تعداد بازدید: 2832

توصیه به دیگران 26

سه شنبه 10 بهمن 1391-22:37

افول نهضت کامنت نویسی

به بهانه 180 کامنت مخاطبان مازندنومه زیر مطالب دوتکه شدن مازندران/کامنت ها نشان می دهند که قضیه دوتکه شدن مازندران جدی تر از این حرف هاست و غرب استانی ها بنا به دلایلی که برای خودشان حل شده،تصمیم جدی برای جدایی دارند و قصد کوتاه آمدن هم ندارند.


مازندنومه،سردبیر:1-کامنت(comment) یک «دیدگاه» است،پیامی کوچک در حد چند جمله درباره مطلبی که کسی نوشته است؛هر چند عده ای گاه کامنت را با چت روم اشتباه می گیرند و در آن از هر چیز می گویند جز نظرشان راجع به آن مطلب.

یکی از تفاوت های نشریات مکتوب و مجازی همین امکان کامنت گذاری است.با این که مدت هاست نهضت کامنت نویسی بین کاربران ایرانی،حتی فرهیختگان ما، رونق یافته(به گونه ای که حتی برخی خبرگزاری های رسمی داخلی را نیز ناگزیر کرده این امکان را در پایگاه خود ایجاد کنند)لیکن سطح کامنت نویسی ها به اندازه ژورنالیسم سایبری و خبرنگاری آنلاین رشد نکرده و درجا زده است.

بسیاری از پایگاه های خبری با بسترسازی و فراهم کردن کردن ارتباطات چند سویه بین کامنت گذاران،امکان طرح موضوعات مختلف و تمرین دموکراسی را برای شان فراهم کرده اند،لیکن تنها معدودی از کامنت نویسان از این فضا بهره برداری معقول می کنند و بیشترشان به شخصی نویسی و حمله و گاه توهین به نویسنده و تسویه حساب های فردی می پردازند.

2-مازندنومه تا 4-5 سال پیش برای کامنت های مخاطبانش فیلترگذاری خاصی نداشت و نظران مخاطبان،همان لحظه و آنلاین انتشار می یافت،اما به جهت بروز بعضی ولنگاری ها و سوء استفاده ها،ناگزیر به دروازه بانی شدیم.

البته اینک بعضی سایت های خبری کشور برای انتشار کامنت های شان ساعت شمار دارند،مثلا" یکی از سایت های پرمشتری داخلی، دو ساعت پس از درج کامنت،به طور خودکار اجازه نمایش آن را می دهد و مدیر سایت کم تر از دو ساعت فرصت بررسی آن را دارد،در غیر این صورت آن کامنت به طور خودکار منتشر می شود.

همه این ها به دلیل جذب و جلب مشتری و اعتمادسازی بین رسانه و مخاطب است؛چه مخاطب تمایل دارد:الف-کامنت او «حتما"» منتشر شود. ب-کامنت او «به سرعت و با کم ترین دستکاری و ادیتی» منتشر شود.

3-پس از فراگیری و شمول نهضت کامنت نویسی در ایران(از نظر کمی) و به تبع آن رشد ضعیف کیفی آن،دیده شده که گاه همین کامنت ها دردسرهایی را نیز برای مدیران سایت های خبری به وجود آورده اند.

خود ما در ماه های گذشته درگیر پرونده ای بودیم که به خاطر دو کامنت تشکیل شده بود و به خاطر آن دو کامنت،پای مان به دادگاه نیز کشیده شد. مورد تازه هم فیلتر شدن سایت پرمشتری تابناک است که گفته شده به خاطر برخی کامنت های آن بوده است.

این دردسرها اما هرگز دلیل نمی شود که مدیران پایگاه های خبری به فیلترکردن و انتشار ندادن نظرات مخاطبان شان اقدام کنند و ترس از محکمه و پرونده سازی،مخاطب محوری و اعتمادسازی دوسویه را کم رنگ کند.

باور ما این است که انتشار کامنت ها-حتی اگر ضعیف،شخصی و بی ارتباط با اصل موضوع باشد-اگر حاوی توهین نباشد،بهتر از حذف آن است.

دوستانی-حضوری یا تلفنی- به کرات پیشنهاد داده اند که کامنت ها را بهگزینی کنیم و تنها معدودی کامنت را مجوز انتشار دهیم!

نپذیرفتیم و دلیل آوردیم که نظرات مخاطب ارجمند است و حتی اگر ناگزیر شویم، آن را نقطه چین شده نمایش می دهیم،چه اگر اشکالی داشت سایر مخاطبان خود پاسخش را می دهند،چرا ما پنهان کاری کنیم؟

ما تنها کامنت های تکراری و آن هایی را که با یک آی پی در همان لحظه ، تعداد زیادی کامنت می گذارند را اجازه نمایش نمی دهیم و بقیه را در صورت نداشتن بار حقوقی پخش می کنیم.

4-پس از انتشار نامه سرگشاده حسین اسلامی ساروی به وزیر کشور و در پی آن دو یادداشت دیگر در مازندنومه،حدود 180 کامنت زیر این سه مطلب درج شد.(و شاید یک سوم همین تعداد به دلیل تکراری بودن و...امکان انتشار نیافت.)

بازتاب این مطلب در قالب کامنت ، نشان می دهد که قضیه دوتکه شدن مازندران جدی تر از این حرف هاست و غرب استانی ها بنا به دلایلی که برای خودشان حل شده است،تصمیم جدی برای جدایی دارند و از قرار قصد کوتاه آمدن هم ندارند.

به باور ما دوسرطناب جدایی آن قدر کشیده می شود که یا طناب قطع می شود و یا یک طرف کوتاه خواهد آمد.

