تعداد بازدید: 4283

توصیه به دیگران 1

پنجشنبه 15 فروردين 1392-0:38

فراموش شده ای به نام صنایع دستی

جاجیم و گلیم بافی که خاستگاه نخستین آن، مازندران و حوزه های جنوبی دریای مازندران بوده است، امروزه دیگر هیچ نشانی از تولید آن به عنوان یک صنعت تولیدی نیست/در جشنواره ها دستباف های افغانی بافت را که از کیفیت بسیار پایینی نسبت به بافت های ایرانی برخوردار است، با نام دستباف ایران و با بهایی بالا به مشتریان داخلی و خارجی عرضه می کنند.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،علیرضا صادقی امیری،دبیر انجمن جوانان سپید پارس:یکی از علل و برهان های در کما بودن هنر صنایع دستی(افزارهای دستباف و دست ساز)، نبود کیفیت گرایی و نگاه کمیتی به این صنعت ارزشمند هنری و سودآور است.

برای رهایی از این بحران که متاسفانه دامن گیر کل صنعت صنایع دستی در سراسر کشور شده است، ایجاد بسترها و زمینه های فرهنگی و شناساندن قابلیت ها و توانمندی های اقتصادی ،مرغوبیت،ماندگاری و ارزش هنری صنایع دستباف و دست ساز برای مردم و بازار تقاضا و همچنین آموزش و بالا بردن نگاه کیفی به این هنر در میان تولیدکنندگان این عرصه ضروری است.

از سویی واردات بی رویه اجناس بی کیفیت اما ویترینی خارجی به ويژه در چند سال گذشته و از سویی کمبود و بعضا نبود کارورزان و کارآموزان مستعد و کوشا در این عرصه و عدم آموزش درست علمی این هنر به دانشجویان، شُـوَند آن شده است که متاسفانه امروزه گواه آن باشیم صنایع دستی که خود بخش جدا نشدنی از میراث فرهنگی و معنوی کشور است، رو به مرگ تدریجی اما با آهنگی شتابزده برود؛ به فرنام نمونه جاجیم و گلیم بافی که خاستگاه نخستین آن، مازندران و حوزه های جنوبی دریای مازندران بوده است، امروزه دیگر هیچ نشانی از تولید آن به عنوان یک صنعت تولیدی نیست، چادر شب بافی و یا صنایع چوب و حصیر نیز که ماهیت و هویت راستین استان های شمالی ایران در عرصه صنایع دستی هستند، نیز امروزه تا آن اندازه محجور و خاموش شده اند که به این هنرهای دست باف و دست ساز بفرنام کالایی بی مصرف و بیهوده نگریسته می شود....

این بحران و معضل بزرگ نه تنها دامن گیر استان های شمالی ایران،بلکه همه ی استان های کشور دچار این بیماری شده اند، به گونه ای که ترس آن وجود دارد که تا چند دهه دیگر صنایع دستی ما بخشی از آثار ناملموس فرهنگی تنها در یادمان ها و فرتورها باقی بماند، حتا استان هایی همانند:اصفهان،همدان،فارس،کرمان و خراسان که تقریبا صنایع دستباف و دست ساز در آنجا جریان زندگی دارد نیز دچار این بیماری و کژداری شده اند.

 اگر در پی زنده نمودن این صنعت و هنر ارزشمند و پول آور ایرانی هستیم، نخست باید دانش به کارگیری و سودمندی های صنایع دستباف و دستساز را به مصرف کنندگان آموزش و آگاهی داده، پس از آن نگاه کیفی را در تولیدکنندگان نیرو بخشیده و استادکاران این عرصه را شناسایی و به ایشان ارج نهاده و جوانان را ترغیب و تشویق کرده تا بدین صنعت و هنر که کاری پر سود است، روی آورند؛ همچنین برای خروج از این بن بست می بایست رشته های دانشگاهی را بیشتر،تخصصی تر، عملی تر و علمی تر به دانشجویان این رشته ها ارائه داد.

جشنواره ملی صدای عشایر،زمستان 91(عکس:مازندنومه:حمید صالحی)

یکی از اتفاقات به ظاهر خوشایند و نیک، برگزاری جشنواره های فصلی بنام "جشنواره های عشایری" هستند؛ برخلاف نیت زیبا و رویه درست آن که ترویج و شناساندن صنایع دستی و زندگی عشایر ایران است، متاسفانه این برنامه ها و به قولی جشنواره ها تبدیل شده اند به مکانی فقط برای فروش و بازار کسب و کار، که اگر کمی با دقت بیشتری بدان بنگریم، حتا اجناس چینی و تایلندی نیز در سیاه چادرها( که برخی ها با داربست های فلزی نیز برپا میشوند) یافت می شود.

