تعداد بازدید: 4709

توصیه به دیگران 1

پنجشنبه 17 دی 1383-0:0

انيسي از مازندران ، بانوي کياست و خاتون نجابت

حجت الاسلام رضا رمضان نرگسي


در تاريخ معاصر ايران ، همواره از مردان بزرگي همچون امير کبير و قائم مقام فراهاني زياد نام برده مي شود؛ اما معمولا به زنان بزرگ که نقشي همانند آنها درتاريخ سياسي - اجتماعي معاصر ايران ايفا کرده اند ، کم توجهي مي شود، در حالي که با کمي دقت در منابع تاريخي ، مي توان زناني را يافت که نقشي بزرگ در تلاش براي حفظ عظمت ايران و رسيدگي به ضعفا و مقابله با بيگانگان داشتند و جالب اينجاست که عمدتا اين نقش محوري از سوي زناني ايفا مي شود که با ملاک هاي امروزي ، زنان فعال و آگاه و در عرصه فعاليت هاي اجتماعي به شمار نمي آيند. درواقع نمونه هايي از اين دست ، انديشمندان را وادار مي کند در تقسيم بندي زنان به سنتي و مدرن و ارائه الگوهاي کليشه اي تجديدنظر کنند. يکي از زناني که در مقطعي از تاريخ معاصر کشورمان نقش کليدي ايفا کرد، انيس الدوله همسر ناصرالدين شاه است. وي که يک روستازاده بود با بهره گيري از هوش و فراست ذاتي مورد توجه شاه قرار گرفت وباوجودآن که از وجاهت نيز برخوردار نبود بتدريج به سوگلي دربار و ملکه قدرتمند ايران تبديل شد و چنان که هاشمي رفسنجاني در نمازجمعه تهران بيان داشتند، زماني که رضاخان به دستور سيمرغ! در 17 دي 1314 پرده حجاب از سر زنان خود (و ملت ايران) کشيد، يکي از کارشناسان استعماري لندن با اشاره به انيس الدوله و حمايت وي از حکم تحريم ميرزاي شيرازي در دربار ناصرالدين شاه گفت: ما با اجراي اين سياست کشف حجاب در ايران نطفه آن گونه رويدادها (حمايت ملکه دربار قاجار از فتواي مرجع تشيع) را خشک کرديم و براي هميشه از تکرار آن جلوگيري نموديم و اين گفته ، علاوه بر استعماري بودن کشف حجاب ، گوياي عظمت اقدام تاريخ ساز آن بانوي عفاف و کياست نيز هست که با اين عمل خود، داغي بر دل ديپلماسي لندن نهاد که نزديک به نيم قرن بعد هنوز تازه بود. مقاله حاضر نگاهي بر زندگي او دارد.نام اصلي انيس الدوله فاطمه است. او دختر نورمحمد، ساکن مازندران بود. در کودکي پدرش را از دست داد و نزد عمه اش زندگي مي کرد و توسط او وارد حرمخانه ناصرالدين شاه قاجار شد و به خدمت جيران خانم فروغ السلطنه که در آن زمان زن سوگلي شاه بود در آمد. پس از مرگ جيران ، کليه اموال او به فاطمه سپرده شد. وي در دربار تصميم گرفت باسواد شود لذا دو سه نفر از ملاباجي هاي اندرون ، مامور تعليم و تربيت او شدند. ناصرالدين شاه در سفر سلطانيه ، او را به ازدواج موقت خود درآورد (1276 ق) و فاطمه خانم را انيس الدوله لقب داد و بعد هم ماليات شهر کاشان و دهات آن را به او واگذار کرد. او به دليل لياقت ، کفايت ، کارداني و آداب داني بتدريج مورد توجه و علاقه شاه قرار گرفت و مقام و منزلت ممتازي در ميان زنان عقدي و صيغه اي شاه به دست آورد. ويژگي هاي اخلاقي انيس الدوله خوش خلقي: مشهور است ، هرکس به جايي برسد، اخلاقش تغيير مي کند و کمتر کسي است که بعد از کسب مقام ومنزلت اجتماعي اخلاق گذشته خود را حفظ کند. انيس الدوله با آن که از طبقه پايين جامعه به بالاترين مقامي که يک زن مي توانست به آن دست يابد، رسيده بود، ولي هيچ گاه مقام و منزلت اجتماعي ، او را فريفته خود نکرد، بلکه از مقام خود همواره براي دلجويي از مردم و عظمت ايران بهره مي برد. مي توان ادعا کرد، تقريبا همه