تعداد بازدید: 4073

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 19 آذر 1397-21:30

روزی، روزگاری، نساجی

دو پرونده/ در گزارش نخست تاریخچه و وضعیت کارخانه های نساجی را در قائم شهر مرور می کنیم و در پرونده دوم به تیم فوتبال نساجی مازندران می پردازیم.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، قدرت الله حسن زاده: پهلوی اول در خاطرات سفر شمال، وقتی به روستای علی‌آباد رسید نوشت: «تمام اراضی و مزارع اطراف و جوانب علی‌آباد پوشیده شده‌اند از محصول پنبه و برای تأمین تجارت این نقطه، فوراً باید یک کارخانه بزرگ نخ‌ریسی در این‌جا دایر کرد که رعایای این‌جا منتظر خرید این‌وآن نشده، بلافاصله بتوانند نتیجه‌ی زحمت و زراعت خود را به یک پاداش قابل قبولی تبدیل کنند.»1

و باز می‌نویسد: «اگر موفق به کشیدن خط آهن ایران شدم که بحر خزر را به خلیج‌فارس مربوط نماید، یکی از استاسیون‌های (ایستگاه‌های) مهم آن ناچار در همین علی‌آباد مستقر می‌شود.»2

وقتی نخستین بار در سال 1309، آژیر اولین کارخانه‌ی نساجی ایران در روستای علی‌آباد مازندران به صدا درآمد، نوید آن را می‌داد که در بلندمدت و با گسترش کار، علاوه بر کفایت نیاز داخلی، صدور محصول هم داشته باشد.

کلنگ کارخانه در سال 1307 بر زمین زده شد و در سال 1309 در زمینی به مساحت 6633 مترمربع، با تولید پارچه برای لباس سربازان، کار خود را آغاز کرد. کارخانه‌ای که «شهنا» نام گرفت. 5 سال بعد کارخانه چنان فعال شد که کارگران بسیاری را از این‌سو و آن‌سوی مازندران و ایران جذب کرد و به روستای علی‌آباد رونق بخشید. رونقی که در سال 1314، آن را به شهری زنده تبدیل کرد و «شاهی» نامیده شد.

در سال 1315 با توسعه‌ی کارخانه، تولید پنبه‌ی بهداشتی (هیدروفیل) شروع شد. بعد از سال 1315 - 150 ماشین بافندگی، ریسندگی و مقدمات بافندگی خریداری و به خط تولید اضافه شد.

عبور خط آهن از میانه‌ی شهر، رونق آن را دوچندان کرد. تأسیس کارخانه‌های شالی‌کوبی، گونی‌بافی و اولین کارخانه‌ی کنسروسازی ایران در سال 1319 کارگران مهاجر بیشتری را به شهر کشاند.

در سال 1336 کارخانه‌ی شماره‌ی دو، در زمینی به مساحت تقریبی 17 هکتار در شرق شهر و در خیابان ساری (هنر سابق) احداث شد و کار خود را با تولید پارچه‌های پرده‌ای، ملحفه‌ای، پیراهنی و فاستونی شروع کرد. در این زمان کارخانه‌ی شماره‌ی یک، چیت تولید می‌کرد.

در آن سال سازمان برنامه‌وبودجه، اداره‌ی کارخانه را بر عهده گرفت و مدیریت آن را به مدت شش سال تحت نظارت شرکت وینکلو قرار داد. بر اساس آماری در سال 1338، دوسوم جمعیت سی‌وپنج هزارنفری شهر را کارگران کارخانه‌ها و خانواده‌های شان تشکیل می‌دادند که شاهی را به کارگری‌ترین و غیربومی‌ترین شهر شمال ایران تبدیل کرد.

احمد مسیح‌زاده از فوتبالیست‌های معروف آن دوران که برای کار به مازندران آمده بود، درباره‌ی شهر می‌گوید: «ته دلم از میان شهرهای مازندران شاهی را برگزید که هم از صبح تا شب به خاطر کارخانجات نساجی در جوش‌وخروش بود و هم زمین فوتبال خوبی داخل شهر داشت و دارای سابقه ورزشی ارزشمندی بود و هم تمام شهر به خاطر اختلاط و امتزاج مازندرانی‌ها، تهرانی‌ها،  گیلانی‌ها، آذری‌ها. سمنانی‌ها و دیگر افرادی که برای کار به نساجی آمده بودند، رنگ و بوی تهران خصوصاً جنوب شهر را داشت...

ویژگی جامعه‌شناختی قائم‌شهر (شاهی) به‌گونه‌ای بود که به دلیل وجود اقوام مختلف، به‌هیچ‌وجه نمی‌شد فرق بین غریبه و مازندرانی را متوجه شد و در حقیقت شما هر جای شاهی که می‌رفتید، با انواع گویش‌ها روبه‌رو می‌شدید.»3

شرکت سهامی عام نساجی در سال (44) به ثبت رسید. در سال 1356 کارخانه‌ی نساجی شماره‌ی 3 برای تولید نخ، منسوجات نخی و مصنوعات به بهره‌برداری رسید تا کارخانه‌‌های نساجی محصولات متنوعی تولید کنند.

اما سرنوشت چنان رقم خورد که کارخانجات نساجی نه‌تنها گسترش نیافتند، تعطیل شدند یا در حال تعطیل شدن هستند.

کارگری که سی‌وپنج سال در نساجی شماره‌ی یک کار می‌کرد در گفت‌وگویی می‌گوید: «تا زمان پیروزی انقلاب 3700 نفر در این کارخانه کار می‌کردند. کارخانه هم برای رفاه کارگران خانه‌های سازمانی، فروشگاه، درمانگاه، شیرخوارگاه، مدرسه و سینما ساخته بود. راضی بودیم. صبح‌ها با صدای آژیر، شهر بیدار می‌شد و دل مان گرم کار بود».

