تعداد بازدید: 3014

توصیه به دیگران 2

جمعه 28 دی 1397-21:23

شبی برفی در کنار راهداران گدوک

عصر یخ‌بندان

همراه دو راهدار به جاده می زنم. ماشینی در برف گیر کرده. دو راهدار به کمک می روند. سوز و سرما بیشتر از توان من است و به سختی دوربین را در دست نگه می دارم...


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، حلیمه خادمی: ساعت 14 پنج شنبه 27 دی ماه؛ کوله ای از آذوقه و لباس گرم مهیا کرده، به سمت اداره راه شهرستان سوادکوه می روم.

6 راهدار در حال آماده باش قرار دارند. وقتی می بینندم سری به تاسف تکان می دهند و یک نفرشان می گوید: «داوطلب اعزام به جنگ سختی شده ای!»

پیشتر با رئیس اداره راه شهرستان هماهنگ کرده بودم که در شب بحران همراه راهداران به ارتفاعات بروم، اما حالا مانع حضورم شده بود.

پافشاری کردم که بروم. یکی از راهداران گفت: تحمل برف و کولاک گدوک برای یک خانم دشوار است و دوام نمی آورم.

به فرماندار سوادکوه زنگ زدم و با هماهنگی او بالاخره اعزام شدم.

20 دقیقه بعد به سمت راهدار خانه اوریم حرکت کردیم. مسیر بارانی و لغزنده بود. در مسیر، هر چند صد متر پلیس راهور را کنار جاده می دیدم.

به راهدار خانه اوریم رسیدیم. این جا هم چند نفر آماده باش بودند. ساختمان راهدار خانه در حال ساخت بود و فقط یک اتاق آماده شده داشت.

راهداران این جا هم سرزنشم کردند که چرا در سرما به جاده زده ام!

*خط قرمزی به نام محور سوادکوه

28 سال خدمت در راهداری سوادکوه را در کارنامه اش دارد. نامش سید محسن حسینی است. بیشتر زمان خدمتش را در گردنه ها سپری کرده است.

 می گوید: «تا زمانی که سامانه باراشی هست، تمام پرسنل باید در محل کار حضور داشته باشند. شیفت کاری متعلق به زمانی است که وضعیت بحرانی نباشد.»

 بیشتر روزهای زمستان را در گردنه های برف گیر و سرد این محور  می‌گذراند. می گوید: «اگر علاقه نباشد، برودت سرما و روزهای یخبندان توان کار را  از ما می‌گیرد.»

حسینی در پیچ های کوهستان خاطرات خوش و ناخوش زیادی دارد. به گفته او بیشترین سختی کار از گدوک تا سرچمن فیروزکوه است.

ماندن مردم در بوران دو سال قبل و ورود تمام ارگان ها برای نجات جان صدها هم وطن، یکی از خاطره هایی است که برایم تعریف می کند.

موهایش چون برف های گدوک در حال سپیدی است، اما دلش در جاده پیش مردم است.

حسینی می گوید: «یادگیری بستن زنجیر چرخ باید جز قوانین کشور شود، چرا که 60 درصد رانندگان بستن زنجیر چرخ را بلد نیستند.»

جاده هراز و کندوان در این فصل گاهی مسدود می شود، اما محور سوادکوه نباید بسته شود و به قولی این محور خط قرمز است.



*شلاق برف و کولاک

 حالا به سمت راهدارخانه گدوک در حرکتم. در ورسک شلاق برف و کولاک است که به شیشه ماشین می خورد و فرود می آید. عصر یخ بندان است!

خودروهای برف روب و نمک پاش مدام در حال گذر هستند . در این سرمای سوزناک چند خانواده کنار جاده در حال برف بازی هستند!

 هر چه به گردنه گدوک نزدیک تر می شوم، شدت برف بیشتر می شود. گدوک ، رختی سفید بر تن کرده و ماشین ها در حال گشایش مسیرند.

راهدارها مسلط به کار خود با لودرهای مخصوص، برف را در آغوش می‌گیرند و این این مهمان پردردسر زمستان را به سویی که آسیبی به  چرخ ماشین‌ها ‌یا گام‌های مسافران نرسد، هدایت می‌کنند.

کنار راهدار خانه گدوک، صدای پارس سگان و زوزه باد، آرامش کوهستان را بر هم می‌زند.

دانه‌های بلوری برف بر گونه‌های سرخ  مسافران پرایدی می نشیند که از پاکدشت به سمت گرگان می روند.  سوز بی‌رحمی بر تن مسافران پراید می‌نشیند.

گرچه پارس سگی به هراسم انداخته، به سمت شان می روم. نمی دانند چگونه زنجیر چرخ ببندند! راهدار همراه من کمک می کند و زنجیر را برای شان می بندد و راهی شان می کند.

طاقت سرما را ندارم و خود را به داخل راهدار خانه می رسانم. آشپز راهداری مشغول پخت غذا است.

 با بی سیم چی راهدارخانه گفتگو می کنم. نامش حمید محمودیان است. می گوید: «حدود 40 نفر در مسیر مستقر هستند و مشغول برف روبی و نمک پاشی و کمک به در  راه ماندگان.»