نويسنده ها او را زني استثنايي به لحاظ اخلاق دانسته اند، به طوري که تاج السلطنه درباره او مي نويسد: به قدري اين زن عاقله {و} با اخلاق بود که با وجود نداشتن صورت خوب {ي}، براي سيرت خوب ، او زن اول محترم بود». نه تنها خودي ها بلکه بيگانگان نيز هر جا اسمي از او مي آورند او را به اخلاق خوب مي ستايند. به عنوان نمونه دکتر فووريه در وقايع هفتم تا دوازدهم ربيع الثاني 1307 که همراه ناصر الدين شاه به قصر دوشان تپه رفته است ، مي نويسد:«مي گويند زني خيرخواه و زيرک است. به هرحال در لطف و خوش صحبتي او حرفي نمي رود و همه وقت متبسم و خوش احوال است.» خانم کارلا سرنا نيز در ديدار خود با انيس الدوله شيفته اخلاق او شده مي نويسد: عليا حضرت {انيس الدوله} با من خيلي دوستانه دست دادند و با اشاره دست ، نزد خود در قسمت جلوي جايگاه ، جايي را نشان دادند. آن گاه به خانم مترجم ، خطاب کردند که همين مطلب را براي من ترجمه کند، ولي به زودي ما موفق شديم به زبان اشاره منظور همديگر را خوب درک کنيم. و همين اخلاق نيکو بود که او را فوق العاده جذاب کرده بود و به عقيده بسياري از تاريخ نويسان من جمله تاج السلطنه و اعتماد السلطنه خوش خلقي و هوش سرشار موجب شده بود وي نقش ملکه ايران را ايفا کند. مادام کارلا سرنا در اين خصوص مي نويسد:در ايام نوروز، خانم هاي سرشناس از رفتن به ديدن ملکه انيس الدوله غفلت نمي کنند. متانت و وقار: از ديگر خصوصياتي که حتي مستشرقين روي آن انگشت گذاشته اند، وقار و متانت فوق العاده اوست. بنجامين در همين راستا مي نويسد: «گرچه نمي توان او را فوق العاده زيبا دانست ، ولي به طوري که گفته مي شود چهره دوست داشتني و جذابي دارد و از رفتاري موقرانه و متين و هوش سرشاري برخوردار است. رفتارسياسي - اجتماعي در نقش ملکه ايران: هوش سرشار و بصيرت بي نظير سبب شد انيس الدوله در سراسر کشور مقام والاي ملکه را احراز کند و براي خود جداگانه درباري داشته و سفراي کبار و ممالک بيگانه وقتي به ملاقات شاه مي رفتند، در دفتر اين ملکه نيز نام خود را ثبت مي کردند و حتي هداياي نفيس و نشان هاي قيمتي از جانب سلاطين بيگانه به عنوان «انيس الدوله ملکه ايران» به دربار قاجار مي رسيد. شگفت اين که يک منشي زن داشت و اين در تاريخ ملل فرنگ نيز تا آن موقع بي سابقه بود که ملکه کشوري منشي زن داشته باشد. از آنجا که ملکه در ارتباط مستقيم دايمي با شاه بود، لذا در بسياري امور سياسي مي توانست نقش اساسي داشته باشد. انيس الدوله اولين زن حرمخانه ناصرالدين شاه بود، که عنوان ملکه را دريافت کرد و وظايف متعدد ملکه ها را به عهده گرفت. همچنين وي اولين زن حرمخانه شاهي بود که مفتخر به دريافت نشان حمايل آفتاب شد. قبل از سفر اول ناصرالدين شاه به فرنگ ، نشان حمايل آفتاب در آن سامان متداول بود که به ملکه ها داده مي شد. حفظ اقتدار ايران در برابر زنان سفراي خارجي :يکي از کارهاي مهم او اين بود که در کليه تشريفات رسمي و درباري و روزهاي اعياد و ميلاد شاه به عنوان ملکه ايران از شاهزاده خانم ها و بانوان اعيان و اشراف و همسران وزرا و سفراي خارجي پذيرايي مي کرد و مهماني هايي در خور شان آنان ترتيب مي داد و ضمن به رخ کشيدن اقتدار زن ايراني ، آنها را با فرهنگ و رسوم اصيل ايران آشنا مي کرد. از جمله دوستعلي خان معير الممالک درباره عيد ميلاد شاه چنين مي نويسد: «انيس الدوله از بانوان سفرا و ديگر بانوان اروپايي مقيم