تعداد بازدید: 3197

توصیه به دیگران 5

چهارشنبه 19 بهمن 1390-10:45

دو کلمه حرف حساب

استاندار مازندران در حاشيه افتتاح يادمان شهداي گمنام دانشگاه مازندران گفت:موسوي به من گفت به من چه که کشور مشکل گندم دارد؟/از فرماندار قزوين خواستم احترام کروبي را نگه دارد/به نامزد انتخابات گفتم کاري نمي توانم برايت انجام دهم.


مازندنومه؛خبر ارسالي کاربران،حامد رهي:صبح چهارشنبه19بهمن علي اكبر طاهايي ضمن حضور در دانشگاه مازندران يادمان شهداي گمنام اين دانشگاه را افتتاح كرد.

استاندار مازندران در حاشيه اين نشست كه در نمازخانه وليعصر دانشگاه مازندران برگزار شد،گفت: در زمان جنگ من به ميرحسين موسوي گفتم وضعيت كشور از لحاظ گندم مناسب نيست كه او به من گفت:به من چه!

 استاندار مازندران در ادامه گفت: در زمان تبليغات انتخابات88من استاندار قزوين بودم كه آقاي كروبي به اين شهر آمد و من از فرماندار خواستم تا احترام اورا نگه دارند و حتي در محدوده ي استانداري جايي براي استراحت ايشان تهيه كردم.

وي افزود:يکي از نامزدهاي غرب استان نيز اخيرا" به من زنگ زد و گفت: برادر طاهايي كاري كن من رد صلاحيت نشوم که من گفتم: علت ردصلاحيت شما عدم التزام به ولايت فقيه است و كاري از دستم بر نمي آيد.


  • يکشنبه 23 بهمن 1390-0:0

    نه بابا؟

    • شنبه 22 بهمن 1390-0:0

      عجب!! این نیز بگذرد آقای طاهایی

      • نایب الله اصغریپاسخ به این دیدگاه 0 0
        شنبه 22 بهمن 1390-0:0

        دهه 60 من سن و سال زیادی نداشتم با برخی فعالان سیاسی کشور و ساری کار می کردم خبرنامه ی حاوی اطلاعات مهم، کار برو بچه های فقاهتی را به دفتر ایشان می بردم و پس از مطالعه از ایشان پس می گرفتم الحق و الانصاف ایشان در برابر منافقین به شدت می ایستاد و از ترور و ... نترسید و حامی بچه های حزب اللهی بود .

        • محسن از چالوسپاسخ به این دیدگاه 0 0
          جمعه 21 بهمن 1390-0:0

          ...آخرا دیگه داری...راسته که میگن شیر که توی قفس باشه...

          • جمعه 21 بهمن 1390-0:0

            ...بابا بچسبین به کار

            • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 0
              جمعه 21 بهمن 1390-0:0

              یک کلوم حسابی -3:
              آقای استاندار بسیار کار خوبی کردین. فقط می خواستین بهش بگین مگه من هیات نظارت شورای نگهبان هستم که صلاحیت تو رو از رد شدن به تائید شدن تبدیل بکنم؟ وظیفه من استانداری است نه لابی گری و دخالت در امور غیر مربوط. شما فردا می خواهین برای من هم پرونده ای درست بشود که به جرم دخالت در تائید یک کاندیدای رد صلاحیت شده ما رو از استانداری بذارن کنار. ما به آقای رئیس جمهور قول دادیم و عهد کردیم تا آخرین قطره خون در مسند استانداری باقی مانده و خدمت کنیم و حالا شما می خواهید ما رو مسئله دار بکنید؟ مگه کم مسئله داریم و کم برای ما مسئله درست می کنن که شما هم می خواین این یکی رو هم بهش اضافه کنید؟ حالا ما یک زمانی با شماها کمی دوست بودیم و اشتباهاً چند تا شام و ناهار هم با هم خوردیم و کمی هم برای همدیگه نوشابه وا کردیم، آیا این انصافه که شما از من توقعی بکنین که کیان مرا بر باد بده؟ پس قول و قرار من با رئیس جمهور و اون رفیق رئیس دفترش چی میشه؟ برو بابا خدا نونت رو جای دیگه ای بهت بده. واقعاً شماها باعث شدین این غلط انداز هم توهم برش داشته و شده راهنمای ما. شما به دلیل عدم التزام به ولایت فقیه عدم احراز صلاحیت شدید و من توی این قصه اگر کاری ازم بر میامد که برای رفیقم می کردم تا معاون اول باقی بمونه. خواهشاً ما رو وارد این بازی ها نکنین. چهار چشمی ما رو بپا هستن و این یکی دیگه خیلی چیزه. ما خودمون هم باید بریم یه جورایی التزام خودمون به ولایت فقیه رو تست بزنیم تا ببینم عدم التزام خوردیم یا نخوردیم. رئیس ما ۱۱ روز قهر می کنه و ما هر جوری می خواهیم اینو وصله و پینه بزنیم نمی تونیم. حالا اومدیم یاران سابق خودمون رو توی جبهه پایداری جمع کردیم و بخش هایی از جبهه متحد اصولگرایان رو هم گولشون زدیم و با اصلاح طلبان هم صحبت هایی کردیم و گروه انحرافی رو توی سایه مخفی نگهداشتیم تا بلکه بتونیم برای مجلس دوستانون کاری کرده باشیم. بکش کنار باد بیاد بابا.

              • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 0
                جمعه 21 بهمن 1390-0:0

                یک کلوم حسابی-1:
                استاندار جلیل القدر و والا مقام و جنت آشیان مازندران دو کلمه حرف حسابی فرمودند که ادای مرحوم مغفور کیومرث صابری چهره تانباک دنیای طنز ایران اسلامی را زنده کرده باشند. ما از این دو کلام حرف جساب تعبیر به یک کلوم حسابی می کنیم تا با آنچه مرحوم صابری در تاریخ طنز ایران به یادگار گذاشتند قاطی نشود.

                استاندار : در زمان جنگ من به ميرحسين موسوي گفتم وضعيت كشور از لحاظ گندم مناسب نيست كه او به من گفت:به من چه!

                جناب استاندار عزیز آنموقع شما کجا تشریف داشتین؟ توی استان مازندران معاون مرحوم خلد آشیان مجد آرا بودین یا سرپرست استانداری یا جای دیگه؟ آیا شما مسئول انبار غله کشور بودین؟ اطلاعات شما از ذخیره گندم از کجا بدست آمده بود؟ آیا شما داشتین در مورد یک مسئله بسیار محرمانه صحبت می کردید؟ آیا مجاز به صحبت در مورد این مطلب بسیار محرمانه در زمان جنگ بودی؟ خب اگه آقا میرحسین اینقدر ساده بودند که به شما جواب درست و حسابی می دادند بعدش نمی گفتین عجب آدم دهن لقی هستش که به هر کسی در مورد مسائل محرمانه نظام اونهم در زمان جنگ اطلاعات می دهد؟ آقای استاندار نکنه شما داشتین میرحسین رو تست می کردین؟ خیلی زرنگ بودین ها؟ در این صورت آیا شما مسئله رو به یک سری جاها گزارش می کردین؟ حتماً اونجایی که گزارش می کردین داخل کشور بوده و سر از بی بی سی و وی او ای در نمی آورد. برای این گزارشان پاداش و ارتقاء هم می گرفتین؟

                هی غلط انداز پا رو زیادی از گلیمت دراز کردی ها.

                • جمعه 21 بهمن 1390-0:0

                  جناب مهدوی سلام و درود
                  لطفا از کلی گویی بپرهیزید و به طور مشخص به نکات مد نظر اشاره کنید.سپاس

                  • پنجشنبه 20 بهمن 1390-0:0

                    در جلسه یادمان شهدای گمنام دانشگاه نشستند و به عنوان استاندار به تعریف این دست خاطرات گذشته پرداختند که چه نتیجه ای بگیرند .جناب استاندار ، مازندران از نامردمی ها و بی انصافی ها و بی عدالتی های سهم اعتبارات ملی و پروژه های بزرگ در مسیر توسعه و رشد و تحول جامانده و سهم ناتوانی و سوء تدبیر آقایان در مدیریت استانی کم نیست .


                    ©2013 APG.ir