نظرات مرکزنشین ها و غرب استانی ها محترم،فضا هم برای تبادل آرا و انتقال مفاهیم تازه درباره دو استانه شدن مازندران کنونی باز است،لیکن بر این باوریم که قضیه آن سه مطلب را باید همین جا پایان یافته تلقی کنیم و چون دیگر حرف تازه ای در کامنت ها وجود ندارد،از مخاطبان بخواهیم زیر آن سه یادداشت کامنت نگذارند.


  • سه شنبه 3 ارديبهشت 1392-0:0

    با نام و یاد دوست دلها به سوی اوست

    مهری شود روان با ذکر نام دوست



    من با نسیم دل بیگانه گشته ام

    یادی شود روان کز خاک کوی دوست



    بیچاره این دلم هم خانه شد به غم

    غمها شود تمام با طوطیای دوست



    این روح خسته ام دل بسته شد به تن

    تن را رها کنم با غمزه های دوست



    یا رب نگر به من این جان پر ز غم

    ایا شود طرب با گفته های دوست؟

    ----------------------

    سلامی به زیبایی بهار

    ما در گروهی با نام ققنوس جمعی گرد هم آورده ایم تا محیطی سالم برای ایرانیان فراهم سازیم

    حضور شما و دوستانتان و استفاده از اطلاعات و تجربیات شما باعث افتخار ماست

    چت روم ققنوس : محیطی سالم برای گفتگوی سالم http://ghoghnooschat.com

    جامعه مجازی ققنوس : پروفایل اختصاصی برای شما در بین 8000 کاربر که بازدید از مطالب شمارا بالا خواهد برد http://nicefun.ir



    امید است دوستانی خوب در گروه ما برای خود گلچین کنید

    • همان در جواب حسنپاسخ به این دیدگاه 2 1
      يکشنبه 15 بهمن 1391-0:0

      مازندنومه اگر کامنت گذاشتن زير اين مطلب هم ممنوع است بگو تا ما تکليف خودمان را بدانيم و کامنت ننويسيم. خيلى به آدم برميخورد وقتى که کامنت را منتشر نميکنى. آن هم بدون هيچ دليلى.

      • همان در جواب حسنپاسخ به این دیدگاه 2 0
        يکشنبه 15 بهمن 1391-0:0

        اتفاقا اشتباه شما همينجاست که اين کامنتها را مبناى قضاوت قرار ميدهيد.خواسته استانى شدن فقط در ميان مردم نوشهر تا رامسر از اکثريت قاطع و بسيار بالا برخوردار است، و حتى در ميان مردم شهرستان نور و مردم شرق گيلان از آن شدت نوشهر تا رامسر برخوردار نيست. بنابراين از محمودآباد و آمل به سمت شرق كلا چنين طرحى محلى از اعراب ندارد بلکه فقط برخى آمليها و بابليها خواستار آن هستند كه با توجه به قابليتهاى شهرشان بيشتر در امورات استان نقش داشته باشند و اتفاقا يکى از دلايلشان را همين مرکزيت جغرافيايى بيشتر نسبت به سارى در استان بيان ميکنند که البته با جدايى غرب استان اين دليلشان از بين ميرود. بنابراين طرحهايى مثل رامسر تا قائمشهر به مركزيت بابل را كلا فراموش كنيد چون در واقعيت هيچ محلى از اعراب ندارد. ضمن اين که حتى طرح آن هم مورد مخالفت شديد غرب استانيهاست. اما درباره مورد دومى که بيان کرديد بايد بگويم اين شما هستيد که به مانند کامنت قبليتان مغالطه ميکنيد.شما داريد مرزهاى يک کشور و تجزيه طلبى کشورى را با نوع استانى آن مقايسه ميکنيد که قياسى صد درصد مع الفارق است. تقسيمات کشورى در داخل يک کشور عمدتا به دو دليل مشترکات فرهنگى مردم يک منطقه و اداره راحتتر امور مناطق مختلف است، بنابراين با توجه به همين دلايل بايد در صورت نياز به راحتى قابل تغيير باشد. البته همان طور كه قبلا عرض كردم چنين ضرورت و نيازى بايد توسط كار كارشناسى كاملا بيطرفانه و به دور از هرگونه تعصب بيجا مانند بزرگ ماندن يک استان و ... تشخيص داده شود. مرزهاى داخل يک کشور فقط زمانى اهميت خاص پيدا ميکند که ما با ايالتهاى خودمختار مواجه باشيم و حکومت از نوع فدرال باشد که در مورد کشور ما هيچ کدام از اين موارد وجود ندارد. در صورتى که مرزهاى يک کشور با ساير کشورها به خودى خود از اهميت استراتژيک بسيار زياد برخوردار است.

        • رضاتهرانیپاسخ به این دیدگاه 2 4
          شنبه 14 بهمن 1391-0:0

          به گمانم دوستان محترم کاربر،مقالۀ سردبیر رو نخوندن،که اگه خونده بودن،اینطور بهم نمی تاختن!!!با توجه به توضیح سردبیر،در باب،کامنت،قرار بر این شد که دوستان کاربر،ایده های خودشون رو در مورد مقاله،بنویسن،نه اینکه،جواب هم رو بدن!!بهر حال چه این نظرات بوسیلۀ چند کاربر محدود،نوشته بشه،چه چندین کاربر نظر بدن،در اصل قضیه هیچ تغییری حاصل نمیشه،مهم اینه که واسۀ این چند نفر محدود!!!این داستان،سرگرمی بیش نیست!!!!!!!!!!.میدونم بعد خوندن نظرم،واکنش نشون میدین!(که اگه ندین عجیبه!!).با احترام به نظرات موافق و مخالف،سربلندی مازندران آرزوی قلبیه منه.

          • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 1 2
            شنبه 14 بهمن 1391-0:0

            جناب مازندنومه!جوابم به نوشهری را چرامنتشرنکردی؟این طوری،سوء تفاهم درست می شود.گفته بودم: مازندران مرکزی دارای یک و نیم میلیون جمعیت است و اگرتمرکزگرایی (افراطی)ساری ادامه یابد،استان مازندران مرکزی (طبرستان)به احتمال زیاد تاسیس می شود (شامل آمل /وشاید محمودآباد/ فریدونکنار،بابلسر،بابل،کیاکلا،قائمشهر،سوادکوه /و احتمالا فیروزکوه/ مرکزیت ساری هم از جویبار تاگلوگاه،خیلی پرجمعیت تر از مازندران غربی و درحد استانی واقعی خواهدبودچراکه دوبعدسیاست وزارت کشور ما مخصوصا در سال های اخیر،تمرکزگرایی افراطی + تسریع در استان سازی ست.مهم،حفظ نام و هویت مازندران عزیز+پیشرفت و رضایت اهالی آن است.



            • شنبه 14 بهمن 1391-0:0

              در جواب همان در جواب حسن

              ظاهرا افول نهضت کامنت نویسی واقعیت داره! دوستان به جای ارائه نظرات خود به پاسخگویی در مورد نظرات دیگران می پردازند و محیط چت روم به نظر جای مناسببتری برای این کار باشد. ولی به عنوان اخرین پاسخ برای دوست یا دوستانی که از نوع نظراتشون لجبازی مشهوده. گویا مرغ دوستمون یه پا داره که میخوام استان شم به منم فقط ربط داره. کشور شی الهی!

              عزیز! مغالطه نکن. استان جدید: قائمشهر تا رامسر-نور تا رامسر- املش تا نوشهر-و ....

              وا اگر نظرات اهالی این مناطق رو بپرسی که من از محتوای همین کامنتها این طرحها رو دیدم با طرح های موافق متعددی روبر هستی

              که به دلیل جذابیت طرح و ساده ترین راه جذب امکانات هست پس اهالی فقط همان استان جدید پاسخی که در بر خواهد داشت هزار طرح تشکیل استان جدید است. پس فقط این طرح ها به مردم اون مناطق مربوط نیست

              2- اگر بلوچستان بخواهد به پاکستان و شاید "سرزمین مادریشان؟" بپیوندند فقط به خودشون ربط داره؟

              نه دوست عزیز مرغ دو تا پا داره. تو این پاشو بکشی منم اون پاشو بکشم، عاقبتش مرگ اون مرغه هست. و این نگاه نگاه فرامنطقه ای و یکپارچه به هویت یک فرهنگ، منطقه، خانواده و یا....است.از قدیم هم تشخیص مو و پیچش مو کار دو نفر متفاوت بود.



              • شنبه 14 بهمن 1391-0:0

                خدا نكنه ما چالوسي ها گالشي باشيم.

                • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 1 2
                  شنبه 14 بهمن 1391-0:0

                  نوشهری جان!شماهم دوباره مطلب رابخوان لطفا! باوضعیت تمرکزگرایی افراطی ساری و ادامه ی نارضایتی ها و تغییرسیاست وزارت کشور برای آسان ترنمودن توسعه در تقسیمات سیاسی،احتمالادیریازود،استان مازندران مرکزی یاطبرستان شامل آمل(با/بی - محمودآباد)،بابل،بابلسر ،فریدونکنار،قائمشهر و سوادکوه (واحتمالا فیروزکوه) به مرکزیت بابل تشکیل خواهدشد و مازندران شرقی-مرکزساری از ساری یا جویبار تا گلوگاه باقی خواهد ماندکه این منطقه هم خیلی پرجمعیت تر از مازندران غربی ست و درنتیجه به تنهایی در حد استانی بودن می باشد.ضمنا: درطرح از رامسرتاقائمشهر ،برای غرب استانی ها هم تاحدی وضع بهترمی شد وبرای مردم مازندران مرکزی با این جمعیت بالا هم حل مشکل می شد.آیا شمافقط منافع خودتان را می بینید ومنافع یک و نیم میلیون نفر ساکن مازندران مرکزی برایتان اهمیتی ندارد؟ضمنا: عرض کرده بودم که:به دلیل مخالفت غرب استانی ها اصراری براین طرح نیست و طرح از رامسرتا نور یا محمودآباد به مرکزیت شهرمتحدنوشهروچالوس ،اجرایی تر به نظر می رسد.مهم،حفظ مازندرانی متحد است که حتی با داشتن 2یا3 استانداری،نام و هویت یگانه ای داشته باشد(اگرراهی برای یک استانه بودن باقی نمانده باشد).

                  • جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                    آن زمان که من درباره کامنت اول آقاى رضاپور کامنت گذاشته بودم کامنتهاى بعدى ايشان انتشار نيافته بود. رامسر تا قائمشهر ؟؟؟ به مرکزيت بابل ؟؟؟ نه آقاى رضاپور. ما هرگز از يک چاله به چاله ديگر نخواهيم افتاد. شما هم کامنت اولتان را با کامنتهاى بعديتان خراب کرديد.

                    • جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                      يک سؤال از صاحب وبلاگ استان شرق گيلان و غرب مازندران: اين آقاى رضاپور بيچاره کجا در کامنتش از بابل و آمل و قائمشهر حرف زد؟ من به عنوان يک نوشهرى به جز بخش آخر کامنت آقاى رضاپور که با استانى شدن غرب مازندران مخالفت کرده، با بقيه کامنتش کاملا موافقم. بابک شمس هم هميشه از مازندران غربى حرف زده.