کارخانه بعد از انقلاب در اختیار سازمان صنایع ملی قرار گرفت و درحالی‌که چند هزار کارگر داشت و به‌طور مرتب کار می‌کرد؛ به اشخاصی حقیقی به نام‌های غلامی و امینی فروخته شد.

کارگر دیگری می‌گوید: «این افراد کارخانه را تقریباً به مبلغ صد میلیون تومان به‌صورت قسطی خریدند. امّا تنها از قسمت رنگرزی آن، رنگ‌های موجود را - که به قیمت روز، بیش از صدوبیست میلیون تومان ارزش داشت - بیرون بردند و فروختند. دو ماه اول حقوق کارگران را دادند، اما پس‌ازآن حاضر به پرداخت حقوق نشدند. قصدشان این بود که ماشین‌آلات و سپس زمین کارخانه را هم بفروشند. کارگران برای گرفتن حقوقشان اعتصاب کردند و جاده را بستند تا اینکه مجدداً کارخانه را از آن‌ها پس گرفتند.»

کارگر دیگری که در سال 69 در کارخانه‌ی شماره‌ی یک استخدام شد می‌گوید: «سالی که استخدام شدم، 1370 نفر در کارخانه کار می‌کردند، اما الآن فقط دویست نفر این‌جا مشغول‌اند. وضعیت پرداخت حقوق را هم که خدا می‌داند.» شهرداری قائم‌شهر در سال 1395 طی مزایده‌ای کارخانه را تصاحب کرد.

 نصراله دریابیگی دبیر اجرایی خانه‌ی کارگر استان مازندران که در زمان واگذاری کارخانه به شهرداری قائم‌شهر، عضو شورای اسلامی این شهر بود درباره‌ی این واگذاری می‌گوید: «برای جلوگیری از تکرار تجربه سرنوشت بد واگذاری کارخانه‌های مازندران به بخش خصوصی، این تصمیم در آن زمان گرفته شد... شهرداری قائم‌شهر در مهرماه سال 1395 کارخانه نساجی شماره یک را از طریق مزایده تصاحب کرد و قرار بود بر اساس مفاد قرارداد و بر اساس یک برنامه زمان‌بندی‌شده ضمن نوسازی تجهیزات و پرداخت بدهی‌ها، مکان کارخانه را تغییر داده، مالک زمین کنونی آن شود.»4

دریابیگی افزود: «در صورت ورشکستگی احتمالی، زمین این کارخانه را - که در نزدیکی بافت مرکزی شهر قرار دارد - شهرداری با اجرای طرح‌های عمومی تغیر کاربری دهد.»5
وی در بخش دیگری گفت: در صورت تصمیم به خلع مالکیت باید به سازمان گسترش و نوسازی یا بخش خصوصی دیگری واگذار شود.»6

 آیت‌الله معلمی امام‌جمعه‌ی قائم‌شهر در خطبه‌ی نماز جمعه، پرده از مسائل دیگری برداشت: «کارگران نساجی مازندران ایامی که حقوق نگرفته بودند، تفاهم کردند و به نام کارگران از بانک ملی وام گرفتند و به‌عنوان حقوق به آن‌ها پرداخت کردند، ولی الآن بانک ملی مطالبه آن وام را از کارگر دارد. درصورتی‌که آن وامی که به کارگر داده‌شده بود، حقوقش بود.»7

 رحیمی -شهردار وقت قائم‌شهر- درباره‌ی این سخنان گفت: «مشکلی را که آیت‌الله معلمی مطرح کرد مربوط به کارخانه نساجی مازندران که شامل دو کارخانه‌ی شماره‌ی دو و سه می‌شود و ارتباطی با این کارخانه شماره‌ی یک ندارد.»8

درحالی‌که دبیر اجرایی خانه‌ی کارگر و عضو پیشین شورای شهر قائم‌شهر، شهردار و بسیاری از مقامات شهری، واگذاری کارخانه‌ی شماره‌ی یک را به شهرداری، نوعی نجات آن از دچار نشدن به سرنوشت کارخانه‌ی نساجی شماره‌ی 2 قلمداد می‌کنند، ایمان پویامهر عضو شورای شهر می‌گوید: «طبق اصل 44 قانون اساسی شهرداری نمی‌تواند بیش از 40 درصد از سهام خصوصی‌سازی را تملک کند، ولی در موضوع خرید نساجی قائم‌شهر این قانون اجرا نشد و شهرداری، 93 درصد سهام کارخانه را به نام خود کرده است. این قرارداد باید به دلیل عدم اجرای قانون باطل شود.»9

او می‌افزاید: «به دلیل بدهی‌های کارخانه و کمبود درآمد شهرداری قائم‌شهر و همچنین پروژه‌های نیمه‌تمام شهری، به صلاح شهر نبود و این کارخانه کاملاً به ضرر مدیریت شهری خواهد بود.»10

 محمدعلی شیرسوار از موافقان حفظ کارخانه‌ی نساجی و عضو شورای شهر قائم‌شهر می‌گوید: «شهرداری قائم‌شهر باید در کارخانه نساجی سهام‌داری کند نه اینکه با تزریق پول و ندادن حقوق کارگرانِ شهرداری و پرداخت پول آنان برای امور کارخانه نساجی، بخواهد مشکلات را رفع کند.»11

