تعداد بازدید: 3373

توصیه به دیگران 1

پنجشنبه 25 تير 1388-0:0

سختگيرم،‌ولي خدا مرادوست‌دارد

ساعتي با نادر دست‌نشان، مربي محبوب شمالي(مجيد عباسقلي)


 نادر دست‌نشان نامي آشنا براي علاقه‌مندان فوتبال در ايران است. اين مرد 49 ساله زماني ستاره محبوب خطه فوتبال ‌خيز مازندران محسوب مي‌شد، همان زمان كه فوتبال ايران به چشمه‌اي جوشان براي توليد بهترين هافبك‌هاي آسيا تبديل شده بود و بيش از 20 هافبك در استانداردهاي جهاني در خود مي‌ديد.
از علي پروين، ابراهيم قاسمپور، شاهرخ بياني، مجيد نامجو مطلق و سيدمهدي ابطحي گرفته تا سرويس قايقران، ضياء عربشاهي، حميد درخشان، رضا احدي، بهتاش فريبا، رضا نعلچگر، امير قلعه‌نويي و... كه شايد در قاره پهناور آسيا تنها 3 يا 4 هافبك نظير چا بوم كئون كره‌اي (برترين بازيكن قرن 20 آسيا) يا يوسف ثنايان عربستاني در حد و اندازه‌هاي همتاهاي ايراني خود بودند.

طبيعي بود در چنين شرايطي فرصتي براي عرض اندام دست‌نشان قدرتمند، تكنيكي، دونده، شوتزن و صاحب شعور تاكتيكي ايجاد نشود تا خود را به عنوان بازيكني بزرگ و ملي‌پوش نشان دهد؛ ولي او با پايان دوران نسبتا طولاني بازي، هر 3 دوره مربيگري C ،B و A آسيا را زير نظر استادان فيفا (ريچارد بيت انگليسي، سوبرامانيان مالزيايي و برنارد شون آلماني) پشت سر گذاشت تا وارد مرحله جديدي از موفقيت در فوتبال، يعني عرصه پرتنش مربيگري شود.

پيش از اتمام اين دوره‌ها در سال 78، دست‌نشان دستيار كارلو سولدوي ايتاليايي در تيم ملي نوجوانان بود. تيمي كه هر چند با موفقيت توانست به عنوان چهارمي آسيا برسد، ولي اين نتيجه به هيچ عنوان موفقيت تلقي نشد و سولدو و دستيارانش كه شيوه مدرن دفاع 4 نفره خطي را براي نخستين بار به ايران آورده بودند از كار بركنار شدند!

به هر حال موفقيت‌هاي پياپي دست‌نشان با تيم‌هايي چون قندي يزد، مس كرمان، پگاه گيلان، شهرداري كرمان، استيل آذين و.. اعتباري ويژه براي اين مربي فراهم كرده است، آنچنان‌كه بسياري او را داراي توانايي بالا در احياي تيم‌هاي ضعيف و رساندن اين‌گونه تيم‌ها به قهرماني برآورد مي‌كنند.

اطلاع يافتن از رموز موفقيت اين مربي پرهمت كه بتازگي توانسته استيل آذين را با يك‌سوم هزينه‌هاي سال ناموفق پيش، به‌عنوان نخستين تيم ليگ آزادگان راهي ليگ برتر كند، انگيزه مهمي بود تا در دفتر روزنامه ساعتي را با وي به گفتگو بنشينم.

بسياري مربيان از جمله امير قلعه نويي، نادر دست‌نشان را مربي فيزيك‌گرا توصيف كرده‌اند. خودتان هم چنين عقيده‌اي داريد و رمز موفقيت‌هايتان در مربيگري را اهميت دادن فراوان به آمادگي بدني بازيكنان خود مي‌دانيد؟

من هم اين نظر دوستان و همكارانم را درباره خود شنيده‌ام و حتي در زمان آناليز پيش از مسابقه‌ها همين نكته را به بازيكنانم منتقل كرده‌ام و گفته‌ام حريف فكر مي‌كند ما تيمي صرفا فيزيكي هستيم و به دنبال خنثي كردن اين خاصيت هستند، پس بايد از اين نكته گمراه‌كننده استفاده كنيم و تاكتيك مطلوب خود را اجرا كنيم. فكر مي‌كنم هر مربي كه با چنين ذهنيتي مقابل ما قرار مي‌گيرد، پس از بازي متوجه كلاهي كه سرش رفته، مي‌شود.