 البته درآمد زایی و گردش پولی، کار بجا و درستی در این دسته از جشنواره ها است، به شرطی که نگاه ها، تنها کمیتی نبوده و اجناس ارائه شده با کیفیت و قیمت مناسب، در کنار آموزش و آگاهی رسانی درباره ی زندگی و فرهنگ ایلیاتی و عشایری باشد.

 یکی از علت های این گونه مشکلات انتخاب و گزینش افرادی ناکارآمد،کم دانش و بعضا سودجو و کیفی نگر می باشند که تنها به نام و بهانه ی عشایر بودن و یا در برخی از موارد با زد و بندهایی میان برگزارکنندگان، در این جشنواره ها باشندگی می یابند، و هرچه را که برایشان سودآور و به ظاهر اصیل است را عرضه می نمایند؛ که متاسفانه در بیشتر موارد از پایین ترین کیفیت ها برخوردارند.

 "بنده" خودم به عنوان یکی از تولیدکنندگان در زمینه دستباف ها، که چند دوره نیز در این گونه جشنواره ها  باشندگی داشته ام، گواه آن بوده ام که دستباف های افغانی بافت را که از کیفیت بسیار پایینی نسبت به بافت های ایرانی برخوردار است، با نام دستباف ایران و با بهایی بالا به مشتریان داخلی و خارجی عرضه می نمودند، در رویی که نفس و نیت برپایی جشنواره های فصلی حذف واسطه ها و ارائه محصولات مرغوب با بهای پایین تر نسبت به بازار فروش عادی است.

همچنین در کنار این جشنواره ها که بانام جشنواره صنایع دستی و عشایری برگزار می گردد، از نام صنایع دستی سوء استفاده شده و به برهان بد و نامناسب برپا شدن سیاه چادرها و چیدمان آن ها و همچنین استفاده از اسب و شترها برای سواری و عکاسی  در آن مکان ها، که بیشتر در جوار آثار تاریخی و فرهنگی می باشد، نه تنها حرائم منظری و ارزش بناهای تاریخی و فرهنگی را از بین می برد، در دراز مدت دیدگاه بازدیدکنندگان را نسبت به آن مکان های تاریخی و فرهنگی و بالطبع صنایع دستباف و دستسازی که در این چنین غرفه ها ارائه می شود،خدشه دار می کند.

 شاید این پرسش پیش آید که اسب و شتر نیز بخشی از زندگی عشایری است،در پاسخ باید گفت که در این جشنواره ها، به فرنام نمونه: یک عشایر از شمال استان فارس باشندگی می یابد، این ایل هیچگاه در زندگی واقعی خود از شتر استفاده نمی کرده است، اما تنها به جهت درآمد زایی، شتر را نیز به برنامه های خود اضافه می گرداند که این خود جدای از مشکلاتی که برای وجهه ی تاریخی محل برپایی جشنواره دارد، شـُوَند گمراهی بازدید کنندگان نیز می شود.

 گاو،گوسفند،مرغ و خروس نیز بخشی از زندگی عشایری هستند، چرا از آنها برای نمایش و نشان دادن سبک زندگی عشایری استفاده نمی شود؟

نمی توان همه ی گوشه های فعالیت زندگی عشایر را در یک مکان محدود نشان داد، باید بخشی را که توانایی اجرای درست آن با رعایت همه ی جوانب و ظوابط دارا می باشد را بگونه زنده نشان و باقی آداب و فعالیت ها را بگونه پخش فیلم و کلیپ بآگاهی بازدید کنندگان رساند.

درست است که این کوشش ها و تلاش های انجام شده برای پاسداشت و زنده نگاه داشتن این فرهنگ و هنر است؛ اما اگر بی حساب و کتاب و بدون دانش و آگاهی این برنامه ها برگزار گردد، می شود مثال "درست کردن ابرو و کور کردن چشم".


  • شهربانو منصوریپاسخ به این دیدگاه 1 0
    شنبه 17 فروردين 1392-0:0

    با سلام دوستان

    در جشنواره عشایر آنقدر همه چیز مصنوعی و بدور از صنایع دستیست که من وقتی بچنین جشنواره هایی میروم بسیار نارا حت میشوم مثل نان پختن با تنور گازی و غیره


    ©2013 APG.ir