«شیرسوار با اشاره به اینکه تصمیمات در مورد کارخانه درجایی غیر از صحن شورا گرفته می‌شود و بعد به اطلاع اعضای شورا می‌رسد که اصلاً زیبنده‌ی شورای شهر قائم‌شهر نیست تصریح کرد: نامه‌نگاری‌ها انجام می‌شود. بعد برای گرفتن رأی به صحن شورا می‌آید که جای تأسف است. چگونه زمانی که مصوبه برای عودت کارخانه نداریم مسئولان و نمایندگان شروع به نامه‌نگاری برای بازگشت کارخانه به سازمان خصوصی‌سازی می‌کنند. این نحوه مدیریت و سیاسی‌کاری کارخانه نساجی مازندران را به خرابه تبدیل کرده و هیچ‌کس پاسخگوی آن نیست.»12

 امید اعلایی مدیرعامل کارخانه‌ی شماره‌ی یک، در دی‌ماه سال 96 در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری مهر، در مورد آخرین وضعیت کارخانه گفت: «این کارخانه با قدمتی 85 ساله، در زمینی 5/6 هکتاری با 203 نفر در حال فعالیت است و سالانه با زیان انباشته 3 میلیارد تومانی مواجه است.»13

او در ادامه گفت: «با این ماشین‌آلات، تولید اقتصادی به‌صرفه نیست... نوسازی و بازسازی این کارخانه به 50 تا 70 میلیارد تومان سرمایه در گردش نیاز دارد.» 14
اعلایی خواستار الزام اجرایی شدن قول وام دو میلیارد تومانی استانداری به کارخانه شد.

 «ایمان پویا مهر عضو شورای شهر قائم‌شهر  در بهمن‌ماه سال 96 بابیان اینکه بدهی این کارخانه بسیار زیاد است و دولت نیز هیچ کمکی نمی‌‌کند و بخشی از بدهی‌های کنونی نیز متعلق به خود دولت است، گفت: این کارخانه باید عودت داده شود.» 15

اعلایی در حالی درخواست وام دو میلیارد تومانی را مطرح کرد و پویا مهر عضو شورای شهر در حالی از کمک نکردن دولت به کارخانه سخن می‌گوید که به گزارش خبرگزاری ایرنا، چهل روز پیش از آن، مهندس اسلامی استاندار سابق مازندران (وزیر راه و شهرسازی فعلی) در 24 آذر96 در نماز جمعه‌ی قائم‌شهر صراحتاً به مردم این شهر اعلام کرد: «اگرچه احیای کارخانه‌های نساجی از وعده‌های استانی دولت نهم و دهم به مردم مازندران بود، این دولت یازدهم بود که با پرداخت بیش از 1500 میلیارد ریال (صد و پنجاه میلیارد تومان) حقوق معوقه کارگران و بازنشستگان و پرداخت بخشی از بدهی‌های مالیاتی و تأمین اجتماعی، توانست چرخ به‌گل‌نشسته‌ی این کارخانه‌ها را پس از دو دهه به حرکت درآورد.»16

معلوم نیست درحالی‌که مدیرعامل وقت کارخانه‌ی نساجی شماره‌ی یک در بهمن‌ماه سال 96 از انتظار اجرایی شدن قول استانداری مازندران برای اعطای وام دو میلیارد تومانی سخن می‌گوید و ایمان پویامهر عضو شورای شهر قائم‌شهر، در همان تاریخ از کمک نکردن دولت به کارخانه صحبت می‌‌کند، مهندس اسلامی استاندار وقت مازندران، از کدام کمک یک هزار و 500 میلیارد ریالی دولت یازدهم و از به حرکت درآوردن چرخِ به‌گِل نشسته‌ی کدام کارخانه‌ی نساجی سخن می‌گوید؟

بی‌تردید منظور آقای استاندار، کارخانه‌ی شماره‌ی 2 نبود که در همان سخنرانی، رسماً مرگ آن را اعلام کرد یا کارخانه‌ی شماره‌ی 3 که می‌گویند به یک تبعه‌ی ترکیه فروخته شد.
 مهندس اسلامی برای مردم قائم‌شهر مشخص نکرد که کمک یک‌‌هزار و 500 میلیارد ریالی دولت یازدهم برای کدام کارخانه‌ی نساجی هزینه شد که مدیرعامل کارخانه‌ی شماره‌ی یک‌چشم انتظارِ قول و وفای به عهد استانداری برای کمک دو میلیارد تومانی مانده بود؟

مهدی محمدی فرماندار قائم‌شهر دراین‌باره گفت: «تاکنون کارخانه‌ی نساجی مازندران دو بار به مزایده گذاشته شد و باید برای رفع مشکلات آن چاره‌ای اساسی اندیشیده شود. این کارخانه در نوع خود بی‌نظیر بود، ولی در اثر سوء مدیریت و اینکه باید کار را به فرد بلد و متخصص این رشته می‌سپردند، به این وضع رسیده است. با استناد به اصل 44 قانون اساسی بر اساس قانون خصوصی‌سازی، این کارخانه باید واگذار شود و کاری هم از دست کسی برنمی‌آید.»17

اكثر مسئولان استان و قائم‌شهر بر این نكته تأکیددارند كه یكی از علل ركود، تعطیلی و تخریب كارخانجات نساجی مازندران، تعویض‌های پی‌درپی مدیریتی و سپردن كار به دست عناصر نابلد بوده است، تنها طی هفت ماه گذشته، سه مدیرعامل در كارخانه‌ی نساجی شماره‌ی یك منصوب و بركنار شده‌اند.
امید علایی در اردیبهشت‌ماه جایش را به رمضانی داد و طی ماه‌جاری، پیشه‌گر جانشین رمضانی شد.

علیرغم پیگیری‌های مكرر، برای گفت‌وگو با دكتر معین پور شهردار و مهندس صالح‌زاده رئیس شورای اسلامی شهر قائم‌شهر، در رابطه با وضعیت فعلی و آینده‌ی كارخانه‌ی شماره‌ی یك، هیچ‌یک از آقایان به پیام‌ها و تماس‌های تلفنی ما پاسخ ندادند.

