تعداد بازدید: 4813

توصیه به دیگران 6

دوشنبه 29 آبان 1391-22:46

یادداشت های پراکنده/خنده نزن کسون ره

دو یادداشت/رحیم مشایی آن زمان که رییس سازمان گردشگری بود،در یک برنامه زنده تلویزیونی از نهضت دست شویی سازی گفت و آمار داد که باید در ساخت سرویس بهداشتی بین راهی نهضتی ایجاد شود/خلاصه امروز با کلی پی گیری و تلفن زدن و اس م اس و وقت گذاشتن مجبور شد بدهی اش را واریز کند!


مازندنومه،سردبیر:برخی معتقدند اولین سرویس بهداشتی زمانی اختراع شد که بشر اولیه به مکانی احتیاج داشت تا بتواند از ته دل فکر کند. در آن زمان هر کس به جای خرید وسیله مورد نیاز مجبور بود خودش آن را اختراع کند و به همین خاطر برای کوچکترین چیزها نیز به تفکر عمیق نیاز بود...(برگرفته از پاراگراف نخست یادداشت طنز مجله گل آقا،بهمن 85)

اواخر هفته گذشته روزنامه همشهری به بهانه روز جهانی توالت و سرویس بهداشتی،ويژه نامه ای چند صفحه ای شامل عکس و گفتگو و یادداشت و گزارش را به موضوع مهمی چون سرویس بهداشتی اختصاص داد.

در ادامه روزنامه های دیگری چون مغرب،اعتماد و مردم سالاری نیز به این موضوع پرداختند و پرونده ويژه ای را به سرویس بهداشتی اختصاص دادند.

بد نیست بدانید، نبودن دسترسی به توالت سبب گسترش بیماری‌های اسهالی می‌شود که بنا به آمار مرکز جهانی بهداشت سالانه سبب مرگ نزدیک به 5/1 میلیون کودک می‌شود.

یادم می آید اسفندیار رحیم مشایی آن زمان که رییس سازمان گردشگری بود،در یک برنامه زنده تلویزیونی-نگاه یک-از نهضت دست شویی سازی گفت و آمار داد که باید در ساخت سرویس بهداشتی بین راهی نهضتی ایجاد شود.(البته این نهضت هم مثل بسیاری از گفته های مسئولان دولت نهم و دهم،در حد حرف و وعده باقی ماند!)

تابستان سال گذشته بود که «بنیاد بیل و ملیندا گیتس» اعلام کرد که ۴۱ میلیون دلار برای کسی که بتواند سیفون توالت را که طرح آن به سال‌های ۱۷۰۰ میلادی برمی‌گردد، دوباره طراحی کند، در نظر گرفته است.

توجه به اين خبر، در كنار صدها خبر ريز و درشت ديگر درباره انسان و مساله هاي امروزی اش، شايد در نگاه نخست، اندكي نامتعارف به نظر برسد و شايد عجيب تر، اين اقدام «بنیاد بیل و ملیندا گیتس» باشد كه براي اختراع دوباره توالت، فراخوان جهاني داده اند و جايزه ده ها ميليون دلاري نیز براي آن مشخص كرده اند.

مدیر بخش توسعه جهانی این بنیاد می‌گوید: عاقلانه نیست که آب را تا حد آب آشامیدنی تصفیه کنیم و سپس در سیستم فاضلاب آن را هدر دهیم!

همان زمان سایت "الف" نوشت:ابراز شگفتي درباره اين خبر، شايد بيشتر از آن بابت باشد كه من و شما در كشور عزيز خودمان، وقتي مي خواهيم به انسان و مساله هايش بينديشيم و راهكار بدهيم، اصولا به چيزي كمتر از سند چشم انداز و برنامه هاي بیست ساله و نظريه پردازي هاي كلان، البته به همراه شعارهاي دهان پركن رضايت نمي دهيم و كسر شان مان مي شود، براي نمونه، در يك بنياد تحقيقاتي داراي اسم و رسم بنشينيم و درباره آداب بهبود قضاي حاجت هموطنان كه بر سلامت شان تاثير مستقيم دارد، فكر كنيم و درباره اش راهكار بدهيم؛ همين كاري كه بنياد «گيتس» و همسرش كرده اند و برایش فراخوان جهاني هم داده اند.

