تعداد بازدید: 2100

توصیه به دیگران 49

پنجشنبه 18 خرداد 1391-17:5

گردشگری با طعم تحقیر/کسی بومی ها را هم ببیند!

هم استانی های ما سختی ها را به جان می خرند،گرانی ها،ترافیک های اذیت کننده خیابان ها و معابر شهری و درون شهری، هجمه ورود فرهنگ های مسافران و...گریبان ما را می گیرد و به این دلخوش کرده ایم که آمار مسافران و گردشگران مان بالا می رود و از این افزایش هم هیچ عاید استان نمی شود.


مازندنومه؛بابک شمس ناتری: باز درخواستی تکراری و فریادی چندین ساله و دوباره حکایت کم توجهی هاست. این بار درخواست مردم و روستاییانی را به قلم می آوریم که راه رفت شان پرخطر و راه برگشت شان پر از اما و اگر و آسیب های احتمالی است.

 ما مازنی ها همیشه شاهد حضور خیل جمعیت مشتاقان به استان هستیم که از کمترین زمان تعطیل استفاده می کنند و به مازندران می آیند.

 استان لبریز از مسافر می شود و اهالی این دیار مشقت هایی را به جان می خرند که بخش اعظمی از آن تحمیلی است و درصد قابل توجهی از آن هم به سیاستگزاری های اشتباه نظارتی بر می گردد.

 در این بین گردشگران می آیند و مسافران گذر ایام می کنند و این سختی ها برای بومیان،مستمر می ماند و این رویه همچنان ادامه پیدا می کند.

 هم استانیهای ما سختی ها را به جان می خرند، گرانی های حاصل از نبود نظارت صحیح مسوولان مرتبط، ترافیک های  اذیت کننده خیابان ها و معابر شهری و درون شهری، هجمه ورود فرهنگ های گاه بدون مشابهت های بومی، همه و همه در استان گریبان ما را می گیرند و به این دلخوش کرده ایم که آمار مسافران و گردشگران مان بالا می رود و از این افزایش هم هیچ عاید استان نمی شود.

 از مهمان نوازی گلایه نداریم و با آغوش باز از مسافران و گردشگران استقبال می کنیم اما چند درصد از توجهی را که به این مقوله می شود،برای برون رفت از مشکلات مردم و ساکنان درون استان صرف می کنیم؟

چرا تمرکزمان فقط بر روی مسایلی است که در نتیجه آن اتفاقی برای مردم خود رقم نمی خورد؟چقدر اشتغال بابت این دغدغه ها ایجاد کرده ایم؟ آیا همه صرفا به یک اتاق خالی گفتن های ورودی شهر خلاصه نشده است؟

 چرا برای بازی با آمار، بومیان و روستاییان را پیش پای مسافران و گردشگران قربانی استقبال و بدرقه شان می کنیم؟

***

 سال هاست مردم دهستان کوهستان مرزن آباد ، روستاییان و ساکنان حاشیه محور کندوان عاجزانه و خاضعانه درخواست تجدیدنظر در مسیر یکطرفه کردن محور حیاتی کندوان را دارند و هر بار نیز سیستم پاسکاری از این دستگاه به آن دستگاه شکل می گیرد.

 خلاصه قضیه، همچنان زیر چرخ های ماشین های چندصد میلیونی تحقیر می شویم و خردمان می کنند.

حداقل یک مسوول مرتبط پاسخگو باشد و بگوید گره کار کجاست؟چرا باید از مرزن آباد شاهد یکطرفه شدن باشیم؟ این یکطرفه شدن از مبدا کامل اشتباه و پر از ایراد و اعتراض چرا کارشناسی نمی شود؟

 آیا به این فکر کرده اید که اگر شخصی در یکی از روستاهای این منطقه دچار حمله قلبی شود باید تا ساعت 12 شب در کف خیابان با مرگ دست و پنجه نرم کند تا شاید در پی بدرقه مسافران نیم نگاهی به او شود؟

 زن آبستن که دچار مشکل می شود حقش و سلامتش با چه چیز مقایسه می شود؟ با افزایش آمار گردشگر پذیری؟

 مردم بیش از 30 پارچه روستا و آبادی که دو روز آخر هفته را باید در کنار خانواده های خود در روستا باشند در حین برگشت محور کندوان را از مرزن آباد یکطرفه می بینند و ساعت ها شاهد تحقیر و بی احترامی رهگذرانی هستند که به آنان درس قانون رانندگی می آموزند!

 شاهد این هستند در راهی که حق شان هست دیده نمی شوند و باید ساعت ها در کنار خیابان بمانند شاید پلیسی از سر دلسوزی برای شان راهی باز کند و آنان را در خیابان یک طرفه در خلاف جهت خودروها به حرکت در آورد.