واقعيت اين است كه من مربي فيزيك‌گرايي هستم، چون اگر بازيكني فيزيك و توان بدني مناسب نداشته باشد، فاقد كارايي در زمين مسابقه است. به عنوان مثال از آقاي قلعه‌نويي بپرسيد آيا ستاره‌اي مثل مجتبي جباري كارايي چنداني براي تيم سال گذشته او داشت. جباري به دليل ضعف در فصل بدنسازي پيش از فصل گذشته به هيچ‌وجه نتوانست به آمادگي كامل و پيوسته‌اي در مسابقه‌ها برسد.

براي من آمادگي بدني اصل اول است، ولي همه‌چيز نيست، چون اگر در فوتبال تنها اين فاكتور اهميت داشت بايد تيم‌هاي آفريقايي چون كامرون و نيجريه كه از فيزيك فوق‌العاده‌اي برخوردارند به قهرماني جام جهاني مي‌رسيدند.

نگاهي به نمودار عملكردم در تيم‌هاي مختلف اعم از مس كرمان، قندي يزد، پيام مشهد، پگاه گيلان، استيل آذين و... نشان‌دهنده توجهم به شعور تاكتيكي، تكنيك بازيكنان و ايجاد انگيزه و آمادگي روحي و رواني در كنار فاكتور اول است. اگر اين‌طور نبود آن موفقيت‌ها به دست نمي‌آمد.

 آيا مي‌شود با اتكاي صرف بر فيزيك، اين همه موفقيت به دست آورد؟يعني شما آمادگي بدني را به عنوان اساس و ركن كارهاي ديگر اعم از تاكتيكي، تكنيكي و انگيزشي و روحي  رواني مي‌بينيد و در عين حال به آنها (تاكتيك، تكنيك و آمادگي روحي) توجه مي‌كنيد؟

بله، كاملا.

گواهم اين است كه در طول تمرين‌هاي هفتگي، محال است بيش از يك جلسه كار بدون توپ انجام شود. من در سخت‌ترين تمرين‌هايم هم از توپ، دروازه سيار و زمين چمن استفاده مي‌كنم و در طول فصل مسابقه، هيچ اعتقادي به سالن سرپوشيده ندارم. حتي در بوران و برف بي‌سابقه زمستان 86 كه تيم‌ها ناچار شده بودند به سالن پناه ببرند، ما در برف عجيب رشت در فضاي باز با پگاه تمرين مي‌كرديم!

چرا اعتقادي به سالن نداريد؟

تمرين‌هاي سالني، مناسب فصل دوران مسابقه نيست، چون هم سفتي سطح سالن، تاثير بدي روي مفاصل از جمله مچ، زانو و كمر مي‌گذارد و هم فشار و سطح اكسيژن هواي سالن با چمن تفاوت‌هايي دارد و در عملكرد بازيكنان، تغييراتي منفي ايجاد مي‌كند.

شما در مربيگري هم مثل دوران بازي در كنار حفظ اخلاق و منش ورزشي، خيلي جدي عمل مي‌كنيد.

مربي سختگيري هستم. بازيكنانم در تمرين‌هاي خود واقعا سختي مي‌كشند، ولي از آن لذت مي‌برند، چون در كنار تمام اين سختي‌ها به نشاط تمرين توجه ويژه‌اي مي‌كنيم. اگر از آنها راجع به كارم بپرسيد خواهند گفت از تمرين‌هاي سخت، عاشقانه لذت مي‌برند چون متوجه مي‌شوند در كنار جديت و تلاش مي‌توانند به شرايط ايده‌‌آلي برسند. مثلا سيدصابر ميرقرباني بتازگي مي‌گفت مي‌خواهم دوباره برگردم و در كنارت كار جدي را براي احياي بازي خود دنبال كنم. متاسفانه صابر پس از جدايي از ما، پيشرفت چنداني نكرده است.

صابر را از مازندران به فوتبال ايران معرفي كرديد. شما خود روزي بهترين بازيكن اين استان بوديد و در رقابت‌هاي ليگ استاني قدس، بازي‌‌هاي بسيار خوبي ارائه مي‌كرديد. چه شد كه آن مازندران مدعي در فوتبال ايران، ديگر هيچ نماينده‌اي به عنوان يك تيم باشگاهي در ليگ برتر ندارد؟!