تهران و همسران وزرا و اعيان و اشراف دعوت مي کرد و خود، حمايل بر سينه و نيم تاج بر فرق ، غرق در نشان هايي که شاهان کشورهاي خارجي برايش فرستاده بودند، از ميهمانان پذيرايي مي کرد. او براي آن که مفاخر ملي ايران را به همسران سفراي خارجي نشان دهد آنها را به مجالس تعزيه مي برد و شخصا داستان تعزيه را برايشان شرح مي داد.» او به حدي در مساله سفراي کشورهاي خارجي (بخصوص کشورهاي غربي) حساس بود که حتي وقتي باخبر مي شد يکي از آنها قصد ترک ايران را دارد، براي خداحافظي از زنان همراه ، ضيافتي به افتخار آنها ترتيب مي داد. يکي از اين سفيران نقل مي کند: هنگامي که در سال 1885من به امريکا احضار شدم و قرار شد تهران را ترک نمايم ، انيس الدوله ، خانم و دختر مرا دعوت کرد که در ضيافت کوچکي که به افتخار آنها در اندرون بر پا مي شود، شرکت کنند و همانجا مراسم خداحافظي به عمل آيد. او گاهي خانم هاي سفراي خارجي را به حضور مي پذيرفت و براي آنان مجالس مهماني ترتيب مي داد و با آنها به وسيله مترجم به مذاکره مي نشست. او در اين مذاکرات سعي داشت آنها را با عمق اصالت فرهنگ ايراني آشنا سازد و اقتدار ملت ايران را به آنها گوشزد نمايد. در آن زمان ، پيشرفت هاي فني کشورهاي اروپايي اين تصور غلط را ايجاد کرده بود که نژاد اروپايي نژاد برتر است و احتمالا انيس الدوله تلاش مي کرده ضمن اين مذاکرات با اين تصور غلط مقابله کند. توجه خاص به قواي لشکري و کشوري :از آنجا که رسيدگي به امور لشکري و کشوري تاثير مهمي در حفظ اقتدار کشور دارد، انيس به اين نکته توجه ويژه داشت. سردار ظفر بختياري دراين خصوص مي گويد: «چون {انيس الدوله} از دور سوار بختياري مي ديد {دنبال او} مي فرستاد، {و} از من و ساير خوانين احوالپرسي مي کرد» همچنين اعتماد السلطنه مي گويد: «در بين راه حرم رسيد، انيس الدوله ، سهراب خان (خواجه خودشان) را جهت احوالپرسي من فرستادند.» بست انيس الدوله:انيس الدوله چون خودش رعيت زاده بود، بهتر مي توانست وضعيت رعيت را درک کند. لذا نقطه اي را در حرم شاه عبدالعظيم حسني ع معروف به بست انيس الدوله تعيين کرده بود. هر کس آنجا بست مي نشست ، نشانه آن بود که به انيس الدوله تظلم کرده و اين ملکه بايد به کارش رسيدگي کند. انيس الدوله بدين ترتيب مرجع و ملجا کساني بود که حتي از حفظ جانشان بيمناک بودند و به آستان او پناه مي بردند. حتي گاهي اتفاق مي افتاد افراد از دست مامورين ناصرالدين شاه به انيس الدوله پناه مي آوردند؛ مثلا سردسته يکي از ايلات که گويا مختصري نافرماني کرده و مورد خشم و غضب فوق العاده ناصر الدين شاه واقع شده بود؛ در حضرت عبدالعظيم به عنوان تحصن بست نشست. انيس الدوله به او تامين جاني داد و از طرف ديگر ماموران دولت که از طرف شاه براي سرکوبي و تنبيه اين آدم رفته و با تحصن او در حصن انيس الدوله روبه رو شده بودند، از ترس سطوت ملکه جرات نکردند کاري به او داشته باشند و وقتي با اعتراض ناصرالدين شاه مواجه شد، عذر آورد که ترسيده اگر او مخالفين شاه را پناه ندهد، آنها به سفارت روس يا انگليس پناهنده شوند و اين براي اقتدار کشور بسيار نامناسب است. اين امر نشان از زيرکي و دور انديشي و در عين حال وطن دوستي انيس الدوله دارد.