من نمي دانم، شايد مدير و نيز نخبه ايراني- در بخش دولتي و خصوصي- منزلت خودش را فراتر از اين می داند كه درباره مستراح يا توالت يا سرويس بهداشتي يا دستشويي يا آبريزگاه بينديشد و از خود بپرسد، چنين اماكني آيا تمام و كمال، سلامت هموطنان را تامين مي كنند يا خير؟ و آيا ساز و كار كنوني دفع فاضلاب انساني بهترين است، يا اينكه سالم تر و مقرون به صرفه تر از اين هم مي شود؟

امروز یکی از سایت های تندروی اصولگرا ایراد گرفته بود: مگر اولویت مهم تری در کشور نداریم که روزنامه های اصلاح طلب از سر بی سوژگی به سراغ سوژه ای به نام سرویس بهداشتی رفته اند؟و جالب آن که یکی از مخاطبانش کامنت گذاشته بود که:" اگر یک روزی با خانواده و یا با بچه کوچک یک همچون نیازی به شما دست بدهد فکرشو کردی باید چکار کنی؟ اون کارگران و یا ماموران که فعالیت شان در سطح خیابان است آیا از صیح که از خانه خارج می شوند تا شب مزاج شان تعطیل می باشد؟ فکر پیران و بیماران را نیز کرده ای؟... تو که ندای اسلام داری قدری از مشکلات و راه حل آن بگو!"

متاسفانه نبود سرویس بهداشتی در اماکن عمومی و بازارها و در سطح خیابان هویداست و ضرورتی انکار ناپذیر است.البته شهر و استان ما آن قدر ضعف و شکاف دارد که کسی سراغ چنین سوژه و معضلی نمی رود.

در جاده های بین راهی نیز یا سرویس وجود ندارد و مسافران اغلب از سرویس های پمپ بنزین و پمپ گاز استفاده می کنند،یا اگر هست مايه آبروريزي است.

زماني كه اتوبوس براي ناهار و نماز، در جايي در ميانه راه مي ايستاد، صف درازي در برابر آبريزگاه هاي كثيف تشكيل مي شود و آدم هاي قد ونيم قد، چشم درچشم، روبه روي دستشويي ها ايستاده و مجبور به استشمام بوهاي ناخوشايند و تماشای پرواز مگس ها و گاه نيز شنيدن اصوات قبيحه هستند!

به باور کارشناسان در بحث گردشگري بدون سرسوزني ترديد، بزرگ ترين مشكل درپيش روي توريست خارجي در كشور ما همين بحث دستشويي هاي بين راهي است.

«‌در مدت سفر در ایران، ترجیحا از نوشیدنی استفاده نكنید تا مجبور به استفاده از دستشویی‌های بین راهی نشوید!» این جمله مشترك سفرنامه بیشتر گردشگرانی است كه ایران، كشور تمدن‌های چندهزارساله را به‌عنوان مقصد سفر انتخاب كرده‌اند.

سرویس بهداشتی دم دستی و به ظاهر خنده دار و سبک،جزو زیرساخت های جذب گردشگر است.مشایی نهضت ساخت دستشویی را مطرح کرد و پی کارش رفت،کاش کس دیگری آن را جدی پیگیری و اجرا کند.

*خنده نزن کسون ره!

شاید اطراف شما نیز افرادی پیدا می شوند که به ظاهر مقام و منزلت اجتماعی یا فرهنگی و علمی بالایی دارند اما از نزدیک با آن ها نشست و برخاست می کنی،می بینی که به اندازه نام شان،ادراک و فهم و انسانیت ندارند.

مثلا" من محققی را می شناسم که چندین جلد کتاب باارزش نوشته و اکنون جزو سرآمدان رشته ای فرهنگی و هنری در کشور است،لیکن همین شخص سر آدم وعالم را کلاه گذاشته و حق شان را خورده است!او زمانی چکی را از کسی گرفت و بعد همان را به صاحبش داد و آن بیچاره نزدیک بود چک خودش را با دست خود برگشت بزند!

این را گفتم تا به مورد جدیدی اشاره کنم که در هفته های گذشته رخ داد.فردی که هنرمند و صاحب نام در عرصه تئاتر است و مدرک دکترا دارد و تدریس و تحقیق می کند و جزو چندنویسنده مطرح نمایش در کشور است،در هفته هنر مازندران در نیاوران از غرفه فروش لباس محلی،چند دست لباس مازندرانی نسیه خرید تا یکی،دو روز بعد پولش را بپردازد.نشان به آن نشان که هفته ها از آن روز گذشته و نه تلفنی را از مازندران پاسخ می دهد و نه قصد پرداخت بدهی اش را دارد.

یکی از همکاران ما چند روز گذشته وقت گذاشت و تلفنی مجبور به تهدید او شد که اگر پول لباس های آن بنده خدا را نپردازی،قضیه را رسانه ای می کنیم و ...خلاصه امروز با کلی پی گیری و تلفن زدن و اس م اس و وقت گذاشتن مجبور شد بدهی اش را واریز کند!

این گونه اتفاقات اگر برای مردم عادی و عام روی دهد،حرجی نیست اما برای کسی که داعیه هنرمند مردمی دارد و شعار می دهد که هنرش را برای مردم و نه مقامات عرضه می کند،جز مردم آزاری و دروغ و کلاه برداری چیز دیگری معنا نمی دهد.