با عنایت به اینكه تنویر افكار عمومی ازجمله مهم‌ترین وظائف شهرداران و اعضای شورای اسلامی شهر به‌شمار می‌رود، انتظار می‌رفت آقایان برای احترام به افكار عمومی مردم شریف قائم‌شهر، به پرسش‌های این رسانه پاسخ می‌دادند.

با توجه به این‌که هنگام واگذاری کارخانه‌ی شماره‌ی یک، این واحد صنعتی 44 میلیارد تومان به بانک ملی بدهی داشت و زیان‌های انباشته‌ی دو سال اخیر و سخنانِ مدیرعامل وقت کارخانه و سخنان شیرسوار عضو شورای شهر قائم‌شهر در مورد سیاسی‌کاری‌های موجود، به نظر  نمی‌رسد، این نورچشم نساجی ایران در سال 1309، سرانجامی بهتر از نساجی شماره‌ی دو داشته باشد که با خاک یکسان شد و در انتظار پاساژهای تجاری است.

کارخانه‌ی شماره 2؛ این‌جا دیگر کالای ایرانی تولید نمی‌شود

تا چندی پیش، در خیابان ساری، جنب کارخانه گونی‌بافی سابق که سالانه میلیون‌ها متر گونی تولید می‌کرد و اکنون انبار درهم‌شکسته‌ی شرکت سایپا است، کارخانه‌ای بزرگ قرار داشت.

کارخانه‌ای که 61 سال قبل برای تولید کالای ایرانی بنا شده بود و کارخانه‌ی نساجی شماره‌ی دو یا تبرستان نامیده می‌شد. تا هفده سال پیش 5 هزار کارگر در دو شیفت در آن فعالیت می‌کردند و امید به زندگی و فردا در وجب‌به‌وجب آن موج می‌زد.

امّا امروز از آن کارخانه، جز چند درخت نخل تزئینی که به‌زودی از ریشه کنده خواهند شد و یک‌تکه از دیوار قدیمی کارخانه که با زغال روی آن نوشته‌شده، نساجی مازندران، هیچ‌چیز بر جا نمانده است، تنها کامیون‌هایی دیده می‌شوند که می‌آیند تا خاک کارخانه‌ی سابق را هم ببرند. دیگر هیچ نشانی از کار و کارگر و تولید ملی نیست.

مهندس اسلامی استاندار سابق مازندران در خطبه‌های نماز جمعه‌ی قائم‌شهر رسماً مرگ این واحد تولیدی را اعلام کرد. «کارخانه‌ی شماره‌ی دو به‌طورکلی از رده خارج و غیرقابل احیا شد.»18

 غلامرضا جوادنژاد مدیر بازرگانی نساجی شماره‌ی دو که در سال 57 در آن کارخانه استخدام شده بود، تصویری از روزهای فرازوفرود این واحد تولیدی به دست می‌دهد: «شرکت نساجی مازندران شرکتی هلدینگ بود.

زیر نظر این هلدینگ، کارخانه‌های نساجی قائم‌شهر (شماره یک)، نساجی تبرستان (شماره2) و نساجی تِلار (شماره 3) و یک واحد گونی‌بافی فعالیت می‌کردند. یک سالن رنگرزی چاپ پارچه بود که 50 میلیون متر پارچه برای 400 فروشگاه نساجی در سراسر کشور تهیه می‌کرد. کارخانه گونی‌بافی که در خیابان ساری روزگاری میلیون‌ها متر گونی تولید می‌کرد، اکنون انبار شرکت سایپا شده است.

بیشتر کارگران در نساجی تبرستان متمرکز بودند. در اوایل دهه 60 مردم برای خرید پارچه دم در کارخانه صف می‌کشیدند و روزانه 20 تا 30 گروه خریدار داخلی و خارجی منتظر نوبت بودند. من که مدیر بازرگانی بودم وقت سر خاراندن نداشتم. اصلاً شب و روز نداشتیم. چون باید پارچه‌های تولیدی حمل و مواد اولیه وارد کارخانه می‌شدند. یک خط آهن تا این‌جا کشیده بودند تا حمل و بارگیری آسان صورت بگیرد. علاوه بر این تریلی‌ها در روز چندین بار برای همین کار به کارخانه رفت‌وآمد می‌کردند.

در سال 72 کارخانه بابت بدهی بانک صنعت و معدن، به بانک ملی واگذار شد و از آن سال افول کارخانه آغاز شد. وزارت صنایع و معادن وقت، یکی از بزرگ‌ترین واحدهای صنعتی‌اش را به بانک ملی فروخت تا سال 80 فقط مدیر عوض می‌کردند. در آن سال، کارخانه ورشکست شد و کار به‌جایی رسید که حقوق کارگران ماه‌ها به تعویق می‌افتاد. مدیران دولتی برای تأمین حقوق کارگران کارخانه، سالن‌های تولید را تعطیل کردند و ماشین‌آلات را فروختند تا بتوانند حقوق معوقه را بپردازند. کار به‌جایی رسید که دیگر چیزی برای فروختن نماند. کارگران اعتراض‌هایی کردند. در تهران تجمع کردند و جاده‌های شهر را بستند.

مدیران وقتی دیدند ماشینی برای فروش نمانده، سقف‌ها و ستون‌ها را فروختند. 11 هکتار زمین‌مانده که 80 درصدش فقط سوله است. کلی ماشین‌آلات وجود داشت. ماشین‌های رنگرزی و تکنولوژی را - که با هزاران خون‌دل خوردن - واردشده بود کیلویی فروختند.» 19

اکنون سمت جنوبی زمین کارخانه‌ی سابق، مسطح شده و قرار است پارکی در آن بسازند و خیابانی در سمت شمالی پارک احداث شود. گفته می‌شود چند هکتار زمین موجود، قرار است به پاساژهای تجاری تبدیل شود.