                      • همان در جواب حسنپاسخ به این دیدگاه 4 0
                        جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                        قبل از نوشتن هرگونه مقاله يا يادداشتى به شما توصيه ميکنم که از خلط مبحث جدا پرهيز کنيد. چون در اين صورت به مخاطب اينطور القا ميشود که چون از آوردن دليل منطقى عاجز بوده ايد به ناچار به اين کار روى آورده ايد. اين که پايتخت يک کشور جابه جا شود بر زندگى تمام مردم آن کشور تأثير ميگذارد. اين که مرکز يک استان جابه جا شود بر زندگى تمام مردم آن استان تأثير ميگذارد. بنابراين در اين موارد بايد نظرات همه را در نظر گرفت. اما اين که استان جديدى تشکيل شود فقط بر زندگى مردم آن استان جديد تأثير ميگذارد. بنابراين در اينجا مخالفت ديگران هيچ اهميتى ندارد بلکه آنچه اهميت دارد فقط و فقط نظر خود مردم آن استان جديدى است که قرار است تشکيل شود. و البته مورد ديگرى كه در تمام موارد ذكر شده اهميت دارد کار کارشناسى اى است كه کاملا بى طرفانه و به دور از هرگونه تعصب بيجا مانند بزرگ ماندن يک استان و ... باشد. ضمنا در مورد نظر عموم مردم شرق و غرب استان هم در کامنتهاى قبلم توضيح دادم.

                        • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 5 1
                          جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                          ضمنا :مطالبم رادوباره بخوانید.من هیچ تفرقه ای نینداختم بلکه واقعیت راگفتم و راهکارمنطقی ارائه دادم.تفرقه راکسانی درست می کنندکه می گویند:ما غیرمازندرانی هستیم و اگرتنکابن ،مرکزاستان احتمالی نشود،به گیلان بازمی گردیم با این که نیاکان خودشان تقاضای الحاق به مازندران داشتندوکسی به زور ،آنهارا مازندرانی نکردونوشهروچالوس هم همواره مازندرانی بودند وفقط وقتی که تنکابن،جزء مازندران شد،مدتی مرکزیت منطقه راعهده دارشد وبعدها چالوس و نوشهر،نقش مرکزیت غرب استان را برعهده گرفتند.اینهاحقایق تاریخی و جغرافیایی منطقه است وشماهم نمی توانیدانکارکنید.من حرف از اتحاد نوشهر و چالوس زدم تا مرکز استان آینده،در حد مرکزیت باشد و گلایه ی احتمالی از آن به بعد باقی نماند.امیدوارم کسانی بدون غرض و با منطق سلیم،در این باره قضاوت کنند.

                          • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 4 2
                            جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                            سلام و سپاس و کلامی محترمانه:

                            دیدگاه من با دیدگاه شما فرق می کند و اگر حرف هایم را تحلیل منطقی کنید،می بینید که به نفع کل غرب مازندران است و اگر راهی بجزتجزیه باقی نمانده باشد،حفظ هویت مازندرانی مقدم است.نمی دانم چراشما نمی توانید این را هم تحمل کنید!مگراستان جدیدنمی خواهید؟دیگرچرابا "مازندران"دشمنی می کنید؟مگرنیاکانتان به درخواست خودشان مازندرانی نشدند؟استانی بشوید ولی انصاف نیست بامازندران دشمنی کنید.طرح من هم که مازندران غربی از رامسرتاقائمشهراست،کاملامنطقی ست چراکه درطرح شمامشکل 700هزارنفرحل می شود ولی دراین طرح،مشکل مردم آمل و بابل وقائمشهرو... باجمعیتی بسیاربالاتر و برای مرکزیت ساری هم جمعیتی خیلی بیش تر از غرب استان باقی می ماند با این حال چون ظاهراغرب استانی ها نمی پذیرند،اصراربرآن نمی کنم .اگرهم شمااستانی شوید،باروندتسریع دراستان سازی ها و ادامه ی تمرکزگرایی ساری،احتمالا مدتی بعد،استان مازندران مرکزی یا طبرستان شامل ازآمل(و احتمالا محمودآباد)تاسوادکوه(وشایدهم فیروزکوه)به مرکزیت بابل تاسیس خواهدشد.شعارمن:مازندران یگانه (باحفظ نام و هویت تاریخی اش)با 2یا3 استانداری.البته اگر مشکل تمرکزگرایی ساری حل شود و برای غرب و بابل و آمل و... راه بسته شده ی پیشرفت واقعی باز شود،مااستان جدیدی نخواهیم خواست.

                            • جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                              در جواب در جواب حسن

                              اگر از اصفهانی ها بپرسید دلتان می خواهد پایتخت ایران باشید احتمالا 100 درصد پاسخ مثبت می دهند اما چرا این اتفاق نباید بیفتد چون بقیه افراد این کشور که تعلقی به تهران و اصفهان ندارند ولی ایرانیند چنین تصمیم گیری را جایز نمی دانند.

                              در مورد مازندران هم نمی توان نظرات سایر هم استانی ها رو به دلیل خواست افراد منطقه غرب استان برای یک تجربه حاکمیتی جدید نادیده گرفت.

                              ضمن اینکه اگر نظرات اهالی هر روستا برای شهر شدن، هر شهر برای شهرستان شدن، وچند شهرستان برای استان شدن بپرسی بازهم به احتمال بسیار زیاد مخالفتی نخواهی دید. پس این ایده خوبی برای جدا شدن نیست.

                              اما این دلیل نمی شود که از خواسته های حق غرب و شرق مازندران نسبت به مرکز مازندران که همان نگاه عادلانه به تخصیص امکانات در یک قلمرو است چشم پوشی کرد.

                              و این زمزمه های تجزیه طلبی هشداری است به مسولین در مرکز استان که حاکمیت با کفر می ماند ولی با ظلم نه. و این حق خوری بودجه ای در استان تقویت کننده این نگاه تجزیه طلبی است چرا که با یک نگاه منطقی تشکیل استان جدید راحتترین راه برای رسیدن به امکانات جدید است ولی به نظر بنده حقیر به دلایل متعدد درستترین راه نیست.

                              مسولین مراقب رفتار خود باشند.

