اموال بیت المال رو به جیب زدند و یا همین تقلب 3000 میلیاردی رو اصلاً اعتراف نمی کنند و انوقت تو می خواهی خط بدهی و جهت بدهی که برسیم به جاهای باریک؟
          ای بدجنس قکر می کنی غلط انداز که خودش همین کاره است اینقدر ساده است که ناتو بودنش رو به همه بگه. نه خاطر جمع باش اگر از آسمون خدا سنگ بباره شما از این غلط انداز حتی یک آخ هم نخواهید شنید و صداش در نمیاد.
          اصلاً قصد غلط انداز بر این است که صدای کارها و تقلب ها رو در نیاره. به من چه که گوش خر دراز هستش؟ به من چه که فلانی با کدوم پول داره میره آنتالیا یا استانبول یا مالزی یا ... به من چه که طرف توی سفر چه دستاوردی رو میاره؟ به من چه که یکی خطا می کنه چند تا جمع میشوند و برای اون هزارتا دروغ می بافند تا خطایش رو راست و ریس بکنند و بگویند که من به همیاری شهرداری ها که در واقع همون هم بازی شهرداری ها هستش دستور دادم بودجه این کار رو تامین بکنه تا بروند و باهاش حال بکنند؟ به من چه که به شورای شهر بابل گیر بدهم که چرا از اینهمه شهرهای دنیا درست رفتند توی واتیکان تا با پای عزیز چاق سلامتی بکنند و حال و احوال ایشون رو بپرسند و ببینند اوضاع جهان از چه قراره و آیا می توانند پاپ رو به راه بیاورند واون رو به اتفاق آقای ن که چند سالیه اونجا داره عرق می ریزه و زحمت می کشه بلکه بتونن مسلمون بکنند و اونهم اگه بشه اونو شیعه بکنند. آخ اگه بشه چی میشه. به من چه که بیام و بگم مصاحبه معاون شورا و رئیس شورای شهر بابل در توجیه مسئله سفر حتی یک نفر را قانع نکرده و خودشان هم دارند پیش وجدانشان از این آسمان و ریسمانی که بافتند و به شعور مردم بابل توهین کردند خجالت می کشند؟ به من چه که بگم امام جمعه شهرمان که به همه چی با حرارت و تعصب گیر میده اینجا رو حسابی کوتاه اومده و اصلاً صدایی ازش بیرون نیومده که بابا از پول مردم این سفرها حرام است و حالا که رفتید بیائید بگوئید اشتباه کردیم و مردم ما را ببخشند بالاخره بشر جایزالخطا است. به من چه که بگویم آقایان با آنهمه حرارت چون به خلوت می رسند صد کار دیگر می کنند. اینهمه اعتراف برای تقلب کافی است یا باز هم بگم عزیز دل من جناب سردبیر محترم؟؟؟

          • شنبه 12 آذر 1390-0:0

            خسته نباشید بیشترین تقلب را دوران سربازی کردم زمانی که در دوران آموزشی نتوانستم درس ها را بخوانم و در امتحانات شرکت کنم منتها بعد از آن تا آن جایی که یادم است تقلب نکردم منتها اگر بگویم تقلب در خون ماست حرفی به گزاف نگفتم. حتی افرادی که مدعی بودند خوب امتحان پس ندادند. این را می شود بین دانش آموزان در تمام سطوح مشاهده کرد. تا چه رسد در دیگر سطوح اجتماعی.
            نکته دیگر این که چون بسیاری از افراد سعی دارند یک شیه ره صد ساله بروند به هر راهی درست و نادرست دست می زنند.

            • شنبه 12 آذر 1390-0:0

              آقای پریمی ، افسوس که به قولی که به خودتون دادین عمل نکردین،چون بنده شما رو می شناسم و می دونم که...هرچند که شما من رو نمی شناسین

              • احسان رفعتیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                شنبه 12 آذر 1390-0:0

                واقعا جواب دادن به سئوال شما سخت است.اگر کسی متوجه ما نشود وتمام شرایط هم فراهم و به نفع ما باشدوآنوقت تقلب نکرد کاردشواري است.آدم وسوسه میشود که تقلب کند و سودی ببرد.

                • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                  محرابیان وزیر سابق صنایع که الان جبهه پایداری دو علم کردند چند سال پيش طرح یک محقق درباره زلزله رو به نام خودش در همشهری کار کرد و گفت طرح مال منه.طرف هم شکایت کرد و کارشون به دادگاه و بعد رسانه ها کشیده شد.نمیدانم داستان این تقلب بزرگ به کجا انجامیده؟

                  • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                    با درود من سال 63شناسنامه ام را دست کاری کردم ورفتم جبهه بعدا در سن 20 سالگی به خودم قول دادم دروغ نگم وتقلب نزنم

                    • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                      به به!چشمم روشن،مازندنومه یک مطلب نوشته حالا داره مچ خواننده هاش رو میگیره!ننویسید اینجا آبروتون میره.فردا میگن همه خواننده ها تقلب کارند

                      • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                        من تقلبهام سر جلسه امتحان بود.یک بار هم دزدی کردم.از کتابخانه دانشکده کتابی را دزدیدم و هنوز ندادم.الان 11ساله فارغ التحصیل شدم و دانشکده ما شده دانشگاه اما کتاب را پس ندادم

                        • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                          نشانه عینی تقلب در نانواییهاست که دوتا دونه کنجد میریزند و50 تومن نون رو گرونتر حساب میکنند

                          • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                            آخه پدر امرزيده کی تقلب نمیکنه!به قول خودتون آب نیست و گرنه همه آبتنی بلدیم

                            • شنبه 12 آذر 1390-0:0

                              من اولین تقلبم رو از کلاس دوم ابتدایی شروع کردم، الان شتر دزد شدم(:

                              • جمعه 11 آذر 1390-0:0

                                تقلب مي کنه مادرشوهر خواهرم،تو روستاشون گاو دارن،نصف شيرش آبه!!حتي آبکي تر از شير نایلونیهای کارخونه ای!

                                • کامران فيضيپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                  جمعه 11 آذر 1390-0:0

                                  من کل دوران مدرسه ام را دیپلم با تقلب گرفتم.شعارم این بود:تقلب توانگر کند مرد را!


                                  ©2013 APG.ir