همچنين «انيس الدوله وساطت کرد سيدباقر جماراني را که در حضرت عبدالعظيم بست نشسته بود، آزاد گذارند.» براي همين است که اعتماد السلطنه در توصيف انيس الدوله مي نويسد: او زني بسيار پاکدل بوده و مواقع ضروري ، غضب شاه را فرو مي نشاند و همواره از بيچارگان حمايت مي کرد. مداخله در امور سياسي کشور:از آنجا که انيس الدوله بر شخص شاه نفوذ زيادي داشت ، در مواردي که صلاح مي دانست در عزل و نصب ها مداخله مي کرد و اين مداخله گاه با نوشتن نامه به سلطان و گاه به طور مستقيم بود. في المثل در مورد اول زماني که: ناصر الدين شاه برادر خود «محمد تقي ميرزا رکن الدوله» را والي فارس کرد هنوز رکن الدوله عرق اش خشک نشده بود، که يک نفر ديگر 50 هزار تومان پيشکشي داد و مقرر شد که او به جاي رکن الدوله والي فارس بشود. رکن الدوله تا اين خبر را شنيد، شرحي به انيس الدوله نوشت و با توصيه و اعمال نفوذ انيس الدوله ، نظام السلطنه مافي از حکومت فارس معزول و رکن الدوله به جاي وي منصوب مي گردد. ( 1311ه. ق) درخصوص مورد دوم ، مداخلات مستقيم انيس الدوله در امور سياسي و دولتي گهگاه فرياد اعتراض امين السلطان را به عرش مي رساند. تدين و تعظيم شعائر به دينداري او نه تنها نويسندگان داخلي بلکه حتي مستشرقين نيز اعتراف کرده اند. مادام کارلاسرنا درباره خصوصيات فردي او مي نويسد: «انيس الدوله با وجود اين که ملکه ايران بود و جايگاه رفيعي داشت ، در عزاداري امام حسين بسيار ناله و ضجه مي کرد و به ياد مصائب شخصيت هاي مقدس مذهبي خويش اشک مي ريختند». ديگر از موارد دينداري او، اطاعت از مرجعيت در جريانات سياسي بود که در ادامه شرح داده مي شود. اطاعت از مرجعيت ديني گذشته از مخالفت و مقابله موثري که انيس الدوله در جريان قرارداد رويتر ايفا کرد، (که شرح آن جداگانه خواهد آمد) در موارد بسيار ديگر نيز اطاعت خود از مرجعيت ديني را به نمايش گذارد که به پاره اي از آن موارد مي پردازيم: در جريان لغو امتياز رژي: يکي از برگهاي زرين زندگي انيس الدوله نقش او در واقعه تنباکو است. ملکه با آن که علي القاعده مي بايست حافظ منافع دربار باشد، ولي منافع ملت و اطاعت از مرجعيت ديني را مقدم بر منافع کوتاه مدت دربار مي ديد و با تدبير و درايت خاص خود نهضت را در داخل قصر پيگيري کرد. ناصرالدين شاه يکباره ديد فرمان جهاد ميرزاي شيرازي تا لايه هاي زيرين و پنهاني قصر او نيز نفوذ کرده است. وقتي شاه به اندرون انيس الدوله وارد شد، از او پرسيد: «خانم! چرا قليان ها را از هم جدا و جمع مي کنند؟» جواب داد: «براي آن که قليان حرام شده.» ناصر الدين شاه روي درهم کشيده و با تغير گفت: «که {چه کسي} حرام کرده؟» انيس الدوله «با همان حال» گفت: «همان کس که مرا به تو حلال کرده.» شاه هيچ نگفت و برگشت و براي آن که مبادا به احترامش لطمه وارد آيد، بعد از آن به هيچيک از نوکران خود دستور نمي داد قليان بياورند و در تمام دربار قليان ها را جمع کردند. همان طور که در عبارت فوق بيان شده ، هدايت مبارزه از سوي انيس الدوله طوري بود که شاه را منفعل ساخت ، طوري که ديگر حتي جرات نداشت ، از خادمين خودش ، طلب قليان کند. در جريان سفر فرنگ: به لحاظ تاريخي مسلم است که انيس الدوله در مسافرت اول فرنگ تا مسکو رفته و از آنجا به ايران بازگشته است. در خصوص اين که چرا او از ميان راه مراجعت کرد، زيبا خانم که در سفر همراه ايشان بود مي گويد: «شاه هم نظر به جشنها و پذيرايي هاي با شکوهي که به افتخار او فراهم ساخته بودند، نمي توانست بر حسب معمول در حرم باشد و ما هم از تنها ماندن محزون و اندوهناک بوديم همين که شاه فهميد ما را با تحمل چه