مازندران هنوز هم همه چيز براي خودنمايي در ليگ ايران دارد بجز سرمايه و مديريت. اگر بخواهيم از بازيكنان مازندراني حاضر در ليگ، تيمي تشكيل دهيم، خيلي از چهره‌هاي مطرح فوتبال ايران ممكن است در بين ذخيره‌هاي اين تيم قرار بگيرند؛ نام‌هايي چون محسن بنگر، سيدصابر ميرقرباني، شيث رضايي، خلعتبري، سهراب انتظاري، فريدون فضلي، مهرداد اولادي، ميثم بائو، كيانوش رحمتي، يحيي گل‌محمدي، مجيد ايوبي، مهديزاده، پاشايي، رحمان احمدي، نورمحمدي و ابوذر رحيمي (راه‌آهن)‌، يوسفي و... فقط بخشي از نيروهاي مازندراني حاضر در ليگ هستند. به لحاظ تماشاچي هم مي‌بينيد در يك بازي بي‌تاثير وسط هفته آن هم در بارندگي، 20 هزار تماشاچي از بازي نساجي استقبال مي‌كنند و اگر ظرفيت ورزشگاه به 40 هزار نفر مي‌رسيد، براي همان بازي تمام ظرفيت ورزشگاه پر مي‌شد.

فقط اگر سرمايه‌گذار بزرگي براي حمايت از تيمي مازندراني پيدا مي‌شد، اين استان مي‌توانست دوباره خود را به عنوان قطبي در فوتبال ايران نشان دهد.

تعجب من از اينجاست كه چطور روي نقاطي كه در فوتبال از پيشينه چندان مطرحي برخوردار نبوده‌اند سرمايه‌گذاري صورت مي‌گيرد و در نقاطي از كشور، تيم‌هاي ليگي فعال مي‌شوند كه به نسبت مازندران هيچ پيشينه‌اي ندارند. الان استان‌هايي در ليگ برتر تيم دارند كه يا اصلا به ليگ قدس راه پيدا نمي‌كردند، يا آنجا در هر بازي چند گل از مازندران مي‌‌خوردند. چرا تيمي به مازندران منتقل نمي‌شود براي من كاملا تعجب‌آور است!

شما در استيل آذين هم از پتانسيل بالاي مازندران استفاده‌هايي برديد.

بله، مثلا ابتداي فصل گذشته هدايتي از من پرسيد براي انجام اردوي آماده‌سازي كجا را در نظر گرفته‌ايد؟

گفتم مناطق كوهستاني آلاشت و دراسله در استان مازندران. گفت چرا تيم را به سفر خارجي نمي‌بري؟

گفتم با توجه به شناختم براي موفقيت تيم، تمرين و آماده‌سازي در آنجا خيلي مناسب‌تر است. گفت آفرين. سال گذشته ما به اسپانيا رفتيم، ولي همه گفتند آن سفر، تفريحي بيش نبود!

هزينه اردوي مازندران شما چقدر شد؟

30 ميليون تومان.

و هزينه اردوي اسپانياي سال پيش از آن؟

مي‌گويند حدود 350 ميليون تومان هزينه شده است.

اصلا كل هزينه استيل آذين چقدر شد؟

زير 5/2 ميليارد تومان. آن هم با احتساب همه هزينه‌ها اعم از پاداش و...

و هزينه سال قبل از آن؟

7 ميليارد و خرده‌اي.

يعني باشگاه با صرفه‌جويي 70 درصدي به ليگ برتر صعود كرد، در حالي كه قبلا نتوانسته بود. با اين حال شما با نارضايتي اين باشگاه را ترك كرديد.

يكي از دلايل ناراحتي و نارضايتي من، وفا نشدن به وعده‌ها و قول‌هاي مداومي بود كه مديران باشگاه مي‌دادند. هدايتي قول‌هاي زيادي درباره صرفه‌جويي و كم كردن هزينه‌ها و قراردادهاي مربيان و بازيكنان به ما داد. اصلا شيوه عقد قراردادهاي ما به شيوه انگيزشي اجرا شد. يعني اگر قرار بود به بازيكني 100 ميليون تومان بدهيم، قرارداد او را با سقف 70 ميليون تومان تنظيم مي‌كرديم و مابقي را در قالب پاداش در نظر مي‌گرفتيم تا همواره بازيكنان داراي انگيزه‌هايي بالا باقي بمانند. در طول مسابقه‌ها، مديران مرتب براي تداوم موفقيت‌هاي تيم وعده مي‌دادند و حتي اين اواخر وعده دادند در صورت پيروزي به طور ميانگين به هر بازيكن يك خودروي 206 اهدا مي‌شود كه برحسب تاثيرگذاري افراد، اين جايزه بالاتر يا پايين‌تر در نظر گرفته مي‌شد، در حالي كه در عمل ميزان آن پاداش‌ها خيلي پايين آمد و به سقف 4 ميليون تومان رسيد.

توقع پرداخت شدن حق بچه‌ها، انتظار نابجايي نبود.

به هر حال، دلايل ديگري هم براي دلخوري و جدايي ما از اين باشگاه وجود داشت كه مايل به بازگو‌كردن آن نيستم.

ولي آنچه بديهي است اين دلخوري‌ها متوجه مديريت باشگاه است و شما سالي خوب را با بازيكنان پشت سر گذاشتيد.

كوچك‌ترين حاشيه‌اي طي يك سال گذشته از جانب بازيكنان استيل آذين به وجود نيامد و حتي بازيكناني كه در فهرست 18 نفره هم قرار نمي‌گرفتند براي موفقيت تيم عاشقانه گريه مي‌كردند همان‌طور كه گفتم وقتي تيم را تحويل گرفتم براي طي دوران بدنسازي آنها را به الاش و دراسله مازندران بردم. شايد برخي فكر كنند چون خودم بچه شمالم به آنجا رفتيم، ولي واقعيت اين است كه آن منطقه با حدود 2450 تا 2500 متر ارتفاع از سطح دريا، تاثير بسيار مطلوبي روي عملكرد قلبي  ريوي بازيكنان دارد. بايد در نظر داشته باشيم بازيكنان بزرگي چون ليونل مسي، كاكا و ... همواره در ارتفاعات كشورهايي چون بوليوي، دچار مشكل تنفسي به دليل فشار زياد هوا و كمبود اكسيژن در آن مناطق مي‌شوند. هم هوايي در ارتفاع بالا، كمك شاياني به آماده‌سازي بالاي تيم ما داشت تا بتوانند بازي‌هاي ليگ يك را بهتر از ديگر حريفان پشت سر بگذرانند.

واقعا فكر مي‌كنيد اردوهاي تمريني تركيه، جز برخورداري از يك چمن سبز و هموار، چه مزيتي بر اردوهاي داخلي دارند؟

ابراهيم اسدي و علي آذري، شايد تنها چهره‌‌هاي مطرح تيم شما به نسبت ستاره‌هاي پرشمار يك سال پيش از آن بودند. در اين مورد توضيح دهيد.

بله اين دو، كاپيتان‌هاي بسيار زحمتكش و خوب استيل آذين بودند.

سال گذشته ابراهيم اسدي به دليل روبه‌رويي با ضايعه فوت مادرش، مدت‌ها از تمرين دور ماند و با مشكل اضافه وزن و ناآمادگي روبه‌رو شد. وقتي ابتداي فصل به تيم مراجعه كرد به او گفتم در ليگ يك، سبك خاصي را دنبال مي‌كنم كه دشواري‌هايي را براي بازيكن دارد، اگر مي‌پذيري بيا. اسدي آمد و به دليل ناآمادگي‌اش در طول يك ساعت دويدن، 25 دقيقه با نفر اول فاصله داشت؛ ولي او با پشتكار به تمريناتش ادامه داد و در آزمون دوي 30 دقيقه‌اي روز آخر جزو 10 نفر برتر بود و تنها 3 دقيقه با نفر اول فاصله پيدا كرده بود. من با او قرارداد بستم و بازوبند كاپيتاني را به او دادم، در حالي كه كاويانپور و انصاريان را چون مي‌خواستند بدون شركت در تمرين‌هاي تيم قرارداد امضا كنند، نپذيرفتم.

به اسدي گفتيد سبك خاصي در ليگ يك داريد. فوتبال در ليگ يك چه تفاوت‌هايي با بازي در ليگ اول دارد؟ اصلا چرا اين‌قدر حواشي ليگ دسته اول زياد است؟

فوتبال در ليگ يك به دلايلي سخت‌تر از ليگ برتر است. مي‌گويند آنجا تيم‌ها تاكتيكي بازي نمي‌كنند، اما اين‌طور نيست. وقتي مس رفسنجان، مس كرمان را از جام حذفي كنار زد، گفتند شانسي بوده، ولي چطور مس رفسنجان شانسي مي‌تواند ملوان، مس و استقلال را از جام حذفي كنار بزند؟ مس رفسنجان فوتبال خيلي خوبي بازي مي‌كرد كه با اتكا به آن مي‌توانست ليگ برتري‌ها را ببرد.

در جام آزادگان، ورزشگاه‌ها مناسب نيستند يا كيفيت چمنشان بد است يا ابعاد مناسبي ندارند يا محل مناسبي براي اسكان تيم‌هاي مهمان وجود ندارد.

ممكن است به ورزشگاهي پا بگذاريد كه چمنش مثل مخمل باشد، ولي نيمكت ذخيره‌هايش با كمتر از 2 متر فاصله به فنس چسبيده باشد و 2 طرف دروازه و آن طرف زمين به ديوار چسبيده باشد كه اين خيلي خطرناك است. چنين مشكلاتي خود حاشيه‌ساز هستند.

آنجا همه دوست دارند به ليگ برتر بروند چون دنبال اين هستند كه سالي يكبار استقلال و پرسپوليس به شهرشان بيايد. برخي افراد مسوول هم از چنين نگرشي جدا نيستند و به پيروزي تيم شهرشان كمك مي‌كنند.

ممكن است فردي كه در همه‌جاي دنيا رو به تماشاچي مي‌ايستد و مراقب اوست، پشت به تماشاچي كند و بازي تيم شهرش را تماشا كند تا آن تماشاگر، امنيتي براي داوران و تيم مهمان باقي نگذارد و اينها همه مشكل ايجاد مي‌كنند.

در مجموع، برگزاري ليگ آزادگان نظارت دقيق‌تري مي‌طلبد و بايد از داوري و مهمانان حمايت بيشتري شود.

نيروي انتظامي در پاره‌اي از مواقع خيلي خوب كار خود را در تامين امنيت مسابقه‌ها ايفا مي‌كند، ولي بايد براي بهبود، كارشناسي بيشتري در اين زمينه انجام شود.

خيلي صحبت‌ها در مورد بروز اتفاق‌هاي خلاف در مسابقه‌هاي ليگ دسته اول مي‌شود، از بحث تباني گرفته تا تهديد، دوپينگ و... .

بله. متاسفانه ما هم شنيده‌ايم، اما با قاطعيت نمي‌توانيم چيزي بگوييم، چون اثباتش دشوار است و نيازمند مستندات قوي.

برخي بازيكنان بدون اطلاع مربيان با صلاح پزشك يا دست‌اندركاران تيم خود چنين كارهايي انجام مي‌دهند. بايد كنترل در اين زمينه انجام شود تا دچار معضل نشويم.

برخي افراد به واقع يا دروغ مدعي مي‌شدند نقشي در نتايج دارند و از طريق ارتباطات با داور و افرادي در فدراسيون مي‌توانند نتايج را به نفع تيم‌هايي تغيير دهند ولي نبايد خواسته‌شان عملي شود. در صورت پيروزي آن تيم، مدعي مي‌شدند اين پيروزي به واسطه نقش آنها بوده است. در صورتي كه ممكن است اين پيروزي به صورت طبيعي و در روند منطقي بازي شكل گرفته باشد و ارتباطي به دخالت نامشروع آنها نداشته باشد.

در هر صورت اتفاقات منفي در ليگ يك خيلي بيشتر از ليگ برتر است، چون نظارت كمتري در آنجا صورت مي‌گيرد.

سال گذشته مدعي شده بوديد يك خبرنگار شما را از پگاه جابه‌جا و دكتر بيژن ذوالفقارنسب را جايگزين كرد.

بله آقاي ... خبرنگار آن زمان يك روزنامه ورزشي و ... به عنوان مشاور ارشد اسماعيل شاد (مديرعامل وقت پگاه) مشغول فعاليت بود و حقوق ماهانه دريافت مي‌كرد. پس از آن‌كه دوستان ديگري براي رفتنم به پگاه، پل ارتباطي مي‌زدند، تماس تلفني با من گرفته شد تا در هتل كادوس رشت با شاد ملاقات كنم. طي آن ملاقات همان خبرنگار در كنار شاد حضور داشت و همكاري من با باشگاه رشتي به 2 هفته پس از ملاقات در هتل موكول شد. طي اين 2 هفته، هدايت پگاه از جهانپور به دستيارش داركو واگذار شد و من به مذاكره ادامه دادم. در خلال اين مذاكره‌ها خبرنگار از من پرسيد حاضري20 درصد مبلغ قراردادت را به من بدهي؟ پرسيدم به چه دليل؟‌ گفت چون ساپورتت مي‌كنم.

پرسيدم رقم قراردادم چقدر است؟

گفت 70 ميليون تومان.

گفتم اصلا با چنين دستمزدي حاضر به همكاري نيستم. اگر 100‌‌ميليون تومان بدهند به پگاه مي‌آيم. شما هم اگر حقي داريد مي‌توانيد از باشگاه دريافت كنيد.

پس از 3 بازي آمدند قرارداد امضا كنيم.

پرسيدم 120 ميليون تومان مورد وعده‌تان چه شد و خداحافظي كرديم.

بعد شاد و رجبي در غياب خبرنگار آمدند و قرار بر 100 ميليون تومان شد.

سپس اين آقا دوباره طلب پول كرد، ولي من ندادم. گفت من تو را به اينجا آورده‌ام.

گفتم نه، هنرم مرا آورده است. تو هم به شهر خودت كمك كرده‌اي. او صريحا 20 ميليون تومان از من خواست كه نپذيرفتم.

وقتي فصل مسابقه‌ها تمام شد براي شروع فصل بعد، نام 10 بازيكن را خط زديم كه از بد حادثه 3 تن از آنها بازيكنان مورد توصيه آقاي خبرنگار بودند. حالا او نه از ما پولي گرفته بود و نه مي‌توانست درصدي از آن 3‌‌بازيكن بگيرد. فهرست بازيكنان را به مديريت باشگاه دادم و چند روزي براي استراحت همراه خانواده به مسافرت رفتيم كه پس از بازگشت با جابه‌جايي خود روبه‌رو شدم.

يعني شما پگاه را از قعر جدول ليگ نجات داديد و در ليگ برتر حفظ كرديد، در عين حال اين تيم پر‌‌نام و نشان را تا فينال جام حذفي بالا آورديد و سپس به همين دليل عجيب، خداحافظ؟

من به خاطره‌هاي خوب آن زمان فكر مي‌كنم. به اين كه آنجا دوباره مطمئن شدم خدا چقدر مرا دوست دارد و چقدر مرا كمك مي‌كند و چه بازيكنان خوبي سر راهم قرار مي‌دهد. بازيكناني كه شايد از لحاظ فني در سطح خيلي بالايي نبوده‌اند، ولي بشدت مشتاق و علاقه‌مند كار بودند. آنقدر خوب بودند كه من هيچ‌وقت با مشكل غيبت و حتي تاخير بازيكنانم روبه‌رو نبوده‌ام.

واقعا خدا به من لطف زيادي دارد. مثلا يك اتفاق بزرگ باعث نجات پگاه شد. به فاصله 2 بازي پس از تحويل گرفتن اين تيم، ليگ ما به دليل برخورد با بازي‌هاي تيم ملي به مدت 45 روز تعطيل شد. ما هر كاري كرديم در همان 45 روز تعطيلي انجام داديم و از همان وقفه‌اي كه به دليل سرما و برف و بوران بي‌سابقه، خيلي از تيم‌ها را فلج كرده بود، نهايت بهره را براي بازسازي تيم خود برديم و اين واقعا هديه‌اي بود كه خدا به من عطا كرد. از الطاف ديگر خدا، همسري است كه مديريتي عالي بر امورم دارد.

اشاره به 45 روز طلايي در پگاه كرديد. شما بتازگي با اشاره به شرايط تيم ملي گفته‌ايد قطبي واقعا در 45 روز چه كاري مي‌توانست براي تيم ملي بكند؟ بيشتر در اين مورد توضيح دهيد.

اشاره من به بحث لزوم ثبات در مربيگري تيم ملي بود. اكنون هم مي‌گويم واقعا چه انتظاري از قطبي داشتيم، وقتي او فقط 45 روز خود را سرمربي تيم ملي مي‌ديد. در كمتر از 2 تا 3 ماه هيچ‌كاري نمي‌توان كرد.

فرگوسن 22 سال است در منچستريونايتد سرمربيگري مي‌كند، در حالي كه طي 5 سال اول فعاليتش افتخاري براي باشگاه نياورد، ولي مزد اعتماد و ثبات كاري او 24 مقام قهرماني بود كه براي منچستريونايتد به ارمغان آورد، چون از نعمت همكاري با مديراني صبور و فهيم برخوردار بوده است.

ونگر چند سال است در آرسنال سرمربيگري مي‌كند؟ حتي بنيتز با آن كه انتظار اصلي باشگاه و هوادارانش يعني قهرماني در ليگ برتر انگليس را برآورده نكرده و تنها فاتح ليگ قهرمانان اروپا، جايگاه و پست خود را تاكنون از دست نداده است.

حالا نگاه كنيم به خودمان و ببينيم چقدر راحت مربي‌اي را كه قهرمان شده، كنار مي‌گذاريم. به چه گناهي؟! اگر بيش از 2 سال در تيمي بماند، مي‌گويند ديگر چيزي ندارد كه به تيمش منتقل كند. در حالي كه واقعا اين طور نيست و فوتبال اجزاي ثابت زيادي دارد. آن روز پله تقريبا همين‌طور دريبل مي‌زند كه امروز علي كريمي مي‌زند. او كرنر را از همان نقطه‌اي مي‌زد كه الان رونالدو مي‌زند. تكنيك پاس داخل پا، بيرون پا يا روپايي هماني است كه قبلا هم بود. تغيير علمي آن است كه مثلا در گذشته گفته مي‌شد در تمرين آب نخوريد؛ در حالي كه امروزه گفته مي‌شود بخوريد. دكتر تغذيه يا فيزيوتراپ مسائل فني فوتبال را كه به بازيكنان انتقال نمي‌دهند، بلكه آنها وسايل لازم و مهمي براي سرمربيان هستند تا در بيرون چمن سبز، تيم به آمادگي مناسب‌تري رسيده باشد. در اصل رموز موفقيت تيم‌ها در اختيار سرمربيان آنهاست. مي‌گوييم فوتبال تيم‌هاي ما تاكتيكي نيست. چرا؟ چون مربيان بيش از يك سال در تيم‌ها نيستند و فرصتي براي القاي تاكتيك‌هايشان ندارند.

قطبي مي‌گويد: «اگر توپ كريمي گل مي‌شد...» فوتبال اگر نيست. بله اگر توپ مهدوي‌كيا در بازي عربستان هم گل مي‌شد تو اصلا نمي‌آمدي. با اين شرايط، اصلا شرايط خوبي براي مربيان ملي ما حاكم نيست. مربي نيازمند اعتماد به نفس است.

در‌غير‌اين‌صورت نمي‌تواند با قدرت برنامه‌ريزي كند، طراحي مناسبي براي تمرين‌ها و مسابقه‌ها داشته باشد و آنها را پياده كند. مادامي كه همه چيز در هاله‌اي از ابهام باقي بماند، كار چنداني نمي‌توان كرد. در فوتبال همواره نمي‌توان گفت تصميمات به موفقيت مي‌رسند. گاهي هم شكست مي‌خورند.

اختلاف‌هايي كه در مورد كار آقاي غلامحسين پيرواني در تيم اميد وجود دارد اصلا به نفع فوتبال ايران نيست. اگر به عملكرد او شك دارند همين امروز بايد كنارش بگذارند و اگر اعتقاد دارند كه به اعتقاد من او واقعا لياقتش را هم دارد، بايد از او حمايت كنند. پيرواني را بايد حمايت كرد چون مربي موفقي در اين سنين (اميدها)‌ بوده است. شك نكنيم و حوصله كنيم حتي هنگام شكست‌هاي احتمالي تيمش‌ تا موفق شويم. بايد با هر يك از مربيان تيم ملي قراردادي 4 ساله ببنديم نه مثل قلعه‌نويي، دايي و قطبي به محض برخورد با اولين شكست يا حتي كمترين عدم موفقيت، تغييرشان دهيم.

نكته خاص ديگري باقي مانده كه علاقه‌مند به طرح آن باشيد؟

بله. يك پيشنهاد دلسوزانه در مورد رفع يكي از ايرادهاي فوتبالمان دارم تا شايد بتوانم كمكي به جامعه فوتبال كنم و آن بحثي در مورد تيم‌هاي نظامي است.

ما هزينه‌هاي زيادي براي تيم‌هاي پايه مي‌كنيم و 42 تيم ليگ برتري و دسته‌ اولي همه صاحب تيم‌هاي اميد و پايه هستند. هر ساله حداقل 10 بازيكن ممتاز از اين تيم‌ها به فوتبال ما معرفي مي‌شوند، ولي 2 تيم ملوان و فجر سپاسي به تنهايي ظرفيت جذب اين بازيكنان فوق‌العاده را ندارند بويژه آن كه آنها بازيكنان غيرسرباز هم جذب مي‌كنند. اين واقعيت يعني اين كه ما هر ساله تعداد زيادي از رونالدوها يا مسي‌هاي بومي‌مان را از دست مي‌دهيم، چون اگر وقفه‌اي بين فوتبال آنها بيفتد، زمان بسيار زيادي لازم است تا به شرايط آرماني برگردند؛ شانسي كه بندرت ممكن است نصيب يك بازيكن شود.

اگر بگذاريم آنها بروند و در تيم‌هاي غيرنظامي بازي كنند گشايش بزرگي در اين زمينه به وجود مي‌آيد. در آن صورت استقلال و پرسپوليس هم توجه بيشتري به تيم‌هاي اميد و پايه خود مي‌كنند، چون مي‌دانند بازيكنان پرورش‌يافته در آن تيم‌ها به درد تيم بزرگسالشان هم مي‌خورد. اين حركت از ابعاد مالي و اقتصادي هم كمك زيادي به فوتبال ايران مي‌كند. به طور مثال باشگاهي براي خريد بازيكني ممتاز حداقل بايد 100 تا 200 ميليون تومان هزينه كند، در حالي كه حداكثر با صرف چند ميليون تومان مي‌تواند جوان مستعدي را براي تيم بزرگسال خود بسازد.

شگردهاي نادر؟

شگردهاي ويژه‌اي به مطرح شدن نادر دست‌نشان به عنوان مربي موفق در فوتبال باشگاهي ايران كمك كرده است.

* دست‌نشان راجع به باخت تاريخي 4 بر يك استقلال در برابر تيم كم‌نام و نشان پگاه در ليگ هفتم مي‌گويد: هميشه فيروز كريمي را به عنوان پيشكسوت و استاد خود پذيرفته‌ام و راجع به شگردهاي آماده‌سازي بدني و تاكتيك‌هاي او تحقيق مي‌كردم، ولي ميدان مسابقه، عرصه رقابت است و جاي بدل زدن. او در ورزشگاه آزادي به مدافعان كناري استقلال دستور داده بود با نفوذ خود، فشار زيادي روي دروازه پگاه بياورند. من هم متقابلا برخلاف بازي‌هاي ديگر از مهاجم نوك استفاده نكردم و چاووشي و ابراهيمي را با تهديد در 2 كناره استقلال به بازي گرفتم. مهدوي هم وظيفه حمايت از اين 2 گوش را داشت. تهديدم اين بود كه به آن دو گفته بودم اگر پايتان به زمين خودي برسد، تعويضتان مي‌كنم. با همين تمهيد، از جاي خالي 2 دفاع كناري استقلال، آنقدر دروازه اين تيم را تهديد كرديم تا به پيروزي عجيب 4 بر يك رسيديم. اگر چنان برنامه‌اي اجرا نمي‌شدهيچ‌وقت استقلال 4 گل از ما نمي‌خورد.

* دست‌نشان راجع به يكي از شگردهاي انگيزشي خود مي‌گويد: پيش از بازي فينال امسال ليگ قهرمانان اروپا، گوارديولا با نشان دادن فيلم اسپارتاكوس موجب تحريك روحي  رواني بازيكنان بارسا شد و سپس با انعكاس خواسته‌ها و اشتياق هواداران و مسوولان باشگاه، انگيزه‌هاي آنان را چند برابر كرد. چنين حركاتي در پيشينه كاري من هم به اشكال متفاوتي ظهور كرده است، مثلا در بدو ورودم به پگاه لوح فشرده سرودي را كه پوربخش (خواننده گيلاني)‌ براي اين تيم خوانده بود در اختيار تك تك بازيكنان قرار دادم و خواستم آن را حفظ كنند. روز ديدار حساس با سپاهان امكانات پخش سرود را به رختكن آوردم و همگي با هم حتي بازيكنان خارجي تيم، آن را خوانديم. (خجالتي‌ها با چشمان بسته و ديگران با چشماني باز) وقتي از شاليكارها و ماهيگيران و اين گونه هواداران تيم ترنمي به ميان مي‌آمد مو برتن بازيكنان سيخ مي‌شد و با چنين انگيزه‌اي، صاحب آن برد مهم بر سپاهان شديم كه هم سرنوشت قهرماني را تغيير داد و هم چهره تيم سقوط‌كننده را عوض كرد.

* دست‌نشان معتقد است بردن تيم به مناطق بكر و بسيار تماشايي طبيعت، از شگردهايي است كه شرايط روحي  رواني ممتازي به وجود مي‌آورد، بويژه آن كه اگر آنجا در كنار تمرينات، سيخ و آتش براي پختن كباب هم آماده باشد و به اتفاق بازيكنان به تهيه چنين غذايي مشغول شويم تا رفاقت‌ها كاملا جا بيفتد؛ رفاقت‌هايي كه بازيكنان، مربيان و مديران را تا سرحد توان به تلاش براي رسيدن به هدف مشترك وامي‌دارد. به هر حال داشتن توان بالا براي يك بازيكن خوب، مثل وجود روغن و بنزين براي خودرويي چون بنز و ب. ام. و است و چنين تواني جز در سايه كار بسيار سخت به دست نمي‌آيد كه البته انجام كار سخت هم نيازمند روحيه‌اي بالاست. استفاده از آب در بدنسازي از تكنيك‌هايي است كه امروزه در دنيا بهره بسياري از آن مي‌برند و من استفاده زيادي از اين روش مي‌كنم.(jamejamonline)



    ©2013 APG.ir