تعداد بازدید: 4680

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 26 شهريور 1387-0:0

فراموش شدگاني از ديار سوادکوه

سد البرز نمونه اي از وجود توسعه ناپايدار در ايران ؛ يادداشت هايي از:زهره صيادي، فاطمه ظفرنژاد و مونا قاسميان 


1-سد البرز گنجينه مردم شناسي
 
زهره صيادي

منطقه لفور مازندران از جمله مناطق بسيار بکر و طبيعي ايران است؛ هم به لحاظ طبيعت و هم به لحاظ فرهنگي و انساني.طبيعت دست نخورده و وحشي اين منطقه و وضعيت سخت راه هاي روستايي و صعب العبور از سويي و خودکفايي اين مردمان از سوي ديگر، عواملي هستند که از رفت و آمد زياد و آميختگي اين مردم با ديگران تاکنون جلوگيري کرده است.

 نبود وابستگي به شهر و نبود نيازمندي به ساير مردم، لفوري ها را بسيار مستقل ساخته است. علاوه بر اين، علاقه مندي لفوري ها به حفظ سنت ها و آيين هاي گذشته، خود دليل ديگري است بر وجود و بقاي معماري و فرهنگ و ادبيات خاص و بکر در اين سرزمين.

بنا به نوشته مورخان و اظهارنظر باستان شناساني که طي چند سال اخير در منطقه کاوش کرده اند، تشرف به دين مبين اسلام در اين منطقه، حدود قرون 3 و 4 هجري انجام يافته است.

گورهاي يافت شده در کاوش هاي باستان شناسي نمايانگر نوعي تدفين اسلامي- ساساني است. اين مطلب بيانگر علاقه مندي به حفظ سنت ها در مردم اين ناحيه است. چنانچه از گزارش هاي آقاي عابديني سرپرست گروه کاوشگر مشخص شده است، مردم لفور در قرون اوليه اسلامي، در عين پذيرش دين اسلام، همچنان به حفظ آيين گذشته خويش پايبند و علاقه مند بوده اند.

 بنا به اظهارنظر اين باستان شناس، نوع معماري و مصالح به کار رفته در لفور، بسيار شبيه به هماني است که ساليان سال طي قرن هاي متوالي به کار رفته است. علاوه بر پايبندي به ارزش ها و شيوه هاي گذشتگان در ميان اين مردم، شايد حاکميت جغرافيا بر انسان نيز عامل ديگري باشد براي وجود اين همه شباهت به گذشته زيرا مردم اين منطقه آموخته اند، مايحتاج خود را از جنگل بگيرند و طبيعتاً عناصر به کار رفته در معماري روستاها نيز وابسته به جنگل است.

 طي ساليان دراز، نهايت تسلط انسان بر طبيعت، تداوم و بهره وري از جنگل به اين شکل (و البته حفظ جنگل) بوده و است. همه و همه اين شرايط و ويژگي هاي طبيعي و جمعي مردم، باعث شده است لهجه اين مردم چون طبيعت اطراف و روح پاک شان، بسيار اصيل و عاري از واژه هاي غيرفارسي باشد.

مازني که لهجه مردمان اين ديار است، سرشار از واژه ها و لغت هاي فارسي کهن است؛ واژه ها و لغت هايي که در شهرهاي بزرگ در زمان هاي مختلف به سبب حاکميت زبان عربي يا لهجه ترکي، شکل ديگري به خود گرفته است (که البته آن نيز پويايي زبان است و الزام زمان). ضبط و ثبت حدود هزار واژه پهلوي در اين منطقه توسط مردم شناساني که سال هاست در اين مورد پژوهش مي کنند، برهاني بر موضوع مطرح شده است. هرچند گويش بومي و زنده مردم لفور، خود آشکارترين دليل اين مدعاست.

نمونه هايي چون بîخًتًن به معناي خوابيدن، پاپلي به معناي پروانه، چاشت گدر به معناي بعدازظهر، ًنماسîر يا نماشون به معناي عصر و... چندي از هزاران واژه اصيل اين لهجه اند.

 اين همه اصالت، اين نمايشگاه زنده مردم شناسي، اين ادبيات دست نخورده و سرشار فارسي (در عين زندگي و پويايي) با سد البرز و پخش شدن مردم در فرهنگ هاي بزرگ و اصولاً بي هويت شهري امروزمان پاک خواهد شد. بدون ترديد در مهاجرت اجباري لفوري ها به شهر (و اساساً در هر مهاجرتي) اولين چيزي که تغيير مي کند، زبان و لهجه است، زيرا وسيله ارتباط است و الزام زندگي اجتماعي ارتباط با اطراف. سد البرز گنجينه زنده يي از مردم شناسي و زبان شناسي و... را به زير آب، زير آب که نه، به خواب خواهد برد .

***

2-آبگيري سد البرز و مرگ دهانه بابلرود

يادداشتي از:فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب

طرح هاي مديريت سازه يي آب (سدها و سامانه هاي انتقال حوضه به حوضه و...) ارزيابي حقيقي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي ندارند. البته مطالعاتي با اين نام ارائه مي شود که ماهيت آنها عموماً در راستاي تاييد تصميم به اجرا است.

 در انگشت شمار طرح هايي که مشاور اجرا را از ديدگاه اقتصادي، اجتماعي يا زيست محيطي ردکرده نيز نتيجه يکسان بوده و با سپردن کار به مشاور ديگر و ارائه توجيهات راستي آزمايي نشده، طرح به اجرا رفته است. فايده نسبت داده شده به طرح ها راستي آزمايي نمي شود. تصميمات بدون مشارکت و حتي کوچک ترين نظرپرسي از جوامع محلي و توجه به دانش بومي انجام مي شود.

 سد البرز نمونه کاملي از همه اين کاستي ها و مغايرت با رويکردهاي توسعه پايدار است.بابلرود از به هم پيوستن سه رود اسکليم، کارسنگ و آذررود تشکيل مي شود. سد خاکي با هسته رسي البرز با مشخصه زمين شناسي وجود گسل هاي بسيار در ساختگاه و پيرامون آن که مي تواند براي سدهاي خاکي در نوار لرزه خيزي شمال ايران بسيار خطرناک باشد، ساخته مي شود.

 اين سد به نام آبياري 54 هزار هکتار اراضي حد فاصل رودهاي بابل، تالار، سياهرود احداث مي شود. ادعاي مشاور در آبياري 54 هزار هکتار اراضي به سادگي با رجوع به نقشه هاي کاربري اراضي ماهواره يي قابل محک زدن است.

 البته حتي بدون نگاه به نقشه هاي کاربري اراضي ماهواره يي نيز با پيمايشي کوتاه در مردادماه سال خشک 1387 و پيش از آغاز آبگيري سد البرز مي توان ديد که اراضي ادعا شده، در حقيقت شاليزارهايي هستند که با آب بندان هاي بومي به خوبي آبياري مي شوند. فايده محسوس کشاورزي براي اين سد وجود ندارد گرچه همانند سد تجن و ديگر طرح هاي سدسازي، گزارش راستي آزمايي نشده توجيه اقتصادي، اجتماعي، زيست محيطي و... براي آن ارائه شده است.


در مورخ 18/6/1383 در گزارش نظر کارشناسي دفتر فني آب درباره گزارش انگليسي Abasin-wide ntegratewaterتresource management (IWRM) approach to managing water in Alborz Basin آمده است که «آيا طرح شبکه آبياري زهکشي، آب بندان هاي موجود را از ميان خواهد برد؟ اگر پاسخ آري باشد، به نظر مي رسد که يکي از اشکال پايدار حفظ و ذخيره آب باران که مي توان آن را در گروه روش هاي موسوم به دروي باران جاي داد، از ميان خواهد رفت.

 به ويژه که اين آب بندان ها به وسيله خود آب بران و کشاورزان اجرا، نگهداري و بهره برداري مي شوند... در هيچ يک از مراحل مطالعاتي اين طرح - مانند بسياري ديگر طرح ها- هيچ گونه نظرپرسي جدي توام با تشريح وظايف مورد درخواست، از کشاورزان انجام نشده است. البته کارشناسان بين المللي که در گذشته طرح هاي اين منطقه را بررسي کرده اند برآن بودند که حذف آب بندان ها از سيماي منطقه داراي پيامدهاي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي بسياري خواهد بود.

 از سوي ديگر اگر قرار باشد آب بندان هاي موجود به حال خود باقي بمانند، به نظر نمي رسد کشاورزان حاضر به رهاکردن اين سامانه هاي پايدار و شرکت در هزينه هاي کانال آبياري جديد باشند، مگر آنکه اين کار به جبر صورت گيرد، که اين حالت نيز با اهداف توسعه پايدار مغاير است. نرخ بازدهي سرمايه 27 درصد در اراضي آبي کنوني يا اراضي بهبود، 14 درصد در اراضي توسعه و 7/17 درصد در کل طرح، بسيار دست بالا به نظر مي رسد به ويژه در منطقه طرح که مشکل بي آبي به هيچ روي حاد نيست.

 به نظر مي رسد ارزيابي اقتصادي طرح نياز به بازبيني جدي داشته باشد.» کارشناساني که با ارقام نرخ بازدهي سرمايه در طرح هاي آب آشنايي دارند به خوبي پي مي برند که ارقام بالا بسيار بيشتر از رقم واقعي است. بازدهي طرح هاي آب کشور در نقاط بکر و خشک معمولاً از 7-8درصد فراتر نمي رود بنابراين در منطقه يي که شاليکاري هاي آن حتي در خشک ترين سال ها با موفقيت به توليد مي پردازند ارقام بالا ساختگي يا توام با اشتباهات اساسي در روش شناسي تعبير مي شود.

يکي از اهداف اين سد تامين آب مورد نياز محيط زيست اعلام شده است. در واقع قطع آب مورد نياز محيط زيست پايين دست، به عنوان فايده سد تلقي شده است. سد البرز پيامدهاي منفي زيست محيطي مهمي در دهانه بابلرود ايجاد خواهد کرد و به خشک شدن قطعي اين دهانه، تخريب همه زيستگاه ها و از ميان رفتن تنوع زيستي اين دهانه خواهد انجاميد. تخريب دهانه در اثر آبگيري سد البرز، معيشت هزاران خانوار را با سرنوشتي نامعلوم روبه رو خواهد ساخت. درآمد اين خانوارها به ماهيگيري و گردشگري در اين زيباترين دهانه باقيمانده درياي خزر وابسته است.

متاسفانه دستيابي به همه اسناد و داده هاي سدها حتي براي کساني که سال ها در بخش آب کار کرده اند نيز بسيار دشوار است اما ظاهراً مطالعات اين طرح ابتدا از سوي شرکت (مهاب قدس) انجام شد و شايد به سبب اعلام عدم توجيه، کار به شرکت لاماير آلماني سپرده شد. اين شرکت مطالعات تکميلي مرحله يک را بازنگري کرد و بدون توجه به همه حقايق بالا طرح را داراي توجيه اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي اعلام کرد که البته در پرونده اين شرکت چنين توجيهات نادرست و متکي به اهداف آزمندانه بسيار ديده شده است.

 پتريک مک کالي در کتاب رودهاي خاموش، به پرونده اشتباهات سهوي يا عمدي اين شرکت بين المللي، تا جايي که به حذف آن از فهرست شرکت هاي قابل اعتماد انجاميد، اشاره کرده است. در اهداف طرح تامين برق نيز گنجانده شده است که البته مقرون به صرفه نبودن برقابي ها و نيز مسائل زيست محيطي آنها سال هاست که ساخت آنها را در همه جهان متوقف کرده است و در ايران با امکان استفاده از نيروگاه خورشيدي و حتي گازي با ميزان اثرات گلخانه يي کمتر، گزينه برقابي کاملاً منتفي است.

 امکان توسعه اقتصادي و فرهنگي با توسعه گردشگري نيز از ديگر اهداف اعلام شده سد است. اما با توجه به تخريب دهانه در بابلسر و اثرات اقتصادي گسترده آن در اين شهر، شعار توسعه اقتصادي براي سدي که فايده آن صفر است را چه مي توان ناميد؟

برخلاف تعهداتمان نسبت به پيمان هاي امضاشده دستور 21 کنفرانس ريو (1992) و پيمان مبارزه با بيابانزايي (1994) که در همان سال به تصويب مجلس نيز رسيده است، طرح هاي سدسازي و پيامدهاي گسترده آنها را درست ارزيابي و ادعاهاي شرکت هاي مشاور و ناظر و پيمانکار را راستي آزمايي نمي کنيم. تصميم گيري هايمان شفافيت و پاسخگويي ندارد.

بسته بودن فرايند تصميم گيري، دسترسي به داده ها براي اهالي بالادست و پايين دست منطقه و نيز براي پژوهشگران و دانشگاهيان را ناممکن مي سازد. مطالعات و بررسي هاي جامع و لحاظ کليه منابع و مصارف و نيازها و ديگر گزينه هاي تامين، بررسي نشده مي ماند. دانش بومي کارآمد ايراني و در نمونه البرز، آب بندان ها ناديده گرفته شده اند. از انجمن هاي مردمي و سازمان هاي غيردولتي نظرپرسي نشده است. ديدگاه هاي اهالي بومي منطقه چه در بالادست و چه در پايين دست و در بابلسر ناديده مانده است.

از آنجا که جز پيکره دولتي، ديگر سازمان ها يا تشکل ها يا حتي مردم متاثر از طرح در تصميم گيري دخالت داده نمي شوند در نتيجه همه اثرات منفي بر مردم ناشناخته مي ماند. در مورد سد البرز در حقيقت کشاورزان و دامداران مخزن و ماهيگيران و قايقرانان و مغازه داران دهانه بابلسر که فاقد ابزار سياسي براي شکايت هستند، بزرگ ترين بازنده و پيمانکاران سد و مشاور توجيه گر آنان بزرگ ترين برنده هستند.

مي بينيم که ناديده گرفتن اصول توسعه پايدار در سدسازي و در سايه تمرکز بر مديريت سازه يي عرضه آب به جاي مديريت تقاضاي آن، به هدر رفت منابع مالي اقتصادي و نيز منابع طبيعي و محيط زيست مي انجامد و اثرات اجتماعي جبران ناپذير دربردارد.

تاکنون براي حوضه هاي آبخيز کشور مطالعات جامع منابع و مصارف و برنامه ريزي تلفيقي انجام نشده است. در دو زيرحوضه به وسعت 500 هزار هکتار و در محدوده يي که دو سد بزرگ و يک سد بسيار بزرگ را تجربه کرده بود اين امر براي نخستين بار در اوايل 1386 آغاز و نتايج آن تا پايان سال براساس کار 14 گروه مطالعاتي و تلفيق آنها ارائه شد. اما نتايج مطالعات با نارضايتي سدسازان روبه رو شد و ادامه کار متوقف ماند. سد البرز نيز فاقد مطالعات جامع حوضه آبخيز بوده است.

 اگر مطالعاتي جامع و تلفيقي در حوضه انجام شده بود سد تجن ساخته نمي شد تا رودخانه و دهانه تجن را بخشکاند بدون آنکه به اراضي آبي پايين دست خود بيفزايد. نيز ساخت سد البرز آغاز نمي شد تا بدون فايده اقتصادي ملموس و حقيقي، دهانه بابلرود و اقتصاد بابلسر را مورد تهديد قرار دهد و نيز امروز از احتمال آغاز ساخت سد منگل سخني نبود.

اگر مطالعات جامع منابع و مصارف و ارزيابي دقيق در آبخيزهاي شمال کشور با شکنندگي بسيار زيادشان به ويژه در 4 دهه اخير با کاهش چند ميليون هکتاري اراضي جنگلي آن انجام شده بود مسلماً ساخت کانال سراسري چالوس سردآبرود با اثرات بسيار مخرب آن بر مناطق جنگلي اصلاً آغاز نمي شد. آبخيزها از بابت دربرگيري اکوسيستم هاي رودخانه يي، جنگلي، مرتعي و علفزار، خشکي و...، در حقيقت اکوسيستم هايي بسيار غني با تنوع زيستي بسيار گسترده با گياهان و جانوران آبزي و کنارآبزي تا جنگل زي را در برمي گيرند. بنابراين انجام مطالعات و بررسي هاي ميداني و منطقه يي گسترده پيش از اقدام به هرگونه تغيير در آنها ضرورت تام دارد.

تعامل دولت، جوامع محلي و کاربران منابع در تصميم گيري، با کمک سازمان هاي غيردولتي و جوامع کشاورزان، دامداران، (ماهيگيران) و سازمان هاي آنان، در سياستگذاري، تصميم گيري و اجرا و بازبيني برنامه ها و ارزيابي دائمي و ارائه گزارش، راهکارهاي پيشگيري از تخريب آبخيزها در اثر سدسازي است.

ارزيابي پس از اجرا هرگز انجام نشده و نمي شود چه رسد به اينکه ارزيابي مستمر و ادواري پيامدها براي تضمين اهداف مديريت تلفيقي و پايداري پيکره هاي آبي را از بخش آب انتظار داشته باشيم. اگر توصيه هاي دستورکار 21 که 16 سال پيش آن را امضا کرده ايم، يا توصيه هاي معاهده مبارزه با بيابانزايي که 14 سال پيش آن را امضا کرده ايم و مجلس شوراي اسلامي هم آن را لازم الاجرا اعلام کرد، را به کار گرفته بوديم حتماً سد البرز پرهزينه و بي درآمد را نمي ساختيم.

 کانال سراسري چالوس سردآبرود را ادامه نمي داديم. آغاز اجراي سد منگل را به ميان نمي کشيديم. سدهاي عمدتاً مخرب و بي فايده حوضه آبريز اروميه را ادامه نمي داديم و خلاصه در سراسر کشور چنين سرنوشت تلخي را به نام توسعه به بودجه مملکت و به محيط زيست تحميل نمي کرديم.

***

3-توسعه ناپايدار در احداث سد البرز
 
مونا قاسميان

سخت است که شاهد به زير آب رفتن محل زندگي هزاران ساله آبا و اجدادي تان باشيد و هيچ کاري هم نتوانيد انجام دهيد. چون قدرت توسعه ناپايدار بسيار بالاتر از قدرت مردمان روستانشين لفور است. بيش از 10 سالي است که مردم اين منطقه اميدوار بودند بتوانند به زندگي در خانه هايشان ادامه دهند و هراسي از آينده نداشته باشند، اما حقيقت اين بود که هر روز شاهد بودند بر تعداد کاميون ها اضافه و بر ارتفاع سد افزوده مي شود. مسوولان با افتخار از شروع آبگيري سد البرز، بزرگ ترين سد خاکي کشور در حالي خبر مي دهند که هنوز تعدادي از روستانشينان در منطقه باقي مانده اند؛ روستانشيناني که حتي با قطع آب و برق و مسدود شدن راه هاي ارتباطي شان هنوز محل زندگي شان را ترک نکرده اند.

سد البرز روي منطقه لفور با 13 روستاي لفورک، اسبوکلا، اميرکلا، گشنيون، چاشت خورون، ميرارکلا و غيره، در يکي از زيباترين مناطق جنگل هاي هيرکاني با قطع بيش از 280 هکتار از درختان توسکا، افرا و انجير ساخته شده است. مخزن سد البرز با ارتفاع 78 متر از پي و طول تاج 838 متر و حجم مخزن 150 ميليون مترمکعب، با مخزني به وسعت 800 هکتار روي اراضي کشاورزي و مرتعي و جنگلي ساخته شد.

به همين دليل است که کارشناسان محيط زيست معتقدند احداث سدها به دليل اينکه اراضي جنگلي را از بين مي برد فعاليتي بيابان زا نيز است. در روبه روي سد، در نقطه وسيعي از کوه درختان پاکتراشي شده اند. محمد ابوذر کارشناس منابع طبيعي ساري و مسوول اجراي پروژه جامع سد البرز مي گويد؛ «اينجا معدن سنگ است که براي احداث اين سد از اين معدن سنگ استفاده شده است.» در زمان ساخت سد، در بيشتر مواقع از اراضي جنگلي اطراف به عنوان منابع ساخت استفاده مي شود که درباره سد البرز مي توان به معدن سنگي اشاره کرد که در بالاي تراز نرمال درياچه قرار دارد و مواد لازم سنگي را جهت احداث سد فراهم کرده است.

با وجودي که طبق قانون اراضي ملي جزء اموال عمومي است و هيچ سازماني حق استفاده از اين اراضي را ندارد، ابوذر مي گويد؛ «اين يک پروژه ملي است به همين دليل قطع تمام اين درختان با مجوز سازمان جنگل ها صورت گرفته است.» وي همچنين درباره پرداخت خسارت قطع درختان به سازمان از طرف وزارت نيرو تاکيد کرد که همه هزينه هاي قطع درختان به سازمان داده شده است.

مردم لفور؛ بزرگ ترين قربانيان سد البرز

تمام اين ماجراها در حالي اتفاق مي افتد که استاندار مازندران با اشاره به ظرفيت هاي ايجاد شده توسط اين سد بر ايجاد زيرساخت هاي لازم جهت تامين آب شرب شهر هاي گروه الف، احداث نيروگاه برق با مشارکت بخش خصوصي و استفاده از حداکثر ظرفيت گردشگري اين سد با توجه به نزديکي آن به شهر هاي شهرستان سوادکوه، قائمشهر و بابل و همچنين جاده اصلي تهران به مازندران تاکيد مي کند.

کارشناسان آب منطقه يي مازندران بر اين اعتقادند که با ساخت و بهره برداري از اين سد آب مورد نياز 54 هزار هکتار از اراضي کشاورزي شهرستان هاي بابل، بابلسر، قائمشهر و جويبار تامين مي شود. اما مساله مهم تر از ساخت اين سد و آبرساني به زمين ها کشاورزي، آيا مردم منطقه لفور نبودند که از آنها هيچ گاه نظري پرسيده نشد و با احداث اين سد زندگي و زمين هايشان به طور کامل از بين رفت.

سد البرز يک نمونه ديگر از وجود توسعه ناپايدار در ايران است؛ توسعه يي که با هزينه 200 ميليون دلاري بانک جهاني و ايران ساخته شد. اما با وجود هزينه بالاي احداث اين سد هزينه خريد زمين هاي مردم منطقه طي چند سال به آنها پرداخت شد. يکي از روستايياني که هنوز در منطقه باقي مانده است در اين باره مي گويد؛ حدود 10 سال پيش وزارت نيرو خانه هايمان را حدود 5 ميليون تومان خريد. اما پولش را در چند سال به ما داد. تمامي اهالي روستاها همان موقع نسبت به ساخت اين سد اعتراض کرديم اما آنها هيچ توجهي به اعتراضات ما نکردند و به کارشان ادامه دادند.

زينت در پاسخ به اينکه چگونه بدون آب و برق همچنان در آنجا زندگي مي کند، مي گويد؛ از رودخانه آب مي آوريم. من جايي ندارم که بروم. گاوهايم اينجا هستند. آنها را کجا ببرم. همه رفته اند به قائمشهر و شهر هاي مجاور ديگر. ما هميشه خودمان توليدکننده و مصرف کننده بوديم اما در شهر چگونه مي توانيم زندگي کنيم.سد البرز را مي توان يکي از عوامل مهم در مهاجرت مردم و خروج سرمايه هاي اندک مردم به شهرهاي ديگر دانست. اهالي اين روستاها که اغلب با سرمايه ناچيز خود شامل دام هاي محلي و اندک درآمد حاصل از کسب و کار روي زمين کشاورزي خود امرار معاش مي کردند امروز با مهاجرت به شهر در وضعيت نامناسبي قرار گرفته اند.

منطقه باستاني که زير آب مي رود

در زمستان 83 و بهار 84 در حين عمليات سدسازي آثار و شواهدي از معماري دوران عصر آهن کشف شد. پس از حضور کارشناسان ميراث فرهنگي در منطقه به غير از آثار معماري از دوران عصرآهن، پي هاي سنگي خانه ها، تنور و خمره ذخيره سازي مواد غذايي و همچنين قالب هاي سنگي و سفالي ذوب فلز نيز کشف شد. همچنين در گورستاني کشف شده در منطقه بقاياي اسکلت هايي کشف شد که با پوششي از سفال تدفين شده بودند و مشابه آن در هيچ يک از محوطه هاي باستاني دوره عصر آهن ديده نشده بود.

اما اين گورستان بي نظير هم نيز مانند خانه هاي مردم منطقه و جنگل ها به زير آب خواهد رفت. با وجودي که باستان شناسان اکنون مشغول فصل دوم کاوش ها هستند، امرالله براري مدير روابط عمومي آب منطقه يي استان مازندران از توافق کامل با ميراث فرهنگي مبني بر آبگيري اوليه سد البرز و قراردادهاي آن خبر داد. اما محمد صيادي عضو هيات مديره طرح نجات بخشي محوطه هاي سد البرز گفت ؛ از طرف گروه باستان شناسي حاضر در منطقه هيچ گزارشي به ميراث فرهنگي براي صدور مجوز آبگيري تاکنون ارائه نشده است. (ايسکا نيوز) وي همچنين تاکيد کرد با آبگيري سد مذکور سه اثر باستاني محوطه لفورک در پشت سد، قبرستان عصر آهن سه و محوطه آهه مربوط به دوره اسلامي به زير آب خواهند رفت.(etemaad)


  • پنجشنبه 8 تير 1391-0:0

    از گذشته تاكنون زندگي انسانها بصورت اجتماعي معني بهتري داشت و كسانيكه ماندند و بصورت تنهايي زندگي مي كنند هميشه هم با خطراتي مواجه هستند و هم به مرور زمان گوشه گير و منزوي بار خواهند آمد شايد سد البرز سبب گرديد مردم نه با رضايت بلكه از روي اجبار به پيشرفت برسند و يادمان نرود كه انسانها در برابر تغيير و توسعه مقابله مي كنند و در ابتدا چنين مي پندارند كه تغيير سبب ايجاد مشكلات برايشان مي شود كما اينكه اين چنين نيست
    مثال: اگر يادتان باشد كه من يادم هست زمانيكه از طرف اداره كل جنگلداري قرار شد جنكلهاي حاشيه روستاها نهال كاري شود و دورش سيخ خاردار كشيدند مردم محلي اعتراض كرده بودند حالا شما شاهد هستيد كه جنگلها بخوبي احياء شد و در مورد سد نيز به همين منوال مي باشد پس با تغيير نترسيد.

    • رامین جعفرنژادپاسخ به این دیدگاه 1 0
      چهارشنبه 6 مهر 1390-0:0

      آفرین برغیرت آن تعدادی که ماندن ونرفتن اینان هستند که از دل سنک خطهای طلائی کشیدند


      ©2013 APG.ir