                              مازندنومه اگر خواست می تونم مقاله ای مفصل در این مورد برای اولین بار در این سایت چاپ کنم/

                              با تشکر

                              • وبلاگ استان شرق گیلان و غرب مازندراپاسخ به این دیدگاه 3 2
                                جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                                آقای رضاپور سلام، کامنت هات داره حسابی خنده دار میشه! شما برو کامنتهای قبلی ات رو که در آن پیشنهاد استان شدن غرب مازندران و قست مرکزی مازندران از رامسر تا قائمشهر به مرکزیت بابل رو میدادی رو دوباره بخون!



                                پیشنهادی که کمترین ردپای تعقل و اندیشه در اون دیده میشه! پیشنهادی که به نظر حقیر سراسر انحصار طلبی و تمامیت خواهی در آن موج میزنه! ما می گوییم نوشهر تا رامسر به خاطر فرهنگ و خواست مشترک مان استان بشه ولی شما حاضرید دو سوم مازندران و بلکه هم بیشتر، تجزیه بشه ولی بابل مرکز استان جدید بشه! خدائیش به نظراتت نمی خندی؟! چون نامش مازندران غربی است پس همه چی تموم شده است!!!



                                اولا بابل جزو غرب مازندران نیست!

                                ثانیا ضمن احترام به همه شهروندان مازندرانی، ما شهروندان تنکابن ، چالوس ، عباس آباد، نوشهر و رامسر دیگه زیر بلیت بابلی و آملی و در یک کلمه مازندرانی نمی ریم! از قدیم گفته اند که مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشه!



                                ثالثا تعیین مرکزیت استان جدید مربوط به خود غرب استانی های عزیز است و هر شهری که کارشناسان وزارت کشور به عنوان مرکز استان تعیین فرمودند همه ما به نظریه کارشناسی و قانون تمکین خواهیم نمود و این مساله نیز در طرح استان جدید آمده است و مورد قبول نمایندگان و شوراهای شهرهای غرب استان نیز واقع شده است! لذا جناب رضاپور شما دخالت بی مورد نکنید چون عرض خود می‌ بری و زحمت ما می‌ داری!



                                رابعا از ایجاد نفاق و تفرقه بپرهیزید و اینقدر مساله مازنی بودن نوشهر و چالوس و گیلک بودن تنکابن و رامسر رو به پیش نکشید زیرا ما جمیع مردمان غرب استان همدل و متحد هستیم و برادرانه در جوار هم مشغول زندگی می باشیم. شما چرا این وسط اینقدر حرص و طمع دارید؟!!!



                                آیا از رو نرفتید که خود مردم محترم نوشهر و چالوس و در راس آنان نماینده محترم و فهیم چالوس و نوشهر جناب دکتر حاج قاسم احمدی علمدار استانی شدن هستند و برای نظریه پردازی امثال جنابعالی تره هم خورد نمی کنند!!!!



                                آیا نظرات عزیزان چالوسی مان مانند آقایان: سجاد مقصودی و بابک شمس ناتری رو نخوانده اید و یا اینکه خودتان رو به خواب زده اید؟! پس لطفاً از تفرقه اندازی پرهیز نمائید.



                                http://ostane-tonekabon.blogfa.com/

                                • همان در جواب حسنپاسخ به این دیدگاه 7 1
                                  جمعه 13 بهمن 1391-0:0

                                  آفرين آقاى غلط انداز . "تقريبا" حرف درستى زدى. البته تقريبا. واقعا چند نفر اهل اينترنت و اين سايتهاى استانى و كامنت گذارى در آنها چه در غرب و چه در شرق استان وجود دارد؟ پس نتيجه ميگيريم که براى فهميدن واقعيت بايد به سطح جامعه مراجعه کنيم. همان طور که در کامنتهاى قبلم گفتم، در غرب استان يک باور در بين عموم مردم کاملا نهادينه شده که : اينجا تا استان نشه هيچى نميشه. اما در شرق استان حقيقتا اين مسئله براى مردم تفاوتى ندارد و مهم نيست. چرا؟ چون ميگويند به ما چه ربطى دارد؟ براى ما که فرقى ندارد و ضررى ندارد. نتيجه : آنهايى که از غرب استان در موافقت با استان شدن غرب مازندران کامنت ميگذارند و يادداشت مينويسند در واقع برآمده از اکثريت مردم غرب استان هستند و نظر عموم مردم غرب استان را بازتاب ميدهند اما آنهايى که از شرق استان در مخالفت با اين موضوع کامنت ميگذارند ( و بعضا حتى با لحن و ادبياتى بسيار تابلو و ضايع خود را غرب استانى جا ميزنند! ) تنها گروهى خاص در شرق استان هستند که با اين موضوع مخالفت ميکنند و برايشان مهم شده ( شايد به دليل تهديد منافعشان ) و اين موضوع را بيخود به يک بت در فضاى مجازى تبديل ميكنند. در پايان باز هم همانند کامنتهاى قبلم تکرار ميکنم که اگر حتى ذره اى در صحت حرفهاى من شک داريد کافى است که از پاى کامپيوتر بلند شويد، به درون جامعه برويد و از مردم بپرسيد. چه از مردم شرق استان، و چه از مردم غرب استان.