مطلب را کوتاه کنم که هر چه بیشتر بگویم تف سربالاست.این جماعت اصلاح نخواهند شد و تا این آب می رود،آن ها نان شان را می خورند!

و شاید هم به قول مازندرانی ها:"خنده نزن کسون ره،سر شونه ته وچون ره!"شاید خودمان نیز که اکنون ادعای سلامت داریم،روزی شبیه آن محقق مازندرانی و این استاد تئاتر،کلاه کسی را برداشتیم!

دکتر شریعتی نوشته:"زمانی که من سال دوم دبیرستان بودم،هم کلاسی ای داشتم که از دهات خراسان بود و با این که دوم دبیرستان بود،ازدواج کرده بود!آدم خیلی بدی بود،یک تیپ منفور بود.هه بجه ها از او نفرت داشتند.بددهن و بدکینه و بدقواره و بدحرف و بدفکر بود.کلکسیون همه بدی ها را داشت.خیلی شدید هم سیگاری بود و هم جنین کچل!به او حمله می کردیم و می گفتیم:تو هم کچلی،هم سیگاری هستی،هم زن داری!بعد از ده،دوازده سال او را در خیابان دیدم و با هم احوال پرسی کردیم.دیدم همان حرف هایی را به او می زدم،از پیشانی خودم بیرون آمده!هم کچل هستم،هم سیگار می کشم،هم زن دارم!"


  • روح اله مهدی پورعمرانپاسخ به این دیدگاه 0 4
    دوشنبه 6 آذر 1391-0:0

    چندسال پیش دریکی از روستاها مهمان بودم . میزبان درحال ساختمان سازی بود .بنایی به مساحتی بیش از 150 مترمربع . کاربه اتمام رسیده بود و گچ کار ونقاش درحال نازک کاری بودند .میزبان گفت که سری به ساختمان نوساز بزنیم . برای من جای خوشحالی بود که خلاصه در روستا ها هم مردم کم کم دارند از خانه های گلی وتنگ وتاریک راحت می شوند . رفتیم دیدیم . همه چی به قاعده بود . سه اتاق خوابه بود .بلکه 4 خوابه . سالن پذیرایی بسیاربزرگ که 50 - 60 نفرمهمان را درخودجا می داد . آشپزخانه ی بزرگ . با مطبخی جداگانه . حمام و توالت نداشت . گفت که درگوشه ی حیاط درست کردیم . گوشه ی حیاط درست دیواربه دیوارطویله . نقلی وکوچک . حمامش فقط یک رختکن کوچک داشت واتاق شست وشویی به اندازه ی یک نفر . توالتش که به زورجای نشستن داشت . با یک سنگ قدیمی . معلوم بود که از توالت قبلی کنده ودوباره کارگذاشته اند . دیوارهای توالت سیمان مالی شده بود . یک قطعه شیلنگ ازنوع شیلنگ آب ، به شیر زنگ زده وصل کرده بودند . ویک آفتابه ی مسی که معلوم بود از زمان چی چی شاه ، سفیدکاری وقلع نشده بود . گفتم : درحق توالت کمی بی انصافی نشده ؟ گفت : ای بابا ! روزی چند دقیقه می خواهیم بیاییم اینجا . همینش هم زیادیه . گفتم : اتفاقا جای حساسیه . گفت : حیف پول نیست که توی این گرونی مصالح ساختمونی خرج این فلان جا بشه ؟! گفتم : چرا توی ساختمان حمام ودستشویی نذاشتین ؟ گفت : هم بهداشتی نیست ! هم من وعیال هردوتا بد دلیم . ...
    وبازهم به یاد دارم که درسال 56 ویاشاید هم 57 دریکی از رئستاها رفته بودیم کمک کنیم . کایری رفته بودیم . دانشجوبودیم و با دوستان قرارگذاشته بودیم برای کمک به کشاورزان به روستاها برویم . یک روز هنگام ظهر از صاحبخانه صابون خواستم که بعداز توالت دستم را بشویم . صاحبخانه با تعجب پرسید : می خوای سر تو بشوری ؟ گفتم : نه .پرسید : به چیز نجسی دست زدی ؟ خندیدم . رفت آن قدرگشت تا صابونی پیدا کند وبیاورد . الآن البته تفاوت های فراوانی درشیوه ی زیست و رعایت بهداشت درروستاها ایجادشده است . این دو مورد ازخاطرات من است وچه بسا کسان دیگر نمونه های دیگری هم داشته باشند .

