تعداد بازدید: 2047

توصیه به دیگران 2

چهارشنبه 2 اسفند 1391-19:18

دکطرهای بی سَوات!

شتاب مدرک گرایی در ایران/ ازسال گذشته میزان پذیرفته شدگان دوره ی دکترا به طرزشگفت انگیزی افزایش یافته است.توانایی و دانش بسیاری از پذیرفته شدگان دوره های کارشناسی ارشد و دکترا به گونه ای است که تنها باید به حال این نظام آموزشی و دانشجویانش تأسف خورد.خیلی از این دانشجویان نه ازادبیات کلاسیک ایران چیزی می دانند،نه ازادبیات معاصر. حتی توانایی نوشتن یک مطلب کوتاه ادبی را هم ندارند.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،سیدمحمدهاشمی،شاعر و نویسنده:نوشتن درباره ی مدرک گرایی درایران چیزی جز تکرارگفته ها و نوشته های دیگران نیست، اما آن چه باعث شده چیزی دراین باره بنویسم حرکت سریع این پدیده به سمت مقطع دکتراست . نوشته ی من فقط درباره ی دانشجویان رشته ی ادبیات فارسی است ؛ هرچند می دانم می توان آن را به همه ی رشته ها تعمیم داد.

 ازسال گذشته میزان پذیرفته شدگان دوره ی دکترا به طرزشگفت انگیزی افزایش یافته است . توانایی و دانش بسیاری از پذیرفته شدگان دوره های کارشناسی ارشد و دکترا به گونه ای است که تنها باید به حال این نظام آموزشی و دانشجویانش تأسف خورد . خیلی از این دانشجویان نه ازادبیات کلاسیک ایران چیزی می دانند ، نه ازادبیات معاصر. حتی توانایی نوشتن یک مطلب کوتاه ادبی را هم ندارند.

 همه می دانند که دردانشگاه هیچ خبری نیست . این دانشجوست که باید با زحمت و دود چراغ خوردن ، خود را با دانسته های کلاسیک و معاصر پیوند بزند . چیزی که واقعاً دردانشجویان امروزکمترمی بینیم .

 دو نمونه ی تأسف آور زیر را خود شاهد بوده ام :

 1-روزی خانمی به دفترمدرسه مان آمد و به مدیرگفت : دبیرادبیات تان امروزهست؟ مدیر مرا به او معرفی کرد . آن خانم به من گفت : من معلم همین منطقه و دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات هستم. استاد ما خیلی سخت گیراست . تحقیقی به ما داده که من واقعاً نمی دانم چکارکنم . اگرامکان دارد کمکم کنید . پرسیدم : موضوع تحقیق چیست ؟ گفت : یک غزل حافظ را انتخاب کنید و کنایه های آن را بنویسید . با تعجب گفتم : این که کارساده ای ست . چطور نمی توانید ؟ روبرویم نشست و کنایه ها را گفتم و نوشت .

 2- کسی را می شناسم که دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات است . یک روز ازمن شعری خواست که آن را دردانشگاه بخواند . غزلی به او دادم . گفت : اگرازمن بپرسند قالب این شعر چیست چه بگویم ؟ گفتم : به قافیه ها نگاه کن متوجه می شوی . گفت : نمی توانم قافیه را تشخیص بدهم . پرسیدم : مگراین چیزها را نخوانده ای ؟ گفت : در دانشگاه اصلاً به ما یاد نمی دهند .

 او فراموش کرده بود قافیه و قالب غزل را در دوره ی راهنمایی خوانده است . متأسفانه همین افراد به زودی مدرک کارشناسی ارشدشان را می گیرند ، درآزمون دکترا هم پذیرفته می شوند ؛ آن وقت منزلت اجتماعی خود را با این مدارک دروغین می سنجند و ادعای شان سقف آسمان را می شکافد . فاصله ی سطح دانش و آگاهی این دانشجویان با اعتبارمدرک شان آن قدر زیاد است که هیچ چیز نمی تواند آن را پرکند .

 من همیشه به دوستانم می گویم سواد و دانش افراد دیپلم و زیردیپلم قبل ازانقلاب ازفوق دیپلم و کارشناسی دانشجویان سال های 60 و 70 بیشتراست و آگاهی فارغ التحصیلان کارشناسی بیست سال پیش هم کمتر ازدانشجویان کارشناسی ارشد ودکترای امروز نیست . حالا هم با اطمینان می گویم روزی خواهد رسید که حسرت دانشجویان امروز را می خوریم .

*سایر مطالب مرتبط مازندنومه در همین زمینه:

همه به دنبال فوق(1) http://www.mazandnume.com/?PNID=V14736

همه به دنبال فوق(2) http://www.mazandnume.com/?PNID=V14737

مدرک گرایی به جای دانش مداری http://mazandnume.com/DEFAULT.ASP?PNID=V13445


  • دانشجوی اسبق حرص خور فعلیپاسخ به این دیدگاه 0 0
    شنبه 19 اسفند 1391-0:0

    اینجانب رئیسی را میشناسم به عنوان مدیر یک مرکز ،در تمام متنهایش غلط املائی وجود دارد . و این رئیس باید برایمان تعیین تکلیف نماید و املا بگوید !و من نگرانم که فرزندم هم غلط املائی به واسطه دوستان تحصیلکرده فعلی دانشگاههای .......کشور در متنایش به من ارائه دهد . البته کمی هم به این مقوله مربوط میگردد که دیگر نامه ای برای همدیگر حتی از سر تفریح هم نمینویسیم . تا کمی شرمنده ادبیات فارسی خود گردیم باقی دروس که جای خود دارد و الفاتحه !!