                                  • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 3 1
                                    پنجشنبه 12 بهمن 1391-0:0

                                    درباره ی محدوده ی این استان احتمالی،نظرات مختلفی وجوددارد که دومورد از معروف ترین آنها عبارت اند از: 1- الحاق رودسر و املش گیلان و حذف نور : این راهکار ،ضمن تجزیه ی استان گیلان، باعث تضعیف هویت مازندرانی منطقه ی تاریخی غرب مازندران خواهدشد و با دو انگیزه از جانب برخی تنکابنی ها و شرق گیلانی ها مطرح شده است: الف- نارضایتی برخی شرق گیلانی ها از مرکزیت رشت و ترجیج مرکزیت تنکابن ب- تلاش برخی تنکابنی ها برای مرکزیت این شهر در استان آینده به بهانه ی بازسازی تنکابن قدیم از شرق گیلان تا نوشهر. نقد این نظر: تنکابن وقتی مرکزیت این منطقه را در اختیارگرفت که جزیی از خاک مازندران شد و پیشرفت کرد . طبق گواهی تاریخ:در زمان قاجار ،مردم شرق گیلان آن روزگار(منطقه ی تنکابن و رامسر)تقاضای الحاق به مازندران را مطرح کردند و با خواست خود،از گیلان جداشدند و به مازندران پیوستند و بعد،قسمتی از غرب مازندران در حوزه ی تنکابن مازندرانی شده قرارگرفت. منطقه ی رودسر هم بعدها جزئی از مازندران شد ولی دوباره به گیلان بازگشت و درنتیجه چالوس و سپس نوشهر با موقعیت بهتری که در غرب مازندران به دست آوردند، مرکزیت غرب را در موارد مختلفی به عهده گرفتند از جمله:منطقه ی نفتی غرب استان -مرکز چالوس،منابع طبیعی غرب-مرکز نوشهر و.... اکنون،الحاق شرق گیلان به این محدوده،تهدیدی جدی ست برای هویت هر دو استان مازندران(باتضعیف کفه ی مازندرانی بودن آن) و گیلان (با جدا نمودن قسمت هایی از شرق آن ). 2- استان "مازندران غربی" از رامسر تا نور ( یا محمود آباد ): این طرح،دارای قابلیت اجرایی بیش تری به نظر می رسد چراکه با حفظ هویت مازندرانی منطقه ی غرب ،استانی جدید در آن تشکیل می شود و تهدیدی هم برای تجزیه ی گیلان در آن مطرح نیست.مرکزیت استان هم به طور طبیعی ،چالوس یا نوشهر و در بهترین و منطقی ترین حالت،"شهرمتحد نوشهر و چالوس" خواهدبود که در این صورت،تنکابنی ها هم دلیلی برای نارضایتی نخواهند داشت زیرا شهرمتحد نوشهروچالوس،دوبرابربزرگ تر از شهر آنهاست و تنها در این صورت،مرکز این استان ،قابل مقایسه با کوچک ترین مراکز استان ها ی کشورخواهدبود و درغیراین صورت،هریک از تنکابن،چالوس و نوشهر به تنهایی ،نصف یا یک سوم و یک چهارم کوچک تر از کوچک ترین مراکزاستان ها خواهندبود و باانتخاب هر یک از این سه شهر به مرکزیت استان جدید،نارضایتی احتمالی دوشهردیگر باقی خواهدماند. درپایان ،از مازندنومه ،مردم فهیم مازندران بویژه غرب استان،نمایندگان محترم استان بویژه جناب احمدی لاشکی و همچنین شخص وزیرکشور و همکاران محترمشان خواهشمندم،قبل از هراقدامی بیش تر اندیشه کنند تا دراین موقعیت حساس در تاریخ مازندران،شرمنده ی آیندگانمان نباشیم و تجربه ی تلخ کوچک شدن مکرر مازندران - که متاسفانه در این سال های اخیر،بارها و بارها اتفاق افتاد ه است - با طعم خوش حفظ نام و هویت مازندرانی،قابل تحمل شود . ضمنا پیشنهادتشکیل استان جدید ،فقط وقتی منطقی به نظر می رسد که هیچ راه بهتری برای حل مشکلات غرب مازندران باقی نمانده باشد که البته ،این مهم، تامل و تحمل بیش تری می طلبد. باتشکر، محمدعلی رضاپور،دوستدار" مازندران بزرگ"

                                    • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 2 4
                                      پنجشنبه 12 بهمن 1391-0:0

                                      واقعاً فکر می کنید چند نفر اهل اینترنت در کل استان و در غرب استان وجود دارند؟ از این چند نفر چندتا اهل کامنت گذاری هستند؟ این جو سازی ها را کی گوش می کند؟ آیا ما همه سر کار نیستیم و وقت خودمان رو تلف نمی کنیم؟ هیچ فکر کردیم که خربزه آب است؟

                                      • رضاتهرانیپاسخ به این دیدگاه 3 1
                                        پنجشنبه 12 بهمن 1391-0:0

                                        ضمن تشکر از آقای سردبیر،درجواب آقای پژوهشگر باید عرض کنم،که برادر،همانطور که سردبیر،اشاره فرمودن،کامنت،دیدگاه است،تمامی کاربران هم دیدگاه های خود را اعلام میکنن،بعضی وقت ها هم بقول سردبیر،نظرات خارج ازبحث رو ارائه میدن،این نظرات چرا به نظر شما آبکیه؟نمیدونم،ولی باید به نظرات دیگران احترام گذاشت.شما جناب همکار!!(که نیستی!!چون لحن یک فرد رسانه ای!! این مدلی نیست)مازندنومه رو به چیزی متهم کردی که،اثباتش،مثل داستان دوپینگ توی ورزشه!!!(با اجازه از آقای خبرنگاران ورزشی!!).آقای وبلاگ شرق گیلان و غرب مازندران!!!!!!یکی ازنماینده های محترم مازندران،گفتن،نمایندگان گیلان،برای الحاق شهرهای غربی مازندران،چه تلاشها که نمیکنن!!این نقل قول به نقل قول شما، در!!!!!.جناب سردبیر،نظر شما محترم،بقول یکی از کاربران،حیف شد که این بحث رو کات دادین،میدونم بابت بعضی از نظرات کاربران دلگیرید،چرا که توهین،توی مرام مازندرانی،نیست،مازندرانی همیشه به صبوری،مهمان نوازی و ادبش مشهوره،ولی خوب،بعضی از دوستان،زود عصبانی میشن!!حرفی هم که از روی عصبانیت زده شه،حتماً بدون منطقه،پس از شما بابت همۀ دلگیری هات،عذر میخوام.