چند شب پیش بیماری چند ساعت در کنار خیابان به انتظار اتمام ساعت یکطرفه بودن مسیر بود. کسی مخالفتی برای آسایش هموطن خود ندارد ولی این بی مهری و کم لطفی نیست که بومیان ، روز پنجشنبه در ترافیک سنگین راهی روستا شوند و روز جمعه راهی برای بازگشت به شهر نداشته باشند؟

 فریادهای آنها در روزهای تشییع جنازه قربانیان جاده های نا امن که شنیده نمی شود، حداقل دستان مادران و پدران پیری که از ترس قرار گرفتن خودروی فرزندان شان در جاده یکطرفه اجباری رو به خدا دعا می کنند دیده شود که چشم انتظار گذر آنان از مسیری هستند که برای خوشایند عده ای مفروش به فرش های قرمز شده است.

بهتر نیست این روستاییان دیده شوند و دستوری از سوی مسوولی دلسوز در مدیریت ارشد استان برای تغییر مسیر یکطرفه شدن محور کندوان صادر شود؟

بعید می دانم کاری سخت باشد، پیگیری و محرز شدن حقوق حقه مردم این منطقه و صدور دستور مقتضی برای حل این مشکل نیازی اساسی است که در عین ناباوری امروز و فردا می شود و فکر می کنم که همچنان در ترافیک بروکراسی و کاغذبازی های اداری مانده است.

 اگر چه این روزها نقد نویسی هم دوره خود را رو به اتمام می بیند و کمتر جوابی مانند گذشته به نقدهای رسانه ای داده می شود ولی به قلمی که خدا در قرآن به آن قسم یاد کرده است متعهدیم تا آن را در راه حفظ رسالت خطیر خود به چرخش در بیاوریم.

امیدوارم این دلنوشته که در واقع واژه به واژه و سطر به سطر حکایت طول و دراز درخواست های مردم و خواسته های آنان را به گوش می رساند نتیجه ای قطعی بدهد و اگر مسوولی پیگیر و به دنبال مرتفع ساختن این معضل است، حداقل جوابی به این نگارش دهد.

 در آستانه قرار گرفتن در فصل تابستان هستیم و شرایط زندگی اغلب این روستاییان این گونه ایجاب می کند که با کوچ کشی به روستا، زمانی از روز را در شهر و محل کارشان باشند و زمانی دیگر در کنار خانواده در آبادی، حال متصور شوید که اگر شرایط بازگشت مهیا نشود این همه جمعیت چگونه باید گذران ایام کنند؟

 تغییر مسیر یکطرف شدن محور کندوان ظرف یک جلسه 2 ساعته حل و فصل می شود و اگر باز گره ای در کار هست به صورت شفاف به مردم اطلاع رسانی کنید.


  • گردش دوستپاسخ به این دیدگاه 0 0
    يکشنبه 11 تير 1391-0:0

    اگر جاده این وضع نبود مازنی ها فراری می شدند.

    • يکشنبه 28 خرداد 1391-0:0

      این یادداشت هم بی جواب ماند

      • چهارشنبه 24 خرداد 1391-0:0

        بابک عزیزم این چندمین کامنت من است،ما منتظر جواب استانداریم،ظاهرا رستمعلی هم دیگر سایت ها و اخبار را پیگیری نمی کند و حال جوابیه دادن ندارد

        • دوشنبه 22 خرداد 1391-0:0

          از اینکه علیرغم توهین ها و تکذیبها همچنان می نویسی دوستت داریم

          • دوشنبه 22 خرداد 1391-0:0

            تعجبیم از جوابیه و واکنشی که استانداری نشان نداد؟

            • شنبه 20 خرداد 1391-0:0

              واقعیت است چرا استاندار سکوت کرده؟

              • شنبه 20 خرداد 1391-0:0

                تقصیر خودمونه تا یه غریبه می بینیم دست و پا مونو گم می کنیم و فکر می کنیم که همه رو باید با آغوش باز پذیرفت.
                آقا اشتباهه اشتباهه اشتباهه

                • کوهستانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                  جمعه 19 خرداد 1391-0:0

                  درود بر تو حاج بابک که مثل همیشه شجاعانه نوشتی،زمانی بود که نوشته های رسانه ای در استان خریدار داشت الان دریغ از کوچکترین پیگیری

                  • جمعه 19 خرداد 1391-0:0

                    كاملا حق با شماست ولي صدافسوس كه كسي دلش واسه ماها نميسوزه.خودمون تهراني ها بت كرديم و حالا بايد تو استان و شهر خودمون بدترين تحقير ها را بشويم.شهرمون و جادمون و زمين هامونو تصاحب كردن ساكت مونديم.در مورد آمار طلاق هم بنويسيد.بنويسيد كه هركسي از هرجا سير ميشه مياد اينجا و مردهاي اين منطقه را هدف خوشبختيش قرار ميده.از آمار خودكشي.از امار متلاشي شدن خانواده ها هم بنويسين.مطمئن باشيد درصورتيكه تدبيري نينديشيم بدتر هم ميشه.

                    • بهارک همتیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                      پنجشنبه 18 خرداد 1391-0:0

                      مگه این مشکلات که به هم پیچیده شدن و ریشه های اتصادی و فرهنگی شون در هم تنیده شده به این آسونیا درست بشو هستن... من که اصلا امیدوار نیستم.


                      ©2013 APG.ir