تعداد بازدید: 4927

توصیه به دیگران 2

يکشنبه 14 خرداد 1396-15:23

به یاد سارو(3)

برای لبخندهای سارو

سردبیر مازندنومه از زنده یاد محمدرضا جعفری -سارو- می گوید: نخستین دیدار من  با سارو به پاییز سال 1381 برمی گردد. در منزل دوستی هم با او آشنا شدم و هم مصاحبه ای مفصل با این هنرمند انجام دادم که همان سال ها در مازندنومه منتشر شد... پیکر زنده یاد محمدرضا جعفری اوایل هفته آینده به ایران می آید و در شهر عشقش -ساری- آرام می گیرد. جمعی از دوستان هنرمندش ستادی تشکیل داده اند تا مراسم تشییع درخوری برای این هنرمند مهربان، صمیمی، دلسوز، پرکار و خندان بگیرند. ساری لبخندهای همیشگی هنرمند محبوبش را فراموش نخواهد کرد.


 مازندنومه؛ سرویس هنری، سردبیر: حدود 15 سال پیش در منزل دوستی با هم آشنا شدیم. شبی به منزل مان هم آمد، به کنسرت هایی که در ساری می گذاشت، دعوتم می کرد، آلبوم هایش را به مهر هدیه می داد و این اواخر در اینستاگرام پیام های با محبت می گذاشت و گپی کوتاه در فضای مجازی می زدیم. آخرین پیام اش را از بیمارستانی که بستری بود، فرستاد. بعدا" فهمیدم حالش خوب نیست و بستری است. هیچگاه از بیماری کشنده اش نمی گفت.

هر وقت می دیدمش لبخندی بر لب داشت و پس از خوش و بش فورا" از موسیقی و کارهای تازه اش می گفت. لبخند، رفیق همیشگی اش بود و انگار بر دهانش کوک شده بود این لبخند همیشگی. بیماری هم که سراغش آمد، لبخندش محو نشد.

 هیچ گاه سارو را عصبانی و نگران ندیدم. همیشه امید داشت و عشقش موسیقی و زادبوم اش بود.

محمدرضا جعفری به ساری همچون موسیقی عشق می ورزید؛ آن قدر که عنوان سارو را برای خود برگزید و فرزندش را سارویه نام نهاد.

در آلبوم هایی که انتشار داد بارها نام شهرش را روی شعرها و آهنگ ها گذاشت و ادای دین کرد.

سارو با این که بیش از 30 سال ساکن کشور آلمان بود، سالی چند بار به ایران و ساری می آمد و هر بار که می آمد پیگیر انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرتی می شد.

زندگی اش در ویسپادن  وساری، در موسیقی خلاصه می شد. پیانو، کیبورد، جاز و گیتار می نواخت. آهنگ می ساخت، تنظیم می کرد و گاهی می خواند. از بازسازی آثار بزرگان هنر ساری چون رام و دنیوی و دیگران آغاز کرد و ابتدا چند آلبوم محلی بی کلام با ساختار فیوژن یا تلفیقی انتشار داد. در ادامه هم آلبوم های باکلام مازندرانی را توسط "ساروصدا" که ناشر آثارش بود، انتشار داد.

سارو از نوازندگان آلمانی در آثارش بهره برده و در کنار هنرمندان پیشکسوت مازندرانی چون استاد جمشید قلی نژاد، به هنرمندان جوان شهر و استانش هم فضای فعالیت و عرض اندام داده است.

آلبوم های او مثل هر اثر هنری قابل نقد است و قوت و ضعف هایی دارد، اما موسیقی پاپ و به قول خودش پاپ-کلاسیک مازندرانی در دو دهه اخیر با آثار محمد جعفری شناخته شده است.

 اگر نبود همت و حمیت این هنرمند خارج نشین که دلش برای فرهنگ و هنر و موسیقی این خاک می تپید، شاید این سال ها غیر از چند جرقه و آثار پراکنده، سبک پاپ مازندرانی چیزی برای عرضه و حرفی برای گفتن نداشت.

سارو کینه ای از کسی در دل نداشت. انتقادهایش هم کینه توزانه نبود. فقط دلش می گرفت که چرا مثلا فلان هنرمند شهرش که اسم و رسمی هم دارد، فارسی صحبت می کند و مازندران در آثارش کمرنگ است؟! یا چرا بهمان هنرمند همشهری اش با تبختر و غرور حرف می زند و تنها خودش را هنرمند می پندارد و سایران را بی هنر فرض می کند!

این هنرمند با این که در اروپا زندگی می کرد، عاشق زبان و فرهنگ مردم اینجا بود. اصرار داشت همیشه با ما مازندرانی حرف بزند. دامنه دوستانش وسیع بود و هر بار که می آمد یا همان جا که بود -آلمان- با تلفن یا پیام تلگرامی و اینستاگرامی حال دوستان را جویا می شد.

بسیاری از بزرگان هنر و فرهنگ ایران مهمان سفره اش شده بودند. او بهار امسال برای آخرین مرتبه به ساری آمد و اندکی بعد که به آلمان برگشت، بیماری اش عود کرد و پس از چند روز بستری شدن، یازدهم خردادماه، «غریبانه» در غربت درگذشت.

محمدرضا جعفری حدود یک سال با  سرطان معده مبارزه کرد. در این مدت ضعیف و کم توان شد، اما تا روزهای آخر می خندید و به موسیقی فکر می کرد.

او می گفت: «وظیفه خودم می‌دانم که برای حفظ موسیقی، زبان و فرهنگ مازندران گام بردارم. نباید بگذاریم فرهنگ این خطه از بین برود. حمایت از موسیقی، حمایت از بخشی از فرهنگ ما است که باید مورد توجه قرار گیرد.»



این هنرمند، شرکت ساروصدا را در سال 77 تاسیس کرد و فعالیت این موسسه در راستای توجه به موسیقی محلی مازندران بوده است.

سارو می گفت: «شلاق و خاک موسیقی را خوردیم تا بتوانیم آلبوم موسیقی تهیه کنیم. باید جوانان را به سمت موسیقی هدایت کنیم و مازندران جوان با استعداد کم ندارد.»

او در جوانی از کشور خارج شد، اما شاید کمتر کسی این جمله اش را شنیده باشد که: «من فردی هستم که به جبهه هم رفتم، اما موسیقی خارجی هم گوش می‌کردم و پدرم نوازنده ساز دوسرکوتن بود.»

نخستین دیدار من  با سارو به پاییز سال 1381 برمی گردد. در منزل دوستی هم با او آشنا شدم و هم مصاحبه ای مفصل با این هنرمند انجام دادم که همان سال ها در مازندنومه منتشر شد.

در مقدمه آن گفت و گوی هنری من نوشتم: «محمدرضا جعفري (سارو) آذرماه 1340 در ساري متولد شد. وي دانش‌آموخته‌ي موسيقي در كشور آلمان است (معادل ليسانس، سال 1991م.) سارو مي‌گويد:« موسيقي را از پدرش به ارث برده است و از 14 سالگي سازهاي موسيقي مي‌نوازد.» او براي ادامه تحصيل و آموزش موسيقي مهرماه 1364 به كشور آلمان مهاجرت كرد. وي كوتاه شده‌ي نام كهن ساري –سارويه– را به عنوان اسم هنري خود انتخاب كرده است. (عشقش به ساري باعث شد تا نام پسرش را هم سارويه بگذارد.)

جعفري سه اثر در آمريكا منتشر ساخت و در سال 1991 كار «ستاره‌ سپيد» را با صدا و آهنگ خود انتشار داد. سال 1994 «قصه‌ي ني» و سال 1998 هم «غوغاي ستارگان» را در آمريكا منتشر ساخت كه اين دو بي‌كلام بودند . چند سال بعد «قصه‌ ني» در ايران مجوز انتشار گرفت و پرفروش‌ترين نوار سارو شد. «آزادگله»، «آواي كوهستان»، «غريبانه»، «چوپان دروغ نمي گه»،«پرنده خورشيد»و «آدما» ديگر كارهاي ساروست كه در ايران منتشر شدند. ( 1998 تا 2002) سارو چند كنسرت در دانشگاه‌ها و مجامع فرهنگي آلمان هم اجرا كرده است. او براي تعدادي از خوانندگان مقيم اروپا از جمله خانم آوا در آلمان و خانم غزال در كانادا نيز آهنگ ساخت. سارو در نواختن پركاشن، جاز، گيتار و پيانو مهارت دارد.»

در همین گفت و گو او خاطره ای جالب هم تعریف کرد. سارو آن روز گفت: «خدا آقاي دنيوي را رحمت كند. از طرف خانواده‌ي زنده‌ياد دنيوي به من اختيار صددرصد داده شده كه روي آثار ايشان كار كنم. وقتي من قصه‌ي ني را ساختم جمشيد قلي‌نژاد اين كار را نزد مرحوم دنيوي برد. وقتي گوش داد، گفت: «وه مره دواره زنده هاكرده!» قصه‌ي ني در ايران مجوز نگرفت و ابتدا در آمريكا پخش شد. آقاي كعبه‌اي –رييس پارس ويدئو– سي‌دي كار را ارائه داد. آن زمان آقاي شماعي زاده در مجله‌ي جوانان نوشت: موسيقي ايراني سالم در اروپاست.

من يك روز در انجمن موسيقي آمريكا در لس آنجلس بودم. آن جا همه بودند: هما ميرافشار، عقيلي، ستار، معين، حميرا ، اميد و بقيه. يك سي‌دي قصه‌ي ني به دست هوشمند عقيلي رسيد. دو سال بعد در آمريكا من در يك رستوران نشسته ، منتظر خواننده‌اي بودم. عقيلي آمد در همان رستوران وقتي از جلوي ميز ما رد شد، ما بهش سلام كرديم. برگشت و گفت: تو هماني نيستي كه دو سال پيش يك سي‌دي به من دادي ؟ گفتم بله! با تمام احساس گفت: چقدر اين كار جالب بود، دم‌تون گرم. من دوسال است كه آن كار را گوش مي‌كنم!

لینک گفتگوی من با سارو، آذرماه سال 1381: دلم می‌خواهد موزيكم جهانی شود

لینک گفتگوی من با سارو؛ آذرماه سال 1381: چارچوب براي موسيقي،نه!

ارتباط من با سارو پس از آن گفت و گوی هنری به دوستی تبدیل شد و بی خبر از حال یکدیگر نبودیم. او در ادامه فعالیت های هنرش در 15 سال گذشته  آلبوم های متعددی را انتشار داد که در آن یا خواند، یا نواخت، یا تنظیم کرد و آهنگ ساخت. از جمله: قصه نی/ بی کلام-پرنده خورشید-آزادگله 1 و 2-آوای کوهستان/ بی کلام-آدما-ونوشه به یاد دنیوی-چلچلا-فصل حقیر-غریبانه(بی کلام)-خزان سبز (پیانو و دف)/ بی کلام-چوپان دروغ نمی گه/کودک-جادوی نی/ بی کلام-غوغای ستارگان/بی کلام و...

پیکر زنده یاد محمدرضا جعفری اوایل هفته آینده به ایران می آید و در شهر عشقش -ساری- آرام می گیرد. جمعی از دوستان هنرمندش ستادی تشکیل داده اند تا مراسم تشییع درخوری برای این هنرمند مهربان، صمیمی، دلسوز، پرکار و خندان بگیرند. ساری  لبخندهای همیشگی هنرمند محبوبش را فراموش نخواهد کرد.

 


  • چهارشنبه 17 خرداد 1396-8:42

    خدا رحمتش کناد

    • ابوالحسن سلیمانی تپه سریپاسخ به این دیدگاه 6 0
      سه شنبه 16 خرداد 1396-13:54

      دریغا که زود پرکشید این فرزند بی ادعای وطن.قصه نی اش سالها رفیق روحمان بود.آزادگله فضای تازه ای در موسیقی مازندران ایجاد کرد.
      او نمی میرد چون هنر نمی میرد.
      درود بر آقای صادقی که یادکردی نیکو از این هنرمند ارزشمتد داشتند.

      • يکشنبه 14 خرداد 1396-23:14

        خدا رحمتش کند. چه خوب یادش کردید


        ©2013 APG.ir