                                        • وبلاگ استان شرق گیلان و غرب مازندراپاسخ به این دیدگاه 4 5
                                          پنجشنبه 12 بهمن 1391-0:0

                                          جبار کوچکی‌نژاد نماینده رشت: با یکی از نمایندگان مازندران نیز صحبت کردم و به او گفتم به جای اینکه شما این ۲ شهر را از گیلان جدا کنید ، چند شهر خود را به گیلان اضافه کنید و او نیز بسیار استقبال کرد.ــــــــــــــــــ



                                          پیشنهاد من به دوستان این است که به جای اینکه رودسر و املش را از گیلان جدا کنیم ، شهرهای تنکابن ، نوشهر و چالوس را که زمانی متعلق به گیلان بوده اند و یک ارق نسبت به گیلان در آنها وجود دارد و از نظر نوع فرهنگ و لهجه نیز به گیلانیها شبیه ترند و با فرهنگ گیلان آمیخته هستند و همچنین به این استان علاقمند هستند ، آنها را به گیلان ملحق کنیم .



                                          http://www.darsiahkal.ir/%D8%AC%D8%AF%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%B3%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D9%86%DB%8C/

                                          ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ





                                          http://ostane-tonekabon.blogfa.com/

                                          • پنجشنبه 12 بهمن 1391-0:0

                                            ملت بیکار ...

                                            • کلانشهر ؟! بابل ؟!پاسخ به این دیدگاه 9 2
                                              چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                              طبق اعلام وزارت راه و شهرسازى تنها کلانشهر سه استان شمالى کلانشهر رشت است . اما گذشته از اين حرفها من خيلى دوست دارم که قيافه کاربر ( کلانشهر بابل ) رو وقتى که خبر تصويب استان شدن غرب مازندران رو ميشنوه يا ميخونه ببينم . بايد ديدنى باشه ! البته قيافه بعضيهاى ديگه هم هست که در آن موقع واقعا ديدنيه !

                                              • همان در جواب حسنپاسخ به این دیدگاه 6 3
                                                چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                بخشى از کامنت قبلى ام رو سانسور کرديد که فکر ميکنم به دليل اسم سايتها بود. الآن دوباره بدون اسم بردن ميگم که سرى به سايتهاى مختلف استان بزنيد تا ببينيد که گروهى خاص از شرق استان کامنتهايى بى ربط با ادله بى ربط را در همه سايتهاى استان اسپم ميکنند و جالب اينكه اين كار خودشان را به غرب استانيها نسبت داده و ما را متهم ميكنند! همان طور که در کامنت قبلم گفتم من اهل غرب استانم اما در شرق استان هم زندگى کرده ام. حقيقتا مردم شرق استان اين قضيه برايشان مهم نيست چون ميگويند براى ما که فرقى نميکند و ضررى ندارد. فقط گروهى خاص هستند كه با اين جدايى در سايتها مخالفت ميكنند. اما در غرب استان يک باور در بين عموم مردم وجود دارد که : اينجا تا استان نشه هيچى نميشه. در واقع اين باور در بين تمام مردم غرب استان کاملا نهادينه شده. در مورد کامنت جناب على رضا حکمتى هم بايد عرض کنم که اصلا دورى پايتخت با دورى مرکز استان قابل مقايسه نيست. براى اداره بهتر کشور را به استانهاى مختلف تقسيم ميکنند. دورى مرکز استان مشکلات بسيارى را براى مردم ايجاد ميکند که دورى پايتخت اينطور نيست. ضمن اينکه تعيين پايتخت مسئله بسيار مهمى براى يک کشور است که عوامل مختلفى در آن دخالت دارند. در اين باره در مطالب مختلف به اندازه کافى بحث شده است و بنابراين به همين حد اکتفا ميکنم. در پايان باز هم عرض ميکنم که هر کسى به صحت حرفهاى من شک دارد کافى است که سه کار انجام دهد : 1. به سايتهاى مختلف استان سر بزند. 2. از مردم شرق استان بپرسد. 3. از مردم غرب استان بپرسد.

                                                • چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                  جناب اقای سردبیر به کرات ثابت کردی که هوای شرق استانی ها را خیلی بیشتر از غرب استانی ها ... جناب سردبیر چه به میلتان باشد و چه نباشد ما تشکیل استانی جدید خواهیم داد ... جناب سردبیر چه به میلتان باشد و چه نباشد مرزهایمان را مانند گرگان از شما جدا خواهیم کرد و به ارزوی دیرینه مان خواهیم رسید حتی اگر کامنت های غرب استانی ها را منتشر نکنی و یادداشتهای ما را در معرض نمایش نگذاری این خط ___ این هم نشود(.)

                                                  • در جواب حسنپاسخ به این دیدگاه 7 0
                                                    چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                    پررويى هم حدى داره! اگه اين قضيه از نظر شما جدى نيست يه تک پا بيا غرب استان و از مردم بپرس. اگه همين الآن به سايتهاى مختلف استان سر بزنيد متوجه ميشيد که اين امثال شما هستيد كه يک سرى كامنتهاى تکرارى و مزخرف و با ادله صد من يه غاز رو در همه جا اسپم ميکنيد. حالا شما گروه خاص هستيد يا ما ؟ من در شرق استان هم زندگى کرده ام. حقيقتا اين قضيه براى مردم شرق استان مهم نيست چون به خودشان ميگويند براى ما که ضررى ندارد. آن گروه خاص و هدفمند شما هستيد که بيخود اين موضوع رو بزرگ کرده ايد و برايتان مهم شده. جالب اين که در کمال وقاحت و پررويى اين کارهاى خودتان را به ما نسبت ميدهيد... همچنين از مردم شرق و غرب استان در اين باره بپرسد. مازندنومه خواهش ميکنم اين کامنت را کامل منتشر کن.

