تعداد بازدید: 2637

توصیه به دیگران 0

يکشنبه 2 اسفند 1394-9:36

نامزد حوزه انتخابیه نور و محمودآباد:

مجمع نمایندگان مازندران خروجی خاصی نداشت

  علی اسماعیلی از دیدگاه های خود در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می گوید: توزیع مدیریت‌های استانی از گذشته تا به امروز چندان منصفانه نبوده است/ خروجی قابل لمسی از را از مجمع نمایندگان استان نداشتیم/ مردم مشتاق هستند که بدانند پروژه‌هایی که بیش از ده سال به آنان وعدۀ انجام داده شده چه زمانی کامل می‌شود؟


مازندنومه، سرویس سیاسی: «علی اسماعیلی» مدرک کارشناسی‌اش را در علوم اقتصادی از دانشگاه مازندران گرفت و برای اخذ کارشناسی ارشد، مدیریت دولتی را انتخاب کرد و از آنجا که فراگیری علم هیچ پایانی ندارد، با وجود تمام مشغله‌های سیاسی و اجتماعی، اینک در حال گذراندن آخرین ماه‌های اخذ دکتری در همین رشته است. او که اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر است، نامزد انتخابات مجلس از حوزه نور، محمودآباد و سرخرود است. با دیدگاه های اسماعیلی در مورد مسایل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آشنا می شویم.

*بیکاری و اشتغال

بیکاری، عامل اصلی تنش در خانواده و سپس در جامعه است و استمرار بیکاری حتی ممکن است به حذف دائمی ذهنیّت کار به عنوان یک جوهر والای انسانی بینجامد. یعنی شرایط به گونه‌ای پیش رود که پدیدۀ بیکاری به یک عادت معمول مبدّل شود به نحوی که بعدها حتی در صورت فراهم بودن زمینه‌های اشتغال نیز، تمایلی برای حضور از سوی آنان دیده نشود.

تحریم‌ها بخشی از علل و نه تمام علّت ناکامی ما در تولید و اشتغال است. وضعیت پیش از وضع تحریم‌ها نیز چندان که باید جذاب نبود. نمودارها همواره نوعی انقطاع یا کندیِ جذب نیروی انسانی را نشان می‌دهند. تا زمانی که سرمایه‌گذاری‌های مستمر داخلی و خارجی در صنایع عظیم با شرایط مناسب سود و تسهیلات برای سرمایه‌گذار صورت نگیرد، تا زمانی که وابستگی صد در صدی به درآمدهای نفتی کاهش پیدا نکند و تا زمانی که در تمام عرصه‌های تولید داخلی به کیفیت مطلوب نرسیم و باز تا لحظه‌ای که ندانیم از تمام مواهب طبیعی و خدادادی به ویژه در بخش کشاورزی چگونه بهره‌مند شویم، نمی‌توانیم امیدوار به رفع معضل اشتغال باشیم.

ما در سالیان اخیر در تمام لایه‌های اقتصادی و مراودات بازرگانی اعم از صادرات یا واردات تحت فشار بودیم. سرمایه‌گذار به ویژه سرمایه‌گذار خارجی تا زمانی که تحت فشار قوانین بین‌المللی ناشی از تحریم‌های ایران باشد، ریسک حضور در اقتصاد ایران و ایجاد صنایع کوچک و بزرگ در هیچ وضعیتی را به خود نمی‌دهد. ضمن این‌که در سالیان اخیر به ویژه در زمان دولت قبل شاهد تغییر هفتگی و حتی روزانۀ نرخ ارز و شاخص‌های اقتصادی بودیم که این‌ها نیز موجب دغدغه‌های جدّی برای سرمایه‌گذار است. تحریم، این مسیرها را مسدود کرد و انصافاً ما ملّت و دولت و حکومتی شایسته داریم که توانستیم این حجم از فشارهای وارده را تحمّل کنیم.

*کشاورزی

کشاورزان یکی از زحمتکش‌ترین اقشار جامعه‌اند و نمایندگان آن‌ها در رسانه‌ها و گفتگوهای میدانی بارها به ما اعلام کرده‌اند که با این شرایط دیگر قادر به ادامۀ کشت و زرع نیستند چون برایشان هیچ توجیه اقتصادی ندارد.