کارخانه‌ی شماره‌ی 3 ؛ تنها بازمانده

کارخانه‌ی تلِار کارخانه‌ی شماره‌ی 3 نساجی مازندران، در قسمت غربی شهر، در جاده‌ی نظامی قرار دارد. در سمت شمالی محوطه‌ی، چند هکتاری آن، سوله‌های آهنی بی‌سقف و حفاظ، در باد و باران و آفتاب و علف‌های هرز رها شده‌اند. بر درها قفل‌زده و اتاقک نگهبانی دیرگاهی است که به خرابه تبدیل‌ شده است. در قسمت میانی و جنب سوله‌های بی‌سقف، بر سر دریکی از درهای ورودی‌ها تابلوی یک شرکت تعاونی به چشم می‌خورد که آرم نساجی مازندران بر بالای آن نقش بسته است. با تاریخی که تأسیس شرکت تعاونی را سال 1392 نشان می‌دهد و یک شماره‌ی تلفن که هیچ‌وقت کسی آن‌سوی خط پاسخگو نیست.

تمامی تلاش ما، برای گفت‌وگو با مدیران ایرانی کارخانه بی‌نتیجه بود. می‌گویند این کارخانه را که 350 نفر کارگر دارد، یک تبعه‌ی ترک خریده است، سوله‌ها و سالن‌های تولید و انبار کارخانه سالم به نظر می‌رسد و ظاهراً سرنوشتی بهتر از دو کارخانه‌ی شماره‌ یک و دو دارد، امّا شنیده می‌شود که چند وقتی است که حقوق کارگران آن شرکت نیز معوق مانده است.
 
منابع:

1. خاطرات سفر شمال، ویکی پدیا
2. همان
3. هفته‌نامه‌ی نسیم سبز، شماره‌ی 93/19 خرداد 1388
4. ایرنا- ساری 3/2/97
5. همان
6. همان
7. سایت شرکت نساجی مازندران
8. همان
9. خزر خبر به نقل از قائم آنلاین 16 بهمن 96
10. همان
11. همان
12. همان
13. خبرگزاری مهر 4 بهمن 96
14. همان
15. خزر خبر به نقل از قائم آنلاین 16 بهمن96
16. ایرنا - ساری 24/9/96
17. خبرگزاری مهر، 4 بهمن 96
18. ایرنا، ساری 24/9/96
19. روزنامه‌ی دنیای اقتصاد - شماره‌ی 4471 - 23 آبان 97

 
باشگاهی به نام نساجی

دهه ي دوم سده ي چهارده، دهه ي تلخِ سالهاي اشغال ايران توسط قواي متفقين بود. سهم شوروي ها از اِشغال، استان¬هاي شمالي كشور بود. آنها اولين استاديوم را در كارگري ترين شهر مازندران ساختند. استاديومي كه «شهنا» نام گرفت كه اسم كارخانه نساجي نيز بود.

بعد از پايان اِشغال، شوروي ها رفتند، اما استاديوم ماند و بيشترين بهره اش به بچه¬هاي سيدمحله رسيد كه نزديك ترين محل به آن بود. محله اي كه بچه هايش بعداً سهم عمده اي در تركيب تيم فوتبال شهر داشتند. شهري كه به مَهد فوتبال استان تبديل شد و در حال حاضر قديمي ترين تيم فوتبال فعّال مازندران از اين شهر در ليگ برتر كشور حضور دارد. براي آگاهي از چگونگي تأسيس تيم نساجي مازندران به سراغ اولين كاپيتان آن رفتيم.

جعفر ابراهيم پور 76 ساله است. نخستين كاپيتان تيم فوتبال نساجي مازندران، هافبكي تيز پا با 155 سانت قد كه همواره مورد احترام همبازي-هايش بود. بعد از پايان دوره¬ي بازي در سال 53، چند سالي مربيگري نساجي را بر عهده داشت و بعد از انقلاب نيز چند دوره، رئيس هيأت فوتبال قائم شهر شد.

غروب يك روز پاييزي در محل كارش با او ملاقات مي كنم. از شكل گيري اولين تيم فوتبال نساجي سخن مي گويد:

«سال 21 در سيدمحله بدنيا آمدم. از زماني كه خودم را شناختم، زندگي ام در فوتبال خلاصه مي شد. از خوش شانسي، استاديوم شهر كنار محله ي ما قرار داشت و بهترين مكان براي تمرين بود. از سيزده سالگي در مسابقات فوتبال آموزشگاهي حضور داشتم. سال 36 قهرمان آموزشگاههاي استان شديم و به مسابقات كشوري رفتيم. سال 39 يا 40 بود كه به استخدام كارخانه ي نساجي شماره ي دو در آمدم. كارخانه غير از من، چند نفر از بچه هايي را هم كه در تيم آموزشگاهي شهر بودند و تمايل داشتند، استخدام كرد.