    • چهارشنبه 1 آذر 1391-0:0

      عمر من دائم در این ره شد تباه/
      تا بیابم در خیابان مستراح/

      می‌نشینم در اداره تا غروب/
      می‌خورم چایی پیاپی رابراه/

      بعد از آن در راه خانه ناگهان/
      می‌شود دنیا به چشمانم سیاه/

      درد بسیاری تحمل می‌کنم/
      فاش گویم می‌شوم من زابراه!/

      هرچه می‌گردم نمی‌یابم موال/
      کی شود آماده اسباب رفاه؟/

      کاش پر می‌شد جهان از مستراح/
      در خیابان، جاده، حتی توی ماه!/

      تا نویسم بر درش با خط خوش/
      شعر نو، شعر سپید، شعر سیاه!/

      می‌شود در مستراح اندیشه کرد/
      سوژه پیدا کرد در آن گاه گاه/

      مستراح آری اتاق فکر هست/
      بهتر از آن می‌شناسی جایگاه؟/

      مستراح حتی اتاق خواب هست/
      بهر یک عده فقیر بی‌پناه/

      می‌توان محصول آن را کود کرد/
      تا بروید سبزه و گل یا گیاه/

      ای‌که می‌خوانی تو این شعر مرا/
      جوک نگفتم تا بخندی قاه قاه!/

      هرکه بر من خندد و بر شعر من/
      گیر می‌افتد چو من در بین راه/

      با فشاری می‌جهد از جا و بعد/
      می کند شلوار خود را او تباه/

      قافیه در بیت اول جور نیست/
      شاعران را هست جایز اشتباه/

      نادرا بوگیر شعرت پس کجاست؟/
      بوی شعرت کشت مارا واه! واه!/

      «نادر جدیدی»

      • سه شنبه 30 آبان 1391-0:0

        احیانا اون آقا که 500 دلار قرض گرفت دکتری نبود که اکنون الان به ملکوت اعلا رفته باشد؟

        • سه شنبه 30 آبان 1391-0:0

          سون همیشک خارک بنوشتی برار.مسراح ره دس کم نونه بیتن!

          • سه شنبه 30 آبان 1391-0:0

            استعداد فوق العاده اي در نوشتن و ارتباط دادن مطالب داريد.

            • سه شنبه 30 آبان 1391-0:0

              واقعا این دست شویی لازمه.من چند روز پیش پسرم را برای خرید به بازار بردم،5 ساله است.پدرم درآمد تا از یک مغازه دار پاساژ کلید گرفتم تا برود دست شویی.نی دهند میگویند دست شویی پاساژ برای خودمان است و مربوط به مشتریها نیست.

              • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 3
                سه شنبه 30 آبان 1391-0:0

                می گویند روزی و روزگاری فردی به غایت خوش رو و خوش زبان در راس اداره ای از ادارات صاحب مقام بود و سفری وی را پیش آمد با جمعی از بازرگانان و مسئولان در رده های بالا و البته او از همه بالاتر بود. ناگهان تلفنی به یکی از کاروانیان زنگی زد و از او تقاضا کرد به علت گرفتاری 1000 دلاری را برایش فراهم کند و او هم سر از پا نشناخته به فکر تهیه بر آمد ولی یکی از همقطارانش وی را نهی از این کار نمود که طرف سابقه گرفتن و پس ندادن دارد و وی با ناباوری همی گفت که این چه حرفیه او رئیس یکی از دستگاههای انقلابی استان مگر می شود که قرض بگیرد و پس ندهد. القصه احتیاط کرده و به جای 1000 مبلغ 500 دلار برایش تهیه کرده و با هم سفر رفتند و در بازگشت دیدند که اجازه برگشت پول بیش از 1000 دلار به هر مسافر توسط کشور مربوطه نمی دهند و این مقام والا ناگهان با وجود خریدهایی هم که کرده بود به این همراه و آن همراه می فرمود که این 500 تا هزار دلار مرا از برنامه فرودگاه به نام خودت رد کن و آنور توی هواپیما از شما خواهم گرفت و دید که قریب به 3000 دلار و یا کمی بیشتر همراهش بود و در تعجب که ایشان با این همه دلاری که داشت متقاضی 1000 دلار قرضی و راضی به 500 دلار هم شده بود. القصه طرف می گفت ما شدیم و کفش پاره از دویدن برای برگشت دادن قرض و چشم گفتن و عمل نکردن آن والا مقام و این ظریف رفیق گفت که اگر پشت گوشت را دیدی پس دادن قرض توسط آن مقام را خواهی دید و چنین شد که از سال 74 تاکنون هی دویدیم و به برگشت قرض خویش نرسیدیم و آن مقام برفت هزاران کار دیگر و مقام دیگر در سطح کشور و وزارت بگرفت و قرض 500 دلار ما را پس نداد که نداد!!! این داستان واقعی است و تردیدی در صحتش نیست.


                ©2013 APG.ir