توقّف تولید در کشاورزی منجر می‌شود به فروش زمین‌های شالیزاری، باغی و زراعی و سوق دادن هم‌استانی‌ها به خرید مرکبات یا محصولات کشاورزی از استان‌ها یا کشورهای دیگر. تبعات بعدی عبارت خواهد بود از بیکاری بیشتر و مهاجرت مردم از روستاها به شهر و معضل سکونت در حاشیۀ شهرها و رویآوردن مردم به مشاغل غیرمولد و تهدید رفاه اجتماعی مردم، که زیبندۀ نظام اسلامی ایران نیست

خوشبختانه با توجه به شرایط مساعد اقلیمی و ظرفیت‌های آبی و خاکی استان، امکان فعالیت در تمام بخش‌های کشاورزی اعم از زراعت، باغبانی، پرورش دام و طیور، زنبور عسل و پرورش آبزیان در تمام مناطق استان وجود دارد و شاید برای شما و خوانندگان ارجمند جالب باشد که بدانید با توجه به آمارهای موجود، مازندران در تولید 14 محصول زراعی، باغی و دامی و شیلاتی رتبۀ اول را در کشور دارد. همچنین این استان دارای1107256 هکتار جنگل، 584711 هکتار مرتع، و 000/470 هکتار زمین‌های زراعی و باغی است که با 3/2 درصد اراضی زیر کشت،7/8 درصد تولید کشور را بر عهده دارد که این رقم قابل ملاحظه و در خور اهتمام است.

*صنعت

نمی‌خواهم مردم را نگران کنم. قصدم تنها یک اطلاع‌رسانی است که با توجه به آمارها راه حلی برای رفع مشکلات ارائه دهیم. وضعیت واحدهای تولیدی مازندران بسیار نگران‌کننده است و نمونۀ بارز این نظریه، آمار تعطیلی 45 درصد واحدهای تولیدی مازندران به دلیل مشکلات مالیاتی، موارد مربوط به تأمین اجتماعی یا افزایش بهرۀ بانکی است. اکثر شهرک‌های صنعتی مازندران قادر به تولید با ظرفیت کامل نیستند. حجم صادرات ما ناچیز است. سرانۀ زمین‌های شهرک‌های صنعتی استان در مقایسه با کل کشور نیز بسیار پایین است. از سوی دیگر هزینه‌های سرمایه‌گذاری صنعتی به لحاظ فراهم نبودن زیرساخت‌ها اعم از آب، برق، زمین، گاز، مخابرات، شبکۀ حمل و نقل و این‌ها بسیار گران‌تر از سایر استان‌های کشور است و به همین دلیل، سرمایه‌گذاران و بخش خصوصی رغبت چندانی به سرمایه‌گذاری در استان ندارند. در واقع با کمال تأسف باید بگویم که ما جزو استان‌های توسعه نیافته در بخش صنعت هستیم.

بخش صنعت، در سند چشم‌انداز استان که همان افق 1404 است، اولویت سوم را دارد. برخی کارشناسان به طور قاطع می‌گویند کلید توسعۀ مازندران در صنعتی شدن است. این یعنی نیاییم فقط به منابع طبیعی و مواهب خدادادی استان یا کشاورزی به معنای کشت و زرع اکتفا کنیم. یکی از دلایل عقب‌ماندگی استان در این است که مسئولین در برابر این پرسش که برای مازندران چه کرده‌اید می‌گویند شما جنگل به آن انبوهی و زیبا دارید و ساحل دریا را. پس دیگر چه می‌خواهید؟ در حالی که اگر قرار باشد مشکل فقر، بیکاری و عقب‌ماندگی استان حل شود باید به سمت صنعتی شدن برویم. مازندران با برخورداری از 2 هزار و 783 واحد فعال در 38 شهرک و ناحیۀ صنعتی کشور، دارای رتبۀ هفتم است.

به لحاظ فراوانی تعداد مجوزهای تأسیس واحدهای صنعتی هم در رتبۀ یازدهم قرار داریم. جالب است بدانید که در سال 1391، تعداد 665 کارگاه صنعتی فعال دارای حداقل 44672 نفر نیروی انسانی شاغل بوده است و مالکیت بیش از 7/97 درصد از این کارگاه‌ها در اختیار بخش خصوصی و مابقی به بخش دولتی تعلق داشت. در همان سال، ارزش افزودۀ فعالیت صنعتی کارگاه‌های صنعتی دارای ده نفر نیروی شاغل و بیشتر، 17776 میلیارد ریال بوده است. همۀ این موارد مبیّن این است که بخش صنعت باید اولویت بیشتری را به خود اختصاص دهد.

*گردشگری و راه

بگذارید توجه شما را به وسعت4/23756 کیلومتر مربعی مازندران که در واقع 46/1 درصد مساحت کل کشور است جلب کنم. ما به راستی مناسب‌ترین موقعیت جغرافیایی و آب و هوای معتدل و مرطوب را در کشور داریم. به قول شما دریا، کوه، جنگل و دشت داریم. نعمت‌هایی که از نقطه نظر گردشگری جایگاه و امتیاز ویژه‌ای دارند. ما شاید تنها استان کشور باشیم که هر چهار فصل سال می‌توانیم پذیرای گردشگر باشیم. بدیهی است داشتن یک برنامۀ مدون میان مدت و نیز استراتژی‌های بلند مدت برای توسعه در این بخش یک ضرورت انکارناپذیر است.