براي ما كه دانش آموز بوديم، نياز مالي مسئله¬ي مهمي بود و براي كارخانه هم كه پيش از آن تيم هاي بوكس و كشتي را راه انداخته بود، وجود يك تيم فوتبال مهمّ بود. پس تركيب اولين تيم فوتبال نساجي مازندران را تقريباً همان تيم دانش آموزي شهر تشكيل مي داد. غلام نجفي ،محسن عقيلي، مرتضي هاشمي، مهدي قنبريان، عباس فقيد ، محمدعلي ابراهيمي ، محمد شعيبي ، شاهرخ كياني ، شهروز توراني، هوشنگ حيدري و من كه كاپيتان تيم بودم، اولين كساني بوديم كه به عنوان كارگران كارخانه¬ي نساجي، تيم فوتبال آن را شكل داديم. البته دوستان ديگر هم كه كارگر كارخانه نبودند، امّا از ابتدا عضو تيم شدند عبارت بودند از جمشيد افتخاري ، پيروز باوند، جمشيد نوشهري، سيروس مشرفي ، محمود موسوي ، كيا اسماعيلي، عمراني نجفي و جمشيد قنبريان.

اين اولين تركيب تيم فوتبال نساجي مازندران بود. تيم دانش آموزي ما در سال 40 قهرمان دوّم فوتبال آموزشگاه هاي كشور شد. در آن دوره، غير از نساجي، تيم هاي تاج، آزمايش و بانك تهران هم حضور داشتند و از مدعيان فوتبال شهر بودند. طي سالهاي بعد، كارخانه از تيم هاي خوب و صاحب نام تهران و بقيه¬ي استانها براي انجام مسابقات دعوت مي¬كرد. يك بار هم  تيم «دالاس» آمريكا را كه براي مسابقه با تيم ملي به ايران آمد و مساوي كرده بود، به اين جا آوردند. نساجي قدرتمندانه در مقابل آن تيم بازي كرد و دو دو مساوي شد.
بعد از مدتي تيم جوانان نساجي راه اندازي شد تا استعدادهاي جوان را به عنوان سرمايه و ذخيره هايي براي آينده پرورش دهد.

منوچهر علي پور ، قهرمان رجبي، حافظ اسكويي، رحيم دست نشان و عده¬اي ديگر محصول آن تيم هستند كه بعدها به تيم بزرگسالان پيوستند. در همين دوره بود كه شنيدم محمود بيداريان و صفر ايرانپاك براي طي خدمت سپاه دانش به روستاهاي اطراف آمده¬اند. رفتم و براي حضور در تيم نساجي دعوتشان كردم. با آنها، نساجي به يكي از قدرتمندترين تيم¬هاي استان تبديل شد. تا سال 53 كه دوران بازي¬ام به پايان رسيد در نساجي ماندم. چند سالي هم مربيگري آن را بر عهده داشتم. بعد رحيم دست نشان مربي تيم شد.

دست نشان ها، شناسنامه ي نسّاجي مازندران

خانواده ي دست نشان، نامي شناخته شده ، يا به عبارتي جزيي از شناسنامه و تاريخ فوتبال تيم نساجي مازندران و قائم شهر محسوب مي شوند.

رحيم برادر بزرگ تر ، بازيكن و مربي سابق تيم هاي نساجي ، بانك تهران (بانك ملت فعلي) و منتخب مازندران، تنها مربي مازندراني است كه تاكنون توانسته است،بهترين نتيجه را براي فوتبال اين استان، در ليگ برتر فوتبال ايران رقم بزند.

او 56 سال پيش، زماني كه 14 سال بيشتر نداشت، به عضويت تيم جوانان نساجي درآمد. در هفده سالگي ، در تركيب اصلي اين تيم و منتخب شهر قرار گرفت. بعدها با استخدام در بانك تهران، تيم مستقلي براي آن بانك تشكيل داد كه يكي از مدعيان فوتبال شهر شمرده مي شد.

بعد از پيروزي انقلاب، بانك ملت با ادغام چند بانك شكل گرفت و تيم فوتبال بانك تهران با نام تيم بانك ملت در مسابقات فوتبال قائم¬شهر حضور داشت. به خاطر عدم حمايت بانك از تيم فوتبال، رحيم دست نشان و همكارانش با هزينه ي شخصي تا سال 62 تيم را حفظ كردند. در آن سال كارخانه ي نساجي شماره ي 3 ، پيشنهادي مبني بر ادغام دو تيم به دست نشان داد.

با ادغام دو تيم، او هدايت تيم فوتبال نساجي شماره ي 3 را بر عهده گرفت كه قهرمان استان شد. براي حضور در ليگ قدس در سال 63، دست نشان با تيم منتخب مازندران كه در تركيب اصلي يازده نفره ي آن، هشت بازيكن نساجي حضور داشتند ، در اين ليگ شركت كرد وبهترين نتيجه ي تاريخ فوتبال مازندران را در ليگ برتر رقم زد وبعد از تيم هاي ملي الف و ب ، عنوان سومي ليگ قدس را كسب كرد. به همين مناسبت تيم منتخب مازندران به عنوان نماينده¬ي ايران به جام قائد اعظم پاكستان اعزام شد و در حالي كه تيم هاي ملي چين، پاكستان و بنگلادش در مسابقات حضور داشتند به مقام، قهرماني جام قائد اعظم رسيد و نادر دست نشان آقاي گل مسابقات شد. تركيب تيم منتخب مازندران را در آن سال اين بازيكنان تشكيل مي دادند: پرويز جغتاپور، حسن خوردستان، حسين مسگرساروي، عبدالله خيرالله زاده، ابوالقاسم عليزاده، نادر دست نشان، زمان قلي نژاد، محمدرضا بوسكا آبادي، فرامرز اضطراري، رامين ميرزاييان، مهران نجفي، جواد مقدم، سيروس سام.