بیش از 20 ماشین در این مسیر در حال کار هستند. راهداران 3 روز در هفته شیفت دارند، ولی در مواقع بحرانی مثل امشب،  همه باید بمانند و تا وضعیت از بحران خارج نشده، باید در محل کار باشند.

محمودیان می گوید که تعدادی از همکارانش، روز چهارمی است که در جاده مستقر هستند.



*نبرد تن به تن با سرما

کمی که گرم شدم، همراه دو راهدار به جاده می زنم. ماشینی در برف گیر کرده. دو راهدار به کمک می روند. سوز و سرما بیشتر از توان من است و به سختی دوربین را در دست نگه می دارم. راهداران هم سردشان شده است، بر دست شان می دمند تا گرم شود و بعد به ماموریت شان ادامه می دهند.

فشارکار راهدارها بالاست. یاد جمله آن راهدار می افتم که گفته بود چرا داوطلبانه به جنگ می روم!

سر پیچ ماشینی متوقف شده. می ایستیم و راهدار پیاده می شود و علت توقف پژو را می پرسد. ماشین شان خراب شده است. راهدار جوان این بار تماس می گیرد و کمک می خواهد.

کمی جلوتر چند راهدار مشغول بستن زنجیر چرخ برای خودروی دیگری هستند. برف و کولاک، بی رحمانه تازیانه می زند بر تن این مردان خستگی ناپذیر. مردان بی ادعایی که چنین شب هایی کنار خانواده نیستند. مادر یکی از آن ها زنگ می زند و جویای احوال پسرش می شود.

در نقطه ای دیگر پلیس راهور و راهداران از رانندگان می خواهند با سرعت مطمئن حرکت کنند.

  می گویم«: این برف و کولاک واقعاً ترسناک است!» پاسخم می دهند: «تا در کنار راهدار جاده ها هستی، نباید از چیزی بترسی!»

دستان شان از سرما تاول زده و می لرزد، اما دل بزرگی دارند. به هر راننده ای که می رسند لبخند می زنند.

 صدای بی سیم و آژیر ماشین راهداری، زوزه کولاک را در خود گم می کند و به مسافران اطمینان می دهد که نگران چیزی نباشند.

در چنین شبی این مردان بی ادعا که می رسند، كودكان لبخند مي زنند، پدران اميدوار مي شوند و مادران دست به دعا بلند مي كنند.



*رئیس کنار کارمند

به راهدار خانه اوریم برمی گردیم. چند ماشین نمک باش در حال بار گیری نمک هستند. از ماشین پیاده می شوم. برف همچنان می بارد و می بارد و به سرعت در سرمای 9 درجه زیر صفر درجه، روی زمین یخ می بندد.

نمک پاش و برف روب با سرعت بیشتری یخ و برف را در هم می شکنند و جاده ها را كه باز مي كنند.

امشب عروسی پسرعموی آقای بزار -یکی از راهداران- است. دعوت است اما نتوانسته برود.

کنار ماشین نمک پاش و لودر در حال بارگیری نمک و تلاش برای باز کردن راه است.

شیروان مظلومی –رئیس اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان سوادکوه- در حال گشت زنی است.

در میانه مسیر او  را می بینم. می گوید: «40 راهدار و بیش از 20 ماشین در جاده سوادکوه در حال فعالیت هستند و نمی گذاریم این محور بسته شود.»

کمی آن سوتر عباسعلی نجفی –معاون راهداری اداره کل راهداری استان مازندران- ایستاده است.
این کار رئیس و مرئوس نمی شناسد. امشب همه در کنار هم در جاده ها حضور دارند تا مردم با خیالی راحت و ایمن تردد کنند.

نجفی می گوید: 350  راهدار در 33 اکیپ راهداری در سراسر استان به همراه 250 ماشین راهداری شامل برف روب، گریدر، برف خور و ماشین آلات سبک مشغول انجام عملیات راهداری هستند.

او اظهار کرد: از 10 مهر ماه  راهداران در گردنه ها مستقر هستند و امسال به علت زمستان زود رس عملیات زمستانی راهداری زودتر آغاز شده است.

وی با اشاره به اینکه در استان مازندران 10 هزار و 400 کیلومتر راه داریم  که 3 هزار و 700 کیلومتر آن برفی است، تاکید کرد: 13 گردنه به طول 700 کیلومتر داریم که در شبانگاه 27 دی ماه، بیش از 5 هزار کیلومتر از راه های استانی در گیر برف شدند.



*دوباره گدوک

بار دیگر از راهدارخانه اوریم به سمت گدوک حرکت می کنیم. گشت زنی راهداران در باند مخالف آغاز می شود.

 این 40 راهدار محور سوادکوه  به اندازه یک ارتش چند صد نفری  به قلب لشكر برف و سرما هجوم مي برند و به پيش مي تازند تا ثابت كنند قهر و ناز طبيعت آنها را از صحنه به در نمي كند.

راننده ای کنار جاده با مشکل رو به رو شده و سوز و سرما آزارش می دهد. طلبکارانه و با لحن ناخوشایندی با راهداران صحبت می کند و شماره مسئول شان را می خواهد. او چند دقیقه هم تحمل ندارد و نمی داند این ها 3 روز است در همین وضعیت در جاده مشغول کارند.