مازندران به طور حتم تنها استانی است که از طریق سه محور مواصلاتی هراز، کندوان و فیروزکوه به سایر نقاط کشور به ویژه پایتخت مرتبط است و دارای سه فرودگاه با ظرفیت‌های پروازی مناسب در ساری، نوشهر و رامسر است. راه آهن هم داریم و در کنارش سه بندر فعال در امیرآباد، نوشهر و فریدونکنار که در حال حاضر هم ترددها و فعالیت‌های خوبی در آن‌ها به چشم می‌خورد. آیا این‌ها فرصت نیست؟ بسیاری از استان‌ها در آرزوی برخورداری از چنین فرصت‌هایی هستند، در حالی که ما ممکن است توجه کافی به این نعمت‌ها و امکانات نداشته باشیم. آیا این شگفت‌انگیز و زیبا نیست که 43 درصد از شهرهای استان از رامسر تا بابلسر به طول 220 کیلومتر در نوار ساحلی با چشم‌انداز فوق‌العاده قرار گرفته است.

در حوزۀ دریای خزر هم وضعیت مناسبی داریم. الان با کشورهای آسیای میانه ارتباط تجاری خوبی داریم و حجم قابل توجهی از نیازهای مردم این کشورها از این طریق تأمین می‌شود. در خصوص استاندارد بودن یا نبودن راه‌ها نظرات موافق و مخالف زیادی مطرح می‌شود. از بحث آسفالت شهری که از وظایف شهرداران است که بگذریم به این نکته می‌رسیم که مسیرهای منتهی به جاده‌های اصلی‌مان تا چه میزان استاندارد و به ایده‌آل جاده‌های گردشگری نزدیک است؟ آیا به جلوۀ بصری حاشیۀ راه‌های مواصلاتی استان توجه کافی شده است؟ آیا حریم جاده‌های ما رعایت شده است؟ به هر حال مردم مشتاق هستند که بدانند پروژه‌هایی که بیش از ده سال به آنان وعدۀ انجام داده شده چه زمانی کامل می‌شود؟ در این خصوص ما هم پرسش‌های زیادی داریم و هنوز به پاسخ قانع‌کننده‌ای نرسیده‌ایم. طرح‌های موجود به ویژه در محور سوادکوه یا همان مسیر هراز، طرح‌های خوبی هستند و ما منتظر هستیم پس از این همه سال پایان کار و تأثیرات مثبت پروژه‌هارا ببینیم.

*فرهنگ و اجتماع

رابطۀ فرهنگ‌سازان و اجتماع، رابطه‌ای دو سویه، هم‌افزا و همراه با تأثیر و تأثّر است. موضوعات و مشکلات متعددی در جامعۀ امروز، پیشِ روی مردم به ویژه جوانان وجود دارد؛ موضوعات تلخی مانند طلاق، اعتیاد، نزاع‌های خیابانی، هجوم رسانه‌های بیگانه در لباس دوست، تکدّی‌گری، گسست نسلی و بسیاری موضوعات دیگر که نه فقط در ایران که در تمام کشورها به عنوان خطرات جدّی مورد بررسی هستند.

 برای دانستن علت افزایش طلاق‌ها یا اعتیاد و سایر معضلات باید حتماً به خاستگاه اجتماعی و اقتصادی افراد آگاهی و اشراف داشته باشیم. علل و عوامل ناهنجاری‌ها وآسیب‌ها را باید کارشناسان و نخبگان جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی و حتی کارشناسان زبدۀ امنیتی تحلیل کنند تا درصد و علت طلاق‌ها یا افزایش اعتیاد در نسل‌ها به تفکیک در دسترس قرار گیرد. فرهنگ‌سازی از اینجا کارش شروع می‌شود. یعنی درست زمانی که مواد خام مشکلات جامعه و تحلیل و راهکارها در اختیارمان قرار گرفت باید هنرمندان و فرهنگ‌سازان را به خدمت گرفت تا در یک تعامل دوسویه، منویات و ارائۀ طریق کارشناسان، در قالب یک بستۀ هنری به شکل نقاشی، کاریکاتور، فیلم، نمایش خیابانی، شعر، داستان یا پژوهش در اختیار مردم قرار گیرد. در واقع، فرهنگ‌سازان، کارشان تغییر ذائقه‌های مردم و تصحیح رفتارهای ناخوشاینداست و اگر مورد حمایت اقتصادی قرار بگیرند و تولیدات هنری و فرهنگی افزایش یابند می‌توانیم امیدوار باشیم که تغییرات عمده‌ای در رفتارهای اجتماعی را شاهد باشیم. 