زحمتي با لباس ايراني تا مسکو آورده اند و احساس کرد با اين وضع مسافرت براي او مشکل است و محفوظ ماندن زنان از آلايش ها امکانپذير نيست ، تصميم گرفت ما را به ايران برگرداند. ما هم از جدا شدن او اظهار تاسف کرديم ، ولي نظر به سختي هايي که در اين مسافرت کشيده بوديم ، باطنا مايل به مراجعت بوديم». همان طور که در کلمات زيبا خانم ديده مي شود، آنها خود مايل به بازگشت به ايران بودند؛ چرا که احساس کردند رفتن آنها به کشورهاي اروپايي مستلزم معاشرت با مردان بيگانه است و اين در شان آنها نبود. چارلز جيمز ويلس نيز در همين ارتباط مي نويسد: «چون تمام طبقات روس مايل شدند که به هر وسيله اي که هست او {انيس الدوله} را ببينند لهذا شاه مشاراليها را از همان نقطه به تهران مراجعت دادند. 37کارلاسرنا هم اين را تاييد کرده ، مي گويد: «گويا به محض آن که حکمران شهر از ورود خانم هاي همراه شاه به مسکو اطلاع حاصل مي کند، تا دروازه شهر به پيشواز آنان مي رود تا به عنوان اداي احترام دسته گل تقديمشان کند، ابراز نزاکت و اداي احترامي که با سنت ها و عرف ايراني اصلا سازگار نيست.» فرجام کار طبق نقل تاج السلطنه (دختر ناصرالدين شاه) ظاهرا براي کشتن شاه نقشه اي طراحي شده بود و انيس الدوله باتوجه به زيرکي خاصي که داشت ، بو برده بود که خطري بزرگ شاه را تهديد مي کند، بنابراين کوشيد تا حد امکان جلوي رفتن شاه به حضرت عبدالعظيم حسني (عليه السلام) را بگيرد. دختر ناصرالدين شاه در تفصيل اين وقايع مي نويسد: «... همان روزي که پدرم مقتول شد، صبح که از حمام بيرون مي آمد، انيس الدوله در سر حمام منتظر مي شود تا لباس پوشيده ، بعد اجازه مي خواهد که در خلوت عرض بکند و به اتاق مي روند. او خودش را روي پاي پدرم افکنده و مي گويد: غيبگوي به من گفته است که تا 3 روز {براي} شما خطر {جاني وجود} دارد بياييد به خود و اين يک مشت مردم رحم کرده امروز را موقوف کنيد به حضرت عبدالعظيم نرويد.» ولي شاه زير بار نمي رود و شروع به بدگويي از رعايا مي کند. انيس الدوله مي گويد: «رعيت را متهم نکنيد. تمام رعايا شما را دوست مي دارند. اين کسي که به شما خيانت مي کند پرورده احسان شماست. اين کس آن شخص بي قابليتي است که خود اعليحضرت او را به اين درجه رسانيده اند... اين شخص خائن را جزو ملت نجيب ايران نمي شود محسوب کرد... اين جملات بر فرض صحت ، نشاندهنده آن است که نقشه قتل ناصرالدين شاه از درون دربار کشيده شده بود و انيس الدوله هر چند از جزييات آن آگاهي نداشته ولي اجمالا اخباري از آن شنيده بود. بعد از کشته شدن شاه ظاهرا ضربه روحي سختي به انيس الدوله وارد مي شود. چنانچه نقل مي شود: «پس از کشته شدن شاه ، روزي برايش مبلغي پول آوردند و چون تمثال شوهر را روي اسکناس ها ديد آنقدر بر سينه و شکم کوفت که سخت بيمار شد و پس از چند ماه بدرود زندگي گفت.» اما ظاهرا آنچه علت اصلي مرگ او تشخيص داده شده يرقان پيشرفته بوده است ، چنانچه افضل الملک معتقد است که: انيس الدوله (که از نسوان بزرگ دنيا بود و نظير وي در روزگار کمتر ديده خواهد شد. شرافت و جلالت و صفات حميده او بيرون از حد توصيف است. بعد از کشته شدن ناصرالدين شاه با کثرت تجمل و احترامي که داشت روزگار بر او سخت شده بود و از فراق شاهنشاه بسي بيتابي مي کرد و همه روزه به گريه و اندوه بود) به مرض يرقان کبد در شب جمعه بيست و سوم ربيع الثاني به درود حيات گفته است.


    ©2013 APG.ir