ایستاده از راست: هوشنگ حیدری، پیروز باوند، جعفر ابراهیمپور کاپیتان، مهدی قنبریان، جمشید نوشهری ، سیروس مشرفی و پاشا رضایی مربی
نشسته از راست: عباس فقید، کیا اسماعیلی، محسن عقیلی، جمشید افتخاری، محمدعلی ابراهیمی

علي رغم همه ي مشكلاتي كه در دهه ي 70 گريبانگير تيم نساجي مازندران بود، او توانست اين تيم را در سال هاي 70 تا 73 در ليگ آزادگان نگه دارد و نتايج قابل قبولي به دست آورد. در آن سالها، نساجي در بازي هاي خانگي به هيچ تيمي جز ذوب آهن نباخت كه آن هم با حرف و حديث-هاي بسياري همراه بود، در حالي كه در همان سال ها، تيم هاي قدرتمندي مانند استقلال تهران و ملوان بندرانزلي به ليگ¬هاي پايين¬تر سقوط كرده بودند، دست نشان توانست تيمش را در ليگ حفظ كند.

در سال 73 بر اثر اختلافي كه بين مدير عامل وقت نساجي و دست نشان پيش آمد، حكم به اخراج او داده شد و فريدون عسگر زاده به جاي دست نشان هدايت تيم نساجي را بر عهده گرفت كه نتوانست تيم را در ليگ حفظ كند و اين تيم خوب مازندراني سقوط كرد. سقوطي كه تا بازگشت مجدد به ليگ برتر 24 سال طول كشيد.

با رحيم دست نشان درباره ي آن جدايي و وضعيت كنوني نساجي گفت وگويي كرده ايم كه توجه شما را به آن جلب مي¬كنيم:

ابتدا درباره ي علت جدايي اش از تيم نساجي در سال 73 مي پرسيم. پاسخ مي دهد: «من از چهارده سالگي عضو تيم فوتبال نساجي بودم. نساجي خانه¬ي ماست . آنكه گفت برو، ازجنس اين خانه، نساجي و فوتبال نبود كه سرنوشت تيم برايش مهم باشد. خواسته¬هاي غير منطقي و غير فوتبالي داشت كه حاضر نشدم زير بار بروم.

از دست نشان درباره ي وضعيت فعلي تيم نساجي مي پرسم که مي گويد:

«آقاي حسن زاده، مالك تيم خونه به خونه با اخراج آقاي نكونام، بزرگترين خدمت را به تيم نساجي كرد و بهتر از او آقاي صنيعي فر عمل كرد كه سريعاً توانست اين مربي را جذب كند. به نظر من بايد به آقاي نكونام فرصت داده شود ، اگر توقع داشته باشيم كه امسال تيم عنوان يا جايگاه خاصي كسب كند، كمي غير منطقي است. آن هم با وجود تيم هاي پرستاره اي كه همه نوع امكانات را در اختيار دارند.

چند عامل در موفقيت يك تيم مؤثر است كه عبارتند از :

1. مالك باشگاه كه به موقع بتواندحمايت¬هاي لازم را انجام بدهد و بازيكنان مورد نظر مربي را براي تقويت تيم جذب كند.
2. عوامل باشگاه از مدير عامل گرفته تا پرسنلي كه با او كار مي كنند كه بايد آرام، دقيق و مسئولانه عمل كنند و وحدت داشته باشند.
3. ارباب جرايد از صدا و سيما تا مطبوعات - كه نقش شان بسيار مهم است- بايد از سر مِهر با باشگاه برخورد كنند. آثار سوء هر گونه برخورد سليقه اي و نامناسب، فوتبال مازندران را دچار آسيب مي كند و به تنها سرمايه ي موجود استان در ليگ ضربه مي زند.
4. ليدرها و تماشاگران كه رفتارشان مي تواند سرمايه اي بزرگ براي تيم باشد يا آن را نابود كند. البته تماشاگران مازندراني در حمايت از نساجي فوق العاده مسئولانه عمل مي كنند.
5 . تداركات كه بايد بموقع آماده باشد.
6. كادر فني اعم از سرپرست و مربي بايد با توجه به امكانات موجود، بهترين شيوه را برگزينند.
7. بازيكنان بايد بر مبناي دستور و شيوه هاي تعيين شده ي مربي عمل كنند. اگر از اين هفت عامل، پنج عامل درست باشد، تيم مي تواند نتيجه بگيرد. اميدوارم همه به آقاي نكونام كمك كنند و فرصت بدهند تا ايشان با آرامش به كارش ادامه بدهد. ايشان از سرمايه هاي فوتبال كشور ماست و با توجه به تجاربي كه از فوتبال اروپا كسب كرده اند مي توانند بسيار مفيد باشند.

نادر دست نشان اسطوره ي نساجي

نادر دست نشان اسطوره ي تيم فوتبال نساجي مازندران، از 16 سالگي با بازي در تيم جوانان نساجي، فوتبال را شروع كرد كه مربيگري آن بر عهده ي برادرش رحيم دست نشان بود. اين مربي 59 ساله ي فوتبال كه در حال حاضر هدايت تيم مس كرمان را در ليگ دسته ي يك كشور بر عهده دارد، از سال 62 رسماً در تركيب اصلي تيم نساجي قرار گرفت و طي سيزده سال، 95 بار براي اين تيم به ميدان رفت و 43 گل بثمر رساند.

او كه عنوان آقاي گل جام قائد اعظم پاكستان را در سال 65  به دست آورد، در يك نيم فصل با 9 گل در هشت بازي متوالي، ركوردي بر جا گذاشت كه هنوز شكسته نشده است.
بعد از دوره ي بازي، سر مربيگري تيم نساجي را از سال 1375 تا 1381 بر عهده گرفت. او هر سه دوره ي مربيگري A-B-C آسيا را زير نظر استادان فيفا گذراند و در سال 1378 به عنوان دستيار كارلو سولدوي تيم نوجوانان ايران را در مسابقات آسيايي همراهي كرد. تيم نوجوانان ايران در آن مسابقات به مقام چهارمي رسيد.