مردمِ محمودآباد ونوراز دیرباز در تمام عرصه‌های فرهنگی و هنر فعال بوده‌اند. قدمت فعالیتِ هنرمندان نمایش ما به بیش از نیم قرن می‌رسد. گروه‌های نمایش ما به ویژه در بخش طنزهای نمایشی بسیار سرآمد بوده‌اند و هستند. هر چند شنیده‌ام در چند سال اخیر هنرمندان این شهر با مشکلات زیادی از جمله نبود حمایت برای فعالیت فرهنگی ـ هنری روبرو بوده‌اند. هنرمندان نور و محمودآباد در فیلم‌سازی، عکاسی و مجسمه‌سازی جزو بهترین‌ها هستند و اخیراً هم یک نمایش از محمودآباد در جشنوارۀ تئاتر استان حضور داشت و موفقیت‌هایی را هم به دست آورد.

خوشنویسان و قاریان قرآن ما هم جزو سرآمدها هستند. این‌ها را می‌گویم که مردم مستحضر باشند چه پیشینه و سرمایه‌ای در اختیارمان هست. منتهی عرض کردم که این عزیزان تا حدود زیادی طی دهۀ اخیر مهجور بوده‌اند و کمتر مورد حمایت مادی و معنوی قرار گرفته‌اند. خودم هم کتابخوانی را بیش از هر چیز دیگر دوست دارم. به این دلیل که به طور مرتب شاهد تغییرات فزاینده در علم و تکنولوژی هستیم و در دنیای امروز کسی که اهل مطالعۀ مستمر و دانستنِ بیشتر نباشد، نمی‌تواند انسان موفقی تلقی شود. با بسیاری از هنرمندان نور و محمودآباد و سایر شهرهای استان آشنا هستم و هرگاه از من خواستند که به دیدارشان بروم تا آثارشنان را ببینم، به درخواست‌شان عمل کرده‌ام.

*محیط زیست

همه چیز دست به دست هم داده است تا شرایط زیست محیطی ایران به وضعیت هشدار برسد. تحلیل‌ها و ارزیابی‌های متعدد و گوناگونی در این خصوص وجود دارد و عمده ایرادات به دولت‌ها بر‌می‌گردد. آنها باید هشدارها و پیشنهادات را از همان ابتدای پیروزی انقلاب جدی می‌گرفتند و راهکارهای خروج از بحران را اجرایی می‌کردند. در خصوص آلودگی هوای تهران،اخیراً کتابی می‌خواندم به قلم پروفسور قبادیان که اصالتاً مازندرانی و سوادکوهی است. ایشان در آن کتاب که بستر تألیف و تدوینش به همان سال‌های نخستین دهۀ شصت با ارجاعی به تحقیقاتی در این زمینه حتی در پیش از انقلاب بر‌می‌گردد به طور آشکاری توضیح می‌دهد که تهران در مجموع ظرفیت زندگی برای فلان تعداد از جمعیت را دارد و فلان تعداد کارخانه در فلان مناطق کفایت می‌کند. ایشان همچنین به ایجاد یک کمربند سبز از پوشش گیاهی در تمام زوایای جغرافیایی تهران پیشنهاد می‌دهد و اعلام می‌کند اگر جمعیت همین باشد و کارخانجات هم همین تعداد و کمربند سبز مذکور احیاء شود، تهران از ظرفیت‌های حداقلی محیط زیست برخوردار خواهد شد. اما جمعیت امروز تهران به چهار برابر رقم پیشنهادی آقای پروفسور رسیده است و کارخانجات تولیدکنندۀ مواد آلاینده، بی‌حساب و کتاب از گوشه و کنارش سربرآورده است و کمربند سبز مذکور ایجاد نشده است. این نقایص را بگذارید کنار تولید بی‌رویۀ خودرو و عدم فرهنگ‌سازی مناسب برای استفاده از وسایل نقلیۀ عمومی و افزایش سایر آلاینده‌های گرمایشی و سرمایشی و نیز عدم رعایت بهداشت عمومی توسط مردم تا به عمق خطر پی ببرید. می‌شد جلوی این شرایط را گرفت. می‌شد به هشدارها توجه کرد و هنوز هم می‌شود با اتخاذ راهکارهای علمی در یک پروسۀ مستمر، جلوی افزایش آلودگی هوا و محیط زیست را گرفت.