با لبخند شماره مسئول شان را می دهند و سعی می کنند مشکلش را رفع کنند.

نوک انگشتان پاهایم از سرمای زیاد، کرخت شده است. چشمانم می سوزد و سرانگشتان دستم برای نگه داشتن دوربین یاری ام نمی کنند.

 با اینکه لباس گرم پوشیده ام و کلاه و شال گردن و دستکش دارم، همین که چند دقیقه پیاده می شوم تا عکسی بیندازم، یخ می کنم!

با این که امشب مزاحم ماموریت شان شده ام، با خوشرویی تعارف به خرید آش داغ برایم می کنند، بلکه گرم شوم.



*نظم مثال زدنی!

راهداران تمام شب از گدوک تا هفت تن شیرگاه در حال تردد هستند. مسیری از جاده را خالی از حضور این سخت کوشان نمی بینی.

 با اینکه ساعت ها بی خوابی و خستگی را تحمل کرده اند، لبخند رضایت بر لب دارند.

در گردنه گدوک، یکی از راهداران روی سقف ماشین نمک پاش ایستاده و در حال کار است. می ترسم تندباد او را به پایین پرت کند.

راننده برف روب با یک فلاسک چای و قدری نان که به همراه دارد، مشغول کار است و گاه به مسافران مانده در برف هم چای تعارف می کند تا کمی گرم شوند.

تصور یک بار بستن زنجیر چرخ در برف و بوران، دشوار است، چه برسد به این که بخواهیم هرشب و طی چند ماه این کارا انجام دهیم.

نظمی که در راهداری و اجرای مأموریت ها وجود دارد، قابل لمس است. باگزارش های لحظه ای به یکدیگر و راهدارخانه ها وضعیت جاده را کنترل می کنند و پیگیر حضور ماموران در نقاط خالی منطقه هستند.

حسین امیری به عنوان سرپرست اکیپ راهداری و راننده نمک پاش با سابقه 10 سال سابقه کار می گوید: «2 شبانه روز است همکاران نخوابیده اند. امشب شام هم نخورده اند!»



*کار راهدار نه هنوز است تمام!

در این شب سرد زمستانی هماهنگي و همكاري ميان نيروهاي انتظامي و امدادي تكميل كننده زنجيره نجات و سلامت مردم است.

راهداران تعطیلات ندارند و در این ایام، کارشان بیشتر هم می شود. پیک آرامش و نوید سلامت هستند. گمنام هستند و دغدغه معیشت دارند.

برایم تعریف کردند پارسال یکی از همین نارنجی پوشان در جاده با برف نبرد می کرد و کودکش همان شب با بیماری سختی می جنگید.

و آن گاه که از بحران جاده ها خلاص می شوند، باید با بحران های زندگی خود رو به رو شوند.

شب از نیمه گذشته است. راهداران برای گشت زنی از گدوک به سمت پل سفید حرکت کردند و من ترجیح دادم به خانه برگردم.

برف همچنان می بارد. به خانه رسیدم و کار بخاری آرام گرفتم، اما کار راهدار نه هنوز است تمام!


  • مهندس علیپاسخ به این دیدگاه 1 3
    شنبه 29 دی 1397-20:26

    خانم خبرنگار ، به جای داستان سرائی چند تا عکس واضح می گرفتی که چهره این جوانمردان مشخص باشد تا به نوعی قدردانی از آنها شود.

    • يکشنبه 30 دی 1397-8:14

      سلام. اولا سبک گزارش داستانی و روایتی است. احتمالا اطلاعاتی از فرم ها و سبک های گزارشی در مطبوعات ندارید. ثانیا اگر گزارش درباره سیزده به در و گشت و گذار و تفریح راهدارها بود، بله حق با شماست، باید عکس سیزده بدری و پرتره می گرفتم. عکس ها ساعت 11 شب در سرمای 9 درجه زیرصفر گرفته شده، راهدارها نمی ایستند که ازشان پرتره و عکس تکی بگیری، کارشان را می کنند و یک دم ایستا نیستند و من هم با دستانی یخ زده عکس می گرفتم. باز هم احتمالا در این شرایط قرار نگرفته اید!

  • سید محمد موسوی پاسخ به این دیدگاه 4 0
    شنبه 29 دی 1397-11:15

    با سلام از مطالب قشنگتون لذت بردم پاینده باشید

    • شنبه 29 دی 1397-9:40

      آفرین. گزارش تاثیر گذاری است. اما جای خالی درد و دل و خواستها و کمبودها و ... این شب پاهای خستگی ناپذیر خالی است. تا اینجا این خدمتگزاران مردان آهنی تصویر شده اند که غمی جز مبارزه با برف و سرما ندارند. اما واقعیت این است که این افراد هم از گوشت و پوست اند. اگر چه در گزارش به ناتمام بودن راهدارخانه و نگرانی مادر یکی از آنها اشاره شده است . اما در کل گزارش بی مانندی است.


      ©2013 APG.ir