نادر دست نشان كه به عنوان متخصص ارتقاي تيم هاي دسته يك به ليگ برتر شناخته مي شود  تاكنون چهار تيم مس كرمان، استيل آذين، نفت تهران و نفت آبادان را به ليگ برتر رساند.

او با تيم پگاه گيلان در سال 1387 نايب قهرمان حذفي ايران شد.

نادر دست نشان وفادارانه در نساجي ماند و هيچ گاه اين تيم را ترك نكرد. در حال حاضر تيم مس كرمان با سر مربيگري او در رده ي دوم ليگ دسته ي يك فوتبال ايران قرار دارد. با اين اميد كه سالِ بعد در ليگ برتر حضور يابد.

ملي پوشان نساجي

طي بيش از نيم قرن حيات تيم فوتبال نساجي، بازيكناني از اين باشگاه به تيم ملي فوتبال ايران راه يافتند. صفر ايرانپاك و محمود بيداريان نخستين فوتباليست هاي غير مازندراني بودند كه در دوره ي خدمت وظيفه ي خود در سپاه دانش، به تيم نساجي دعوت شده، و در آن بازي كردند.

اولين مازندراني عضو تيم نساجي كه به تيم ملي فوتبال دعوت شد، حسين مسگر ساروي بود كه در چند بازي دوستانه هم كاپيتان اين تيم شد.

محسن بنگر، شهاب گردان و علي علي پور بازيكنان تيم اصلي نساجي بودند كه طي سال هاي بعد به عضويت تيم ملي فوتبال ايران درآمدند.

ركورد داران نساجي

* نادر دست نشان با 9 گل در هشت بازي متوالي در ليگ برتر، ركوردي را بر جا گذاشت كه تاكنون شكسته نشده است.
* محمد عباس زاده بازيكن تيم نساجي با 3 گل در 6 دقيقه سريع¬ترين هتريك تاريخ فوتبال ايران را به نام خود ثبت كرد.
* جواد نكونام جوان ترين سرمربي نساجي است كه تاكنون در ليگ برتر هدايت يك تيم را بر عهده دارد.

ليدرهاي نساجي

در طول حيات اين تيم محبوب مازندراني، ليدرهايي عاشقانه به هدايت هواداران تيم پرداختند و آن را در روزهاي سرد و گرم و تلخ و شيرين همراهي كردند. از جمله ي اين عاشقان نساجي مي توان از اسماعيل بوقي، حسن قنبريان، محمود آزادي و يوسف جان برار نام برد.

*این دو گزارش در شماره نخست نشریه «تی تی» منتشر شد و برای بازنشر در اخیار ما قرار گرفت.


  • غلامعلی رنجبرپاسخ به این دیدگاه 3 0
    پنجشنبه 22 آذر 1397-7:40

    نساجی قصه پر غصه مازندران است. نساجی زمانی رونق بازار پارچه در کشور بود و به افتخاری بزرگ تبدیل شده بود و در هر شهر بسته به بزرگی یک یا چند فروشگاه با تابلویی بسیار زیبا تحت عنوان نساجی مازندران خود نمایی می کر و معرف شخصیت صنعتی مازندران بود. بهانه اصل 44 با بی درایتی تمام به جای خصوصی سازی و اصلاح روند کند و پر هزینه دولتی، شالوده تولید را نابود کرد و طمع سرمایه های بزرگی که به ثمن بخس کارشناسی شده بخش خصوصی را به فکر نابودی روند تولید انداخته تا دارایی های صنعتی و کارخانه ای و زمین و مستغلات این کارخانجات را به فروش رسانده و مجموعه کارکنان و کارگران را بیکار کرده و معضل را مجددا به سمت دولت بر گردانند و خانواده های زیادی را به مرز از هم پاشیدگی اقتصادی و معیشتی بکشانند. سرنوشتی که به مراتب در شرایط بسیار بدتر و ناجورتر واحدهایی چون چیت سازی بهشهر، و کارخانجات متعددی نظیر تخته سه لایه شهید رجایی، و کشت و صنعت شمال و صنایع متعدد بهشر و ساری و قائم شهر و برخی از شهرهای دیگر را به سمت نابودی کشانید. واقعاً بد مدیریت کردن مجموعه اجرایی و قضایی کشور در اجرایی کردن اصل 44 برای صنعت مازندران مصیبت بار بود و در بسیاری از موارد صرفاً با تغییر روند تولید توانسته اند برخی از بخش ها را سرپا نگهدارند که نکاچوب و چوب فریم با تعطیل کردن بخش های صنعتی تولید نئوپان و مبل و ... صرفا با برداشت و فروش مستقیم چوب های برداشت شده از جنگلهای ساری و نکا روی پای خود ایستادند و در برخی مقاطع هم با لفت و لیس هایی که اتفاق افتاد تا حد فروپاشی دچار مشکل شدند ولی به لطف درآمدهای حاصل از برداشت چوب به حیات خود ادامه دادند. اکنون زمزمه یک اشتباه بزرگتر با توجیهات ناجور تر به گوش می رسد که می خواهند صنایع چوب و کاغذ مازندران را به بخش خصوصی واگذار کنند و از همین الآن باید به جای رونق کاغذ سازی در کشور عزای تکه پاره شدن کارخانه و فروش اراضی و نابودی نهایی کارخانه را بر پا کرد و برای آن هم مانند نساجی غصه خورد و آوارگی و بیچارگی کارکنان و کارگران را مشاهده کرد و تجمعات آنها جلوی استانداری را شاهد بود.

    • سه شنبه 20 آذر 1397-13:21

      حاوی اطلاعات خوبی بود. تشکر


      ©2013 APG.ir