در همین کتاب آقای پروفسور قبادیان خواندم که ایران از چند جهت در مسیر بیابان شدن و خشکسالی پیش می‌رود. ایشان معتقد است حتی مازندران با این همه مواهب طبیعی و پاکیزگی هوا از سوی خطراتی از جمله در اقلیم‌های آسیای میانه از یک سو و کویرهای سمنان از سوی دیگر تهدید می‌شود. از سوی دیگر قطع بی‌رویۀ درختان جنگل‌ها به بهانه‌های مختلف و عدم جایگزینی نهال‌های تازه به میزان مورد نیاز چنانچه به همین منوال ادامه یابد، شرایط را سخت‌تر خواهد کرد. ایشان اعتقاد داشتند تخریب جنگل‌ها باید ممنوع و باید فرهنگ‌سازی شود و جلوی آن گرفته شود. لذا تأسیس سازمان‌های مردم‌نهاد اجتماعی که به طور مرتب در حال فرهنگ‌سازی و آموزش دادن به مردم باشند بسیار ضروری است. مازندران به لحاظ زیست‌محیطی با خطرات مختلفی از جمله آلودگی آب دریای خزر یا تخلیۀ زباله در جنگل‌ها و نزدیک سفره‌های آبی جاری یا زیرزمینی هم روبروست و باید برای آنها چاره‌ای اندیشیده شود.

پرسش اینجاست که چرا نمی‌توانیم به این باور برسیم که هزینه‌های لازم برای راه‌اندازی دستگاه‌های زباله‌سوز را به هر طریق ممکن فراهم نماییم. آیا خرید و تهیۀ این دستگاه‌ها آنقدر اهمیت نداشت و ندارد که از سایر هزینه‌های خود صرفه‌جویی کنیم و به تهیۀ آن اقدام نماییم؟

درست است که شرایط اقتصادی چندان مطلوب نیست اما در نظر گرفتن اولویت‌هایی که به طور مستقیم با سلامت و بهداشت نسل‌های امروز و آینده ارتباط دارد امری ضروری است و باید مسئولان برای این معضل چاره‌ای بیندیشند. شما خوب می‌دانید که تخلیۀ زباله‌های خوراکی و صنعتی یا شیمیایی در مسیر رودخانه‌ها و سفره‌های آبی چگونه به خشکیدن ریشه‌های درختان و سلامت گونه‌های حیوانی و گیاهی و بهداشت شهروندان آسیب می‌زند. لذا به نظر می‌رسد مبارزه با آلودگی‌های محیط زیست به یک جهاد عمومی نیاز دارد. جهادی که خرد تا کلان مردم و مسئولان را در یک صف واحد متحد و منسجم نماید.

 این را هم بگویم که موضوع گرمایش زمین و آلودگی‌های زیست‌محیطی یک موضوع جهانی است و اخیراً خانم ابتکار هم به نمایندگی از کشورمان در کنفرانس تغییرات آب و هوایی فرانسه که آذر ماه سال جاری برگزار شد قول داد تا سال 2030 گازهای گلخانه‌ای خود را به میزان 4 درصد بکاهد. لذا امیدوارم به موازات این اقدامات، راهکارهای جدی‌تری برای رفع آلودگی یا کاهش حداکثری آن از کشور به کار گرفته شود. و اگر دولت به این نتیجه برسد که سازمان‌های مردم‌نهاد را در رسیدن به اهداف خود به خدمت بگیرد، امور مربوطه سامان بهتری خواهد گرفت.

*مدیریت استانی

به دلیل تفرّق آرا و مرزبندی‌های اقلیمی و شهری نتوانستیم در مفهوم کلی وارد پروسۀ توسعه شویم. به طور مثال، انتصابات مدیران شهری و به ویژه استانی همواره مورد نقد و نظرهای متفاوت قرار گرفته است. یکی می‌گوید چرا فقط بابلی‌ها در رأس کارند یا دیگری می‌گوید چرا فقط ساروی‌ها.

 واقعیت این است که خود ما به عنوان شهروندان استانی داریم به این افتراق نظرها دامن می‌زنیم و در نقطۀ مقابل هم اگر بخواهیم قضاوت منصفانه‌ای داشته باشیم به این نکته می‌رسیم که توزیع مدیریت‌های استانی از گذشته تا به امروز چندان منصفانه نبوده است. به طور مثال، شما کمتر مدیر استانی را می‌شناسید که آملی، نوری، محمودآبادی، چالوسی، بابلسری، تنکابنی و غیره باشد. این موضوع عده‌ای را نگران کرده است. بنده به شخصه قائل به این امر هستم که از هر فرد لایق و شایسته از هر شهری که باشد باید بهره جست. حتی اگر با گزینش متعدد از یک شهر خاص همراه باشد. مهم این است که فرد مذکور به راستی شایستگی مدیریت را داشته باشد و از سوی دیگر هم انتظار ما این است که مسئولان کشوری و استانی در چینش مدیران کل خود از تمام ظرفیت‌های موجود در تمام شهرهای استان بهره‌مند شوند.