                                                    • چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                      متشکریم جناب سردبیر از نکته های ظریفتان

                                                      • یک پژوهشگر مازندران شناسپاسخ به این دیدگاه 4 3
                                                        چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                        سردبیر محترم مازندنومه
                                                        با سلام
                                                        از ابتدا هم باز کردن این موضوع به نفع مردم مازندران نبود.
                                                        معلوم بود که یک بازی سیاسی است...
                                                        مردم به همبستگی نیاز دارند یا تنهایی و انزوا؟
                                                        با دلایل آّبکی که ره دوره و ترکستان نزدیک! لهجه ام جور دیگه است و رادیو نداریم و پول ما رو میخورن...اینها دیگه کهنه شده. حالا دیگه تمومش کنیم.

                                                        • حسین اسلامی سارویپاسخ به این دیدگاه 5 7
                                                          چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                          دمت گرم...

                                                          • تنکابن گیلانپاسخ به این دیدگاه 3 4
                                                            چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                            خواسته ما فقط استانی شدن است ولاغیر

                                                            • چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                              ای کاش به این نکته هم اشاره می کردید که کامنت ها را دستکاری می کنید . و افراد خودتان از جانب دیگران کامنت می گذارند. من یک بار در سایت شما نظر گذاشتم و وقتی حرکت نا مناسب شما را دیدم بسیار برای شما متاسف شدم این را نوشتم تا بدانید .و در مورد ای پی ممکن است چند نفر از یک سیستم نظر بدهند. باید این را هم لحاظ کنید.

                                                              • چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                من اهل قائم شهر هستم در مشکلات و حساسیت های ایجاد شده نوشتم از وقتی ... به دلیل بی تجربگی هایش... شد سیستم اداره استان مختل شد و در عوض پول های میایاردی یا وام های بلاعوض به افرادی ... داده شد ولی شما هرگز آن ها را منتشر نکردید اکنون هم میگویم مشکل استان مازندران عدم درایت و بی تجربگی ... است و بس ! حتی جدا سازی استان از وقتی که ایشان با مشاورانی ....و.... بر سر کارامدند بر سر زبان ها جدی تر افتاد . میدانم بازهم منتشر نمی کنید شما را با وجدانتان تنها میگذارم

                                                                • چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                  ااز افراد رسانه ای بعید است که خودشون درگیر جو رسانه ای بشن و در مورد جدایی مازندران ان را جدی تلقی کنن.
                                                                  خودم چون این کامنتها رو فقط دنبال کردم چه در این خبرگزاری و چه در شمال نیوز کامنتهای غرب استانی ها ، کامنتهایی تکراری از سوی گروه خاص هست که ادرس سایتشون رو هم بعضا قرار می دهند و با کلید واژه "سرزمین مادریمان گیلان" در حمایت از استان شدن غرب که به نظرم تا جایی که اعتراضی به تمرکز امکانات در چهار شهر مرکزی مازندران است باشد منطقی است. اعتراضی که شهرهای شرق استان مانند گلوگاه و بهشهر که بالاترین نرخ بیکاری در استان را دارند وارد می دانند.
                                                                  با تشکر

                                                                  • کامنتی از کندروپاسخ به این دیدگاه 8 0
                                                                    چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                    البته از این اشارات سردبیر (؟) محترم سپاسگزارم و قطعا هم میدانم که برای قرار دادن کامنت ها با مشکلات فراوانی روبرویند.من چند کامنت فرصتادم که همشان درج شد. و اتفاقا در پاسخ به برخی دوستان و همشهریان و هم استانی - خاصه غرب استان - بگم که این آگراندیسمان کردن غربی شرقی یه حرف مفته ! من جز تعصب کور و انگیزه سیاسی چیز دیگه ای نمی بینم .
                                                                    اما به این دوست سردبیر هم بگم که این اشتباهه که فکر کنی مسئله ای به این چالشی رو یه جایی کات کنی.اتفاقا اگه اجازه بدی تا دوستان بیان و نظراتشون و بنویسن و این به قول شما نهضت ادامه پیدا کنه ، قطعا شکلی دموکراتیک تر به خودش میگیره.
                                                                    با توجه به نوشته های شما به دنبال پاسختان نیستم . چرا که می دونم شما هم با نظرم موافقید.
                                                                    اما انتقاد دیگرم به شما اینه که چرا فکر میکنید باید کامنتها کوتاه باشه ؟! مگه اینجا یه همه پرسی صورت گرفته تا یه عده بیان و آری و خیر بذارن؟! من نوعی، در هر دو گروه ایرادهایی می بینم و ناچارم که نظرم رو با برخی حوزه های فکری به نمایش بذارم. اینها حرافی نیست . اون فحشها ناسزاهای کوچه بازاریه که حرافیه. باز هم از این دوستان خواهش میکنم بگذارید تا این بحث ها ادامه پیدا کنه مطمئن باشید اگه به مقصود نرسیدیم ، به هدفمون میرسیم.

                                                                    • علی رضا حکمتیپاسخ به این دیدگاه 5 0
                                                                      چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                      سلام علیکم...من دیرمتوجه ی موضوع شدم.آن هم موضوعی به این مهمی.من اهل نورهستم.به همین خاطرخیلی زودمطالب قبلی وکامنت های همه ی دوستان راخواندم.نظرات همه ی دوستان محترم رابرایشان ارزش قائل هستم.فکرمی کنم بعضی دوستان ازروی نگاه علمی وتاریخی و...خیلی خوب نظراتشان راارائه داده اند.دوستان دیگری هم باتوجه به آنچه که واقعیت امروز است حرفشان رااعلام داشته اند.
                                                                      من روی صحبتم باهمه ی هم استانی های عزیزم است.بنده چندسