تعداد بازدید: 2902

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 30 تير 1388-0:0

توليد فولاد و اعتماد اجتماعی

يادداشتي از:محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران


رئیس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد در گفت‌وگوی ویژه تلویزیونی به تاریخ 29 بهمن 1387 آمارهایی از وضعیت تولید محصولات مختلف و البته آمارهای گسترده‌ای درخصوص موفقیت‌های کشور در دوره چهارساله دولت نهم ارائه کرد. برداشت‌های متفاوتی از این آمارها ایجاد شد و در واکنش به ارائه این آمارها، اسحاق جهانگیری وزیر صنایع و معادن در دولت محمد خاتمی، نامه‌ای سرگشاده به محمود احمدی‌نژاد نوشت و مدعی وجود تناقض‌هایی در آمارهای ارائه شده از سوی وی شد (نگاه کنید به: http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=39115).

علی‌اکبر محرابیان وزیر صنایع دولت محمود احمدی‌نژاد خیلی سرد با نامه جهانگیری برخورد کرد و حتی مدعی شد ضرورتی برای خواندن آن نامه احساس نکرده است، با این‌حال گفته شد که وی دستور داده تا پاسخی به نقدهای جهانگیری داده شود. بالاخره پاسخ نقدهای جهانگیری توسط روابط عمومی وزارت صنایع و معادن داده شد (نگاه کنید به: http://www.parsine.com/pages/?cid=7925).

نامه جهانگیری و پاسخ آن مفصل و قضاوت درباره همه مندرجات این دو نامه نیز کاری دشوار و فنی است. لیکن، اکنون پس از چهارماه، فرصتی ایجاد شده تا درباره یکی از مندرجات این نامه قضاوت کنیم. مسأله بر سر تولید فولاد کشور است.

جهانگیری در قسمتی از نامه به رئیس‌جمهور می‌نویسد: «درباره موضوع مهم فولاد نكات پرشماري وجود دارد كه برخي از آنها را به اختصار يادآور مي‌شوم. شما در مصاحبه تلويزيوني به مردم گفتيد: در توليد فولاد قبل از انقلاب 370 هزار تن توليد مي‌كرديم، قبل از دولت نهم 9 ميليون تن،‌ در اين دولت به 15 ميليون تن رسيديم». با توجه به اينكه معيار سنجش ميزان توليد فولاد در همه كشورهاي جهان و از جمله ايران «فولاد خام» است و انستيتوي بين‌المللي فولاد، توليد فولاد ايران را در سال 2008 معادل 9.964 تن اعلام كرده كه فقط 500 هزار تن بيشتر از رقم توليد سال 2005 است، ‌اين پرسش مطرح است كه جنابعالي عدد 15 ميليون تن فولاد را از كجا آورده‌ايد. با توجه به اينكه شما در اوايل امسال نيز همين عدد را اعلام كرده بوديد،‌ بهتر است از كساني كه اين رقم را براي اطلاع‌رساني به شما ارائه كرده‌اند بپرسيد كه اين ميزان تفاوت توليد (از 10 ميليون تن توليد واقعي تا 15 ميليون تن اعلام شده توسط حضرتعالي) از كجا حاصل شده است؟»

روابط عمومی وزارت صنایع در پاسخ به جهانگیری، اصلا به این نکته که چرا رئیس‌جمهور تولید 10 میلیون تنی فولاد را 15 میلیون تن اعلام کرده، اشاره‌ای نشده است، لیکن مطالبی درباره ظرفیت‌سازی برای تولید فولاد کشور آمده است: «... در طول فعاليت دولت نهم، طي كمتر از 4 سال ميزان ظرفيت نصب شده توليد فولاد خام از ده ميليون تن به17 ميليون و 700 هزار تن افزايش يافته است.»

روابط عمومی وزارت صنایع در همان‌جا متذکر می‌شود: «يادآوري مي‌كنيم، براي افزايش ظرفيت توليد فولاد خام كشور تا مرز 42 ميليون تن، اقدامات مختلفي انجام شد كه يكي از آنها احداث هشت واحد جديد فولادسازي با مجموع ظرفيت شش ميليون و 400 هزار تن فولاد خام در 8 استان محروم و كمتر توسعه‌يافته كشور بود كه اين پروژه‌ها هم اكنون در حال اجرا است.»

ماجرا به همین‌جا ختم می‌شود تا چهار ماه بعد در تاریخ 16 تیرماه 1388 خبرگزاری فارس خبر از کسب رتبه نوزدهم در تولید فولاد در جهان توسط ایران را منتشر می‌کند: «... بر اساس اين گزارش ايران كه در سال 2007 با توليد 10.1 ميليون تن فولاد در جايگاه بيستم جهان قرار گرفته بود در سال 2008 با كنار زدن لهستان رتبه نوزدهم را كسب كرده است.» (نگاه کنید به: http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804160348). در ضمن فارس‌نیوز در همین خبر خود، کاهش 100 هزار تنی تولید فولاد ایران در سال 2008 را نیز اعلام می‌کند.

اما در روز 8 تیرماه 1388 معاون وزیر صنایع با اشاره به برگزاری جشن خودکفایی فولاد در پایان سال جاری، و فارس‌نیوز در خبر خود می‌آورد: «معاون وزير صنايع و معادن به افزايش ظرفيت توليد فولاد از 10.5 ميليون تن به 17 ميليون تن در مدت فعاليت دولت نهم اشاره كرد و گفت اين ظرفيت تا پايان سال جاري به 13 ميليون تن مي‌رسد.» (نگاه کنید به: http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804080849). معاون وزیر صنایع هم‌چنین مدعی می‌شود «ظرفيت توليد فولاد تا پايان برنامه پنجم به 35 ميليون تن افزايش خواهد يافت.»

 نتیجه‌گیری

همه این داستانی که روایت کردم به چه دردی می‌خورد؟ صرف‌نظر از هر نتیجه‌ای که خواننده از این گفته‌ها و آمار و ارقام به دست آورد، مایلم به عنوان بخشی از پروژه تأملات پس از انتخابات، به یک نکته اشاره کنم.

ضعف حوزه عمومی انتقادی و رسانه‌های مستقل. سؤال اساسی این است که چرا می‌توان در جامعه ایران به این راحتی شاهد صدور آمارهای متناقض از منابع رسمی بود؟ ابتدا تولید فولاد کشور 15 میلیون تن اعلام می‌شود، وزیر پیشین صنایع رقم واقعی تولید را 10 میلیون تن اعلام می‌کند، روابط عمومی وزارت صنایع عدد 15 میلیون تن را رها کرده و کلا به مقوله ظرفیت‌سازی برای تولید می‌پردازد و از 17 میلیون تن ظرفیت‌سازی سخن می‌گوید، مؤسسه بین‌المللی آهن و فولاد و خود فارس‌نیوز به عنوان خبرگزاری حامی دولت، آشکارا نظر اسحاق جهانگیری و تولید 10 میلیون تنی را تأیید می‌کنند، و معاون وزیر صنایع در حالی که روابط عمومی وزارت صنایع از ظرفیت‌سازی تا مرز 42 میلیون تن سخن گفته است، به ظرفیت‌سازی 35 میلیون تنی تا پایان برنامه پنجم توسعه خبر می‌دهد. معاون وزیر صنایع در همان مصاحبه اشاره کرده‌اند که متوسط زمان ساخت پروژه‌ها در دولت نهم به 3 سال کاهش یافته است و از همین‌رو باید انتظار داشته باشیم 8 کارخانه اشاره شده در نامه روابط عمومی وزارت صنایع، قبل از پایان برنامه پنجم ساخته شوند و بنابراین ظرفیت به همان 42 میلیون تن برسد ولی آقای معاون از ظرفیت‌سازی 35 میلیون تنی خبر می‌دهند.

به گمان من چنین وضعیتی از ضعف حوزه عمومی انتقادی و رسانه‌های مستقل ناشی می‌شود. فضای گسترده‌ای برای نقدهای دقیق علیه سخنان منابع رسمی وجود ندارد یا اگر هست بسیار پژواک اندکی در جامعه دارد. به لحاظ رسانه‌ای، فضای غیرانتقادی نسبت به مقامات رسمی کاملا آشکار است. مجریان برنامه‌های گفت‌وگو با مقامات رسمی، بیشتر نقش ماشین بیان سؤال هستند تا متخصصانی که قادر باشند و بخواهند سخنان را داوری کنند. بارزترین شکل این ماشین بیان سؤال را می‌شد در رفتار مجری مناظره‌های انتخاباتی دید که تنها در حد یک زمان‌سنج غیردقیق عمل می‌کرد. این وضعیت برخلاف انتظار از رسانه دنیای جدید است که باید انتقادی باشد و متخصصانه به داوری درباره سخنان یپردازد.

بخش دیگری از ضعف حوزه عمومی را که مسبب این وضعیت است می‌توان در ضعف نهادهای تخصصی دید. در خلال همه داستان‌های مذکور درباره آمار تولید فولاد، حداقل من مشاهده نکردم که هیچ انجمن تخصصی مرتبط با تولید فولاد، به روشن ساختن ابعاد قضیه و اظهارنظر تخصصی درباره آمارها بپردازد، تفاوت ظرفیت و تولید واقعی و اهمیت هر کدام را روشن سازد و ... . نتیجه نهایی چنین وضعیتی، فضایی مبهم و فاقد اعتماد است که در نهایت حاصل مثبتی برای جامعه ندارد.

آزادی برای بیان دیدگاه‌ها در حوزه عمومی و فضای رسانه‌ای، تنها بخشی از فرایند تکامل اجتماعی در دنیای جدید است. شاید مهم‌تر از آزادی برای بیان، وجود داشتن جایگاه‌هایی قابل اعتماد برای داوری کردن درباره ادعاهای آزادانه بیان شده در عرصه عمومی است. در شرایطی که هیچ منبع معتبری برای داوری درباره ادعاها وجود نداشته باشد، آزادی برای بیان نه تنها بر سرمایه اعتماد اجتماعی نخواهد افزود، بلکه ابهام ناشی از بیان دیدگاه‌ها و حتی آمارهای متناقض، سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی جامعه را بیش از پیش از بین خواهد برد.

 از همین رو فکر می‌کنم جامعه ایران به همان اندازه که به فضایی برای بیان آزادانه نیاز دارد، به جایگاه‌هایی در عرصه عمومی و فضای رسانه‌ای نیاز دارد که بتوان به داوری آن‌ها درباره آن‌چه در عرصه عمومی بیان می‌شود اعتماد کرد. داوران و ارزیابی‌کنندگان قابل اعتماد، بخشی از ملزومات هر جامعه برای شکل‌گیری فضای اعتماد اجتماعی در آن جامعه هستند؛ اعتمادی که فولادین باشد و به هر تلنگری فرو نریزد.



    ©2013 APG.ir