    • یک دانشجوپاسخ به این دیدگاه 1 0
      جمعه 4 اسفند 1391-0:0

      بسیار پسندیده و البته رک و بیپرده اصل مطلب را بیان وکاملا" هم صحیح فرمودید. بنده به عنوان دانشجوی مقطع phd کاملا با شما موافقم

      • معلم بی سواد یا دکطر بی سواطپاسخ به این دیدگاه 3 0
        پنجشنبه 3 اسفند 1391-0:0

        معلم فاضلی که این را نوشته بگوید کدام یک مقصرند!!

        • پنجشنبه 3 اسفند 1391-0:0

          ث وات درسته، نه س وات

          • پنجشنبه 3 اسفند 1391-0:0

            دردهای این کار بسیار بیشتر از انست که قابل تصور باشد با رشد قارچ گونه مراکز اموزش عالی پولی که بانیان ان فقط به دنبال منافع مادی هستند وتشنگان مدرک که تیشه به ریشه علم ودانش زدند تاچند سال دیگرهمه همدیگر رادرخیابان اقا دکتر وخانم دکتر صدا خواهند زد

            • ابوالحسن سلیمانی تپه سریپاسخ به این دیدگاه 0 0
              پنجشنبه 3 اسفند 1391-0:0

              جناب هاشمی کاملا با شما موافقم. من تا این ساعت حدود 10 طرح پایان نامه و شاید بیش از این تعداد طرح مقاله برای دوستان نوشته ام. دوستانی که بعد از دریافت مدرک اصلا مرا نمیشناسند و این مهم نیست مهم این است که چه تیشه ای به ریشه ی ادب و فرهنگ این کشور زده می شود. اینان می خواهند متولیان ادبیات فارسی شوند؟ حاشا .

              • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 0
                پنجشنبه 3 اسفند 1391-0:0

                احسنت، جانا سخن از زبان ما می گویی.

                شما در همه استان که سهل است در همه کشور بگردید اگر می توانید یک غلط انداز مثل ما پیدا بفرمایید.

                حال مدرکداران ما حال همانهایی است که کتابی را به صرف کهنه بودن پاره می کنند بدون آنکه بدانند چه کتابی است و محتوایش چیست؟

                در قدیم می گفتند که نظام خانه وقتی پا برجا است که الرجال قوامون علی النساء در منزل حاکم باشد. عده ای آن را بد متوجه شده و فکر کردند این یعنی مردان خانه باید بر همه مسلط باشند و لازمه تسلط آزار رسانی و قدرت نمایی علیه زن و فرزند است و بای با زور و کتک و تحقیر صفت اطاعت از بزرگتر را بر کوچکترها و بخصوص عیال یا عیالات مربوطه تحمیل کرد. جامعه شناسان هم برای منظورهایی که داشتند در طبقه بندی اجتماعی این رفتار را به جوامع بدوی نتسب کرده اند که نشان می دهد از فرهنگ دوری بسیار زیادی دارد. اما در حقیقت سوء استفاده مردان از این تاکید قرآنی موجب برداشت غلط و مغرضانه جامعه شناسان شده است و باید روی این مسئله توضیح لازم داده شود.

                بعداً که حقوق زنان و نهضت قبیح فمنیستی مورد تاکید قرار گرفته و گسترش یافت، زن سالاری جای مرد سالاری را گرفت و مردان به عنوان خادمان و نوکران خانواده باید فرمانبری مطلق از زنان می کردند تا کیان خانواده از هم نپاشد و فرزندانشان به عنوان فرزندان طلاق معروف نشوند.

                بعداً علاقه مادران به فرزندان از قدرت و تسلط پدران و آقایان در منزل بیشتر کاست و فرزندسالاری جای زن سالاری را گرفت. البته فرزندسالاری شعبه جدیدی از زن سالاری بود و نتیجه و حاصل آن به شمار می رفت.

                هر کدام از این سالاری ها که شکل می گرفت خانواده ها تزلزل و تنش و ناخرسندی بیشتری را شاهد بودند و بحث ها و جدل های بیشتری بر خانواده ها حاکم گشت و میزان طلاق رو به گسترش نهاد.

                در سالهای اخیر در دانشگاهها به جای استادسالاری، کارمند سالاری رخ نمود و بعد هم با همت والای وزیر علوم و دست اندرکاران کم اندیشه آن که اصلاً بوئی از علم را در آنها نمی توان استشمام نمود و فقط باید شاهد بلوف های سیاستمدارانه آنها بود، دانشجو سالاری حاکمیت مطلق یافت و دستادان باید کاری بکنند که نظر مثبت دانشجویان را با خود همراه کنند وگرنه نظام بایکوت کردن اساتید مستقل و فرهیخته از طریق دانشجو و لکه دار کردن ارزش های علمی آنان کار خود را خواهد کرد.

                حالا جناب آقای هاشمی شاعر دلسوخته که دو نمونه و مثال را آورده اید چند می دهید تا نمونه های فراوانی از معضلات کم دانشی مسئولان تحمیلی و باندبازی های روسای تحمیلی و مصیبت هایی که بر دانشگاه و اساتید تحمیل می کنند بیاورم تا باور بفرمائید مسئله بسیار بغرنج تر از آنی است که فکرش را می کنید.

                • پنجشنبه 3 اسفند 1391-0:0

                  آیا روزی را به چشم خواهیم دید که بانیان دانشگاه آزاد رو به عنوان مسببان اصلی انحطاط علمی کشور در پای میز محکمه ی علم ودانش دیر پای این کشور ببینیم؟؟


                  ©2013 APG.ir