تعداد بازدید: 3047

توصیه به دیگران 0

شنبه 22 ارديبهشت 1397-8:8

... ژن او احمدی نژادی بود

هشتمین ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﺷﻌﺮ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﻫﻤﺖ ﮐﺎﻧﻮﻥ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺳﺎﺭﯼ، ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﺁﻣﻔﯽ ﺗﺌﺎﺗﺮ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﺪ. در این جشنواره شاعران برجسته ای چون عبدالجبار کاکایی، سعید بیابانکی، بنیامین دیلم کتولی، محمد سلمانی،  و... شعر خواندند.


 مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، شبنم لشگری: هشتمین ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﺷﻌﺮ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﻫﻤﺖ ﮐﺎﻧﻮﻥ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺳﺎﺭﯼ، ﻋﺼﺮ چهارشنبه گذشته ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﺁﻣﻔﯽ ﺗﺌﺎﺗﺮ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﺪ .

ﺍﯾﻦ ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺳﻪ ﮐﺎﺭﮔﺎﻩ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﻮرﺭﺋﺎلیسم ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﺭﺿﺎ ﺻﺎﻟﺤﯽ، دبیر سابق کانون شعر و ادب دانشگاه، مولف مداخله گر توسط ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮﺍﺩ ﮐﺸﻮﺭﯼ، ﺷﺎﻋﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ کارگاه حافظ با تدریس صمد علیپور، از فعالان فرهنگی مرکز  استان مازندران آغاز شد.

ﺍﯾﻦ ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ همانند ﺍﺩﻭﺍﺭ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺷﻌﺮﯼ نیز داشت.

اختتامیه هشتمین ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﺷﻌﺮ ﺑﻬﺎﺭﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﺎ سخنرانی دلارام نظام دوست-دبیر کانون شعر و ادب دانشگاه- آغاز شد. او از حضور نیافتن شاعران زن به علت مشکلات رفت و آمد و اسکان عذرخواهی کرد و گفت: در تلاش هستیم در جشنواره های آتی این کاستی ها رفع شود تا بتوانیم از بانوان شاعر کشور نیز دعوت کنیم.

محمد سلمانی -شاعر برجسته ی کشور- نخستین شاعری بود که روی سن رفت و شعر خود را خواند:

ﺭﺩﯾﻒ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺑﺎ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ / ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﻭﺍﻣﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺎ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ
 ﺟﻬﺎﻥ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺑﯽ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ / ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺗﯿﺮﻩ ﺑﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ؟
ﮐﻤﯽ ﭘﯿﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﭘﯿﺮﯼ ﮐﻪ، ﻋﻤﺮﯼﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩﻩ/  ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﮏ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺎ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ...

و شعر دوم این شاعر:

ﻧﺴﻞ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻓﻀﺎﯾﯽ، ﻣﺮﺩﻫﺎﯼ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ/ ﺑﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺴﻠﯽ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ
ﻧﯿﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﺎﺭﻓﯿﻘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ/ ﺗﺮﮐﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺷﺪ ﺭﻓﯿﻖ ﻧﯿﻤﻪ راه...


 
 شعر بعدی را سعید بیابانکی -شاعر و طنزسرای برجسته کشور- خواند:

یک نفر بود در محله ما/ شهره در جهل و بی سوادی بود
همه سو عین باد می چرخید/ عینهو آسیاب بادی بود
حال می کرد با عوام الناس/ ژن او احمدی نژادی بود
زد و یک شب رئیس شد جایی/ این مقام از سرش زیادی بود
زن خود را مشاور خود کرد/ گرچه اینکار غیر عادی بود
دخترش را رئیس مالی کرد / این سیاست به قصد شادی بود
عشق این نور چشم تازه رئیس/ جالباسی و جامدادی بود
داد صندوق را به دامادش/ چون که جیبش به این گشادی بود
این همه انتصاب چیزی نیست/ مادرش هم قراردادی بود
فک و فامیل دور هم بودند/ کارها کاملا ستادی بود
باکی از طنز و هزل و هجو نداشت/ عشق او شعر انتقادی بود
صبح ها آن اداره، خر تو خر/ عین سیمای بامدادی بود
همه جا انقلاب صادر کرد/ عاشق کار اقتصادی بود
ضربتی زد به فرق حضرت عدل/ بدل ملجم مرادی بود
پنج تا برج ساخت در یک برج/ چون مدیریتش جهادی بود
یک نفر در همین محله ما / شهره در فضل و با سوادی بود
چون که دزدی به کل نمی دانست/ توی سلول انفرادی بود

صابر سعدی پور سومین نفری بود که به روی سن رفت و شعر خواند:  

نه
ﻫﻮﺍﺷﻨﺎﺳﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻣﯽ آﯾﻨﺪ
ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﻪ ﻭﻃﻨﺸﺎﻥ ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ
*
می گویند
 وطن جایی ست
که در آن جا
 مرده ای به خاک سپرده باشی
چه قدر سخت است
 وجب به وجب
 خاک دشمنت
 وطنت باشد

ﻋﺒﺪﺍﻟﺠﺒﺎﺭ ﮐﺎﮐﺎﯾﯽ -ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﺍﯼ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ- ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺮﺧﯽ ﺗﯿﺘﺮﺍﮊ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺨﺶ ﻧﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭﺵ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ.

بنیامین دیلم کتولی -شاعر و ترانه سرای مطرح کشور- قبل از شعرخوانی نسبت به خوانش بی اجازه ترانه ی «از خواب برگشتم به تنهایی»  خود، توسط برخی ترانه خوان ها انتقاد کرد.

وی چندی پیش در صفحه اینستاگرام خود از سرقت ادبی انتقاد کرده و نوشته بود. «واقعا از دیدن مضمون هایم در غزلهای شاعران پایتخت نشین و صاحب تریبون خسته شدم. شما که دم از رادمردی در ادبیات می زنید و تا اتفاقی می افتد پست می گذارید باز هم سکوت کنید، من هم دوباره سکوت می کنم و دنبال ایده و مضمون تازه ای برای شعرم می گردم.»

حمیدرضا شکارسری -دیگر شاعر و منتقد ادبی برجسته کشور- شاعر بعدی بود که روی سن رفت و چند رباعی و شعر سیپید خواند:

اینجا به قفس می ماند بعد از تو/  دل شعر جنون می خواند بعد از تو
کم می شوم، آب می شوم هیچ به هیچ / از من شبهی می ماند بعد از تو
*
با تو شعرم پر از بلاهت می شد / کار کلمات پر تلاوت می شد
یک عمر گذشت و باز داغت تازه اس/ ای کاش نبودن تو عادت می شد



بهمن بنی هاشمی -دبیر سابق کانون شعر و ادب دانشگاه کشاورزی ساری- از مسئولان بابت موسیقی زنده ای که  در جشنواره اجرا شد تشکر کرد و افزود: امروز همه ساز گیتار را می شناسند اما لله وای مازندران کمتر شناحته شده است، به این علت که ما برای فرهنگ خودمان ارزش و اهمیت قائل نیستیم.
وی برای محمدرضا اسحاقی و ابوالحسن خوشرو -دو خواننده ی مازندرانی- تندرستی آرزو  کرد.

در ادامه بنی هاشمی شعر خود را خواند:

ایران بیفکن این کت رومی را، آتش بزن صورتک چینی ات 

وا کن دو چشم توسعه را، بنگر یک گام پیشتر ز نوک بینی ات

ایران تو را ز موج مدرنیته جز پیچ و چرخ دنده چه حاصل
 مغز تو خشک، زندگی ات بی روح، نفرین بدین تمدن ماشینی ات

علم تو مزورانه و تزئینی فکرت مقلدانه و تلقینی

اندیشه ات دچار دهان بینی، تف به اصطلاح جهان بینی ات

در ادامه غلامرضا طریقی شاعر و نویسنده اهل زنجان برای حاضران شعر خواند:

ﺍﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ/ ﺧﻮﻥ ﻣﻘﻄﺮﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﭘﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﺍﺷﮏ ﻣﺎ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﯼ ﺻﺪﻫﺎ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ/ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮔﻨﺒﺪ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ/ ﺭﻭﺡ ﺭﺣﯿﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺸﻖ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﻢ ﭼﻮﻥ/ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﻭﺝ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ/ ﺍﺯ ﻻﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺠﻮﺯ ﭘﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺣﺘﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﻤﻊ/ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺎ ﺑﻬﺎﺭِ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﺍﺳﺖ/ ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﻣﺜﻨﻮﯼ ﺳﺖ ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﺩﻭ ﺧﻂ ﮐﺞ/ ﺑﺎ ﭘﻨﺒﻪ ﺍﯼ ﺳﺮ ﺳﺨﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻃﺒﻖ ﻣﻘﺮﺭﺍﺕ ﻏﺰﻝ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﻭﻟﯽ/ﺣﺮﻓﯽ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺑﯿﻦ ﺣﺮﻭﻓﻢ ﺧﺰﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺷﺎﻋﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺤﻤﻞ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺩﺭ ﻭﻃﻦ /ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺩﻭﻟﺖ ِ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ



در این مراسم علیرضا دهرویه شاعر برجسته مازندران، محمد نوروزی فرسنگی، رضا صالحی و محمد جواد کشوری، اشعار خود را برای حاضران خواندند.

به گزارش مازندنومه، احمد جراحی، فاضله رضایی، آیدا علوی و سهراب سربازمحمدی برگزیدگان این رقابت شعری بودند که در پایان جشنواره از آنها قدردانی شد.

*عکس از: امیر نورآبادیان و علی خلیلی مقدم

 



    ©2013 APG.ir