وقتی برخی شهرها در هیچ فرایند کلانی دیده نمی‌شوند نمایندگان مجلس آن شهرها را به این نتیجه می‌رساند که تنها برای جذب و جلب اعتبار برای حوزۀ انتخاباتی خود تلاش کنند و موارد و مشکلات کلان استانی را نادیده بگیرند. بحث‌هایی مانند جداسازی غرب استان از مازندران که سال‌های گذشته روی آن مانور می‌دادند نیز از همین استنباط‌ها سرچشمه می‌گیرد.

 اگر نه هر استانی در تقسیم‌بندی بودجه‌های کشوری سهم مناسبی دارد و چنانچه اتحاد لازم بین تمام مسئولین و منتخبین برقرار شود می‌توانیم امیدوار باشیم که بودجه‌ها در راستای رسیدن به یک هدف واحد که همان توسعۀ کلی مازندران است، جذب و هزینه می‌شود. الان شرایط اینگونه نیست و به ویژه نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی موضوعات را فقط شهری و اختصاصی می‌بینند.

*مجمع نمایندگان استان

تشکلی مانند مجمع نمایندگان مازندران در مجلس شورای اسلامی از گذشته تا به امروز در راستای سیاست‌های کلان استان حرکت کرده است، لکن خروجی قابل لمسی از عملکرد این مجمع تا به امروز دیده نشده است و از جمله در سفیر اخیر ریاست محترم جمهوری به استان نیز کاملاً منفعلانه و شخصی ورود پیدا کرده‌اند به نحوی که از دل آن به جای پیام اتحاد و همدلی و درخواست عمومی، پیام افتراق و گریز و سلایق شخصی بیرون آمد و این به هیچ عنوان به صلاح استان نیست.

 این عزیزان باید در نشست‌های خود به دور از شرایط خاص جغرافیایی و مرزبندی‌های شهری برای رسیدن به یک هدف واحد تلاش کنند و با در نظر گرفتن ظرفیت‌های موجود برای توسعه و رونق اقتصادی طرح‌هایی را برگزینند که کلیت استان را به تغییراتی مثبت هدایت کند. به طور مثال، در ماجرای اعلام منطقۀ آزاد گردشگری که شایعاتی در خصوص پیگیری آن حین سفر ریاست محترم جمهوری بر سر زبان‌ها افتاده بود دیدید که چه اختلافاتی مطرح شد. فارغ از اینکه آیا این طرح در دستور کار دولت بود یا خیر، دوستان کاری کردند که دولت عطای این کار را به لقای آن بخشید. در این ماجرا عده‌ای می‌گفتند چرا منطقۀ آزاد در شرق باشد یا چرا در غرب نباشد؟ از نظر اینجانب مهم این بود که ما به منطقۀ آزاد دسترسی پیدا کنیم نه آنکه این منطقه در کدام قسمت مازندران باشد. از این دست سهل‌انگاری در جذب و توزیع بودجه‌های توسعه در استان کم نبوده است و به نظرم باید به این سمت برویم که اختلاف نظرها را محو و روی اتفاق نظرها متمرکز شویم.

*جوانان

دولت و حکومت هیچگاه از مسئولیت خود و لزوم پیگیری موضوعات جوانان به ویژه در امر ازدواج شانه خالی نکرده است و امروز شما شاهد هستید که مسئولین خودشان دارند از خودشان انتقاد می‌کنند و این یک نگاه مثبت است. منتهی عواملی هم هستند که خانواده‌ها باید مسئولیت خطرپذیری آن‌ها را بپذیرند. به طور مثال، توقّعات خانواده‌های دختر خانم‌ها برای رسم و رسوم نه چندان ضروری ازدواج بسیار بالا رفته است و متأسفانه، موضوعات مادّی به عناصر معنوی ارجحیّت دارد. از سویی نگاه تجمّل‌گرایانه به مراسم ازدواج هم در سالیان اخیر افزایش پیدا کرده است.

مهریه‌ها با آمارها و هشدارهایی که از دادگاه‌های خانواده بیرون می‌آید به یک چالش جدّی تبدیل شده است. پیش از این تنها دختران بودند که نگران معیشت و اشتغال همسر و شرایط اقتصادی‌اش بودند اما امروز با حجم وسیعی از آقا پسرهایی مواجهیم که می‌ترسند ازدواج کنند به این دلیل که مبادا همسرشان بلافاصله مهریه‌اش را که این روزها زیاد هم شده است به اجرا بگذارد. این‌ها معضلاتی است که رفع آن‌ها به تنهایی از دولت‌ها بر‌نمی‌آید. دولت‌ها می‌توانند با کارهای فرهنگی به خانواده‌ها در این خصوص آموزش بدهند اما اصل ماجرا یعنی راه‌های تسهیل ازدواج و افزایش اعتماد بین همسران به دست خانواده‌هاست و آن‌ها باید دیر یا زود مسئولیت و عواقب ناشی از سخت‌گیری‌های بیهودۀ خود را بپذیرند.

موضوع دیگر باز هم به دختر خانم‌ها برمی‌گردد. این روزها شاهد اشتیاق و شور فراوان آن‌ها برای ادامۀ تحصیل و اشتغال هستیم. آن‌ها می‌خواهند نقش شایسته‌تری در جامعه ایفاء کنند که این موضوع فی نفسه ارزشمند است، لکن بحث این است که متأسفانه ازدواج را مانعی برای تحقق رؤیاهای خود می‌دانند. آن‌ها زمانی که احساس کنند همسران احتمالی‌شان مانع ادامۀ تحصیل و اشتغال‌شان هستند ترجیح می‌دهند بین ازدواج و ادامۀ تحصیل، دوّمی را انتخاب کنند؛ چون این باور برایشان جا افتاده است که بانویی که تحصیلات لازم و شغل مناسب داشته باشد، شانس بیشتری برای یک ازدواج موفق دارد و این موضوع منجر به افزایش سن ازدواجِ دختران می‌شود که در ادامۀ زندگی آسیب‌هایی برای خودشان به ویژه در ارتباط با تولّد فرزندان به همراه خواهد داشت. 

*مواد مخدر

. ایران به دلیل هم‌مرز بودن با کشورهای تولیدکنندۀ مواد مخدرِطبیعی یا صنعتی و نیز قرار داشتن در مسیر ترانزیت بین‌المللی، یکی از کشورهای شدیداً آسیب‌پذیر در حوزۀ مواد مخدر است اما به اعتراف سازمان‌های بین‌المللی توانسته است تا حد زیادی با حراست مستمر از مرز‌ها، مانع آلودگی کشورهای دیگر نیز بشود و در این راه هر ساله شهدای گرانقدری را هم تقدیم کرده است. تجارت مواد مخدر یک امر مذموم و به لحاظ شرعی و بر اساس فتاوای مراجع معظم تقلید حرام است. قوانین سخت و دشواری را هم در این زمینه شاهد هستیم اما تأکید اینجانب و بسیاری از کارشناسان این است که برخوردهای سخت و خشن و تعزیرات قضایی به تنهایی کافی نیست که اگر چنین بود امروزه نباید هیچ مشکلی می‌داشتیم.

 پیشنهاد ما سرمایه‌گذاری در کارهای فرهنگی و هنری از طریق رسانه‌ها، مطبوعات و رسانۀ ملی است. نه این‌که در حال حاضر این اقدامات انجام نمی‌گیرد. اتفاقاً کارهای مستمرِ فرهنگی در این خصوص بسیار زیاد هم صورت می‌گیرد اما به نظر می‌رسد نوع تولیدات فرهنگی و هنری باید تغییر کند. فیلم، نمایش‌های خیابانی، کتاب، کاریکاتور و مقالات متفاوت و جذابی باید در این حوزه تولید شود و به ویژه باید روی خانواده‌ها و اطلاع‌رسانی به آن‌ها بیشتر تأکید شود. همچنین، آموزش و پرورش باید دانش‌آموزان را با خطرات اعتیاد آگاه کند و دانشگاه‌ها باید دراین خصوص پیشتازتر حرکت کنند.مصرف‌کننده به تنهایی قادر به فهم و درک خطرات پیرامون زندگی خود، همسر یا فرزندش نیست لذا به نظر می‌رسد سمت و سوی تولیدات فرهنگی باید علاوه بر مصرف‌کننده، خانواده‌ها را مدّ نظر داشته باشد و آن‌ها را به مشارکت جدّی، عملی و آگاهانه برای رهایی از این معضل تشویق کند. 

چند سال قبل یادم هست که «کیومرث پوراحمد» فیلمسازی که ما او را با سریال «قصه‌های مجید» که در دهۀ هفتاد پخش می‌شد می‌شناسیم در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی در پاسخ به سؤال مجری برنامه که چه پیامی به جوانان در خصوص مواجهه با مواد مخدر دارید گفت خطاب من به آن‌هایی نیست که شروع کرده‌اند. آن‌ها را باید در یک پروسۀ خاص بررسی کرد. خطاب من به آن‌هایی است که هنوز شروع نکرده‌اند. به آن‌ها می‌گویم هر چیزی شروعی دارد. به اطراف خود نگاه کنید و بر اساس فجایعی که در این خصوص موجود است به این نتیجه برسید که شروع نکنید. این حرف ایشان خیلی ساده اما عمیق بود.

*ورزش

ورزش جزو کارهایی است که من از دوران نوجوانی به آن علاقه داشتم. منتهی به طور خاص در رشتۀ بخصوصی به طور مستمر حضور نداشتم و به توصیۀ پزشکان و متخصصان برای حفظ سلامتی و شادابی جسم و روح، حتماً ورزش صبحگاهی که شامل دویدن، پیاده‌روی و نرمش است را انجام می‌دهم و ورزش را در سخت‌ترین شرایط کاری همانجام می‌دهم.

اخیراً مصاحبه‌ای خواندم از مدیر کل تربیت بدنی استان که در آن از افزایش 60 درصدی بودجه‌های عمرانی و زیرساختی در بخش ورزش استان خبر داده بود که این خبر بسیار خوشحالم کرد. ورزش استان بسیار غنی است و در مورد خاصی مانند کشتی سرآمد جهان هستیم. مشکل اصلی ما کمبود ورزشگاه و ابزارهای فنی و تخصصی برای بهره‌وری صددرصدی است. اگر نه از نظر ورزش حرفه‌ای بالاترین ظرفیت‌ها را در اختیار داریم. مشکل اصلی ما بعد از زیرساخت‌ها فقدان مربیّان نمونه و کارآمد و کمبود کلاس‌های آموزشی است.

 پرسش من این است که چرا باید فقط در کشتی سرآمد باشیم. فوتبال ما در کجا قرار دارد. این ورزش با آن همه طرفدار و علاقه مند در استان با با مشکل نبود عزم جدی و تصمیم‌گیری و از عدم حمایت رنج می‌برد. چرا نباید در لیگ برتر فوتبال هیچگاه نمایندۀ شایسته‌ای داشته باشیم. در ورزش‌های مادر مانند دو و میدانی چرا تا این اندازه عقب هستیم؟ یا در تیراندازی، والیبال، بسکتبال، واترپلو، شنا، بوکس و هنرهای رزمی دیگر مدت‌هاست که هیچ افتخاری در سطح ملی و بین‌المللی نداشته‌ایم.

علّت معطل ماندن این همه استعداد در رشته‌های مختلف ورزشی عدم مطالعات راهبردی و ترسیم سند توسعه است. اگر نه تمام مدیرانی که در ورزش استان آمده‌اند و رفته‌اند هدف‌شان تنها و تنها توسعه بوده است. حال آنکه در عمل این اتفاق نیفتاده است. این مشکل هم ریشه در فقدان بودجۀ مناسب و هم ریشه در فدراسیون‌های تخصصی دارد و باز هم این مدیران ارشد استان و مجمع نمایندگان مازندران است که باید حول یک موضوع متفق شوند که آیا بالاخره می‌خواهند که در تمام رشته‌های ورزشی به اوج برسیم یا خیر؟

می‌توانیم با یک ارزیابی و نظرسنجی و جذب نیروهای کارآمد و متبحر و جذب بودجه‌های مکفی، ورزش استان را از معلق ماندن بین اوج و فرود خارج کنیم. نخستین گام برای رسیدن به مقصود پس از جذب بودجه‌های مکفی، فراخوان برای ثبت نام واستعدادیابی و جذب ورزشکاران جوان و علاقه مند و جویای نام است. نباید تنها روی قهرمان و پهلوان‌های فعلی خود متمرکز شویم. بلکه باید فرصت بروز و ظهور استعدادهای نوپا را نیز فراهم کنیم تا آنها بتوانند خودشان را به ما و جهان نشان دهند.

 ما باید به سمت پهلوان‌پروری و قهرمان‌سازی برویم نه آنکه تنها و تنها روی داشته‌های فعلی خود متمرکز شویم. ورزشکاران عزیز و افتخارآفرین فعلی استان تا چند سال دیگر قادر به حضور در میادین مختلف ورزشی نیستند لذا از اکنون باید برای جبران حضور این عزیزان تمهیدات مناسب اندیشیده شود.ضمن آنکه امکانات موجود هم به هیچ عنوان پاسخگوی همین تعداد ورزشکار نیست. چه رسد به آنکه سعی در جذب و حمایت از نیروهای مستعد و نوپای آینده داشته باشیم.پس باید به فکر تأمین منابع نیز باشیم.


  • يکشنبه 2 اسفند 1394-9:56

    استاد علم و ادب و الگوي اصلاح لبي به معناي واقعي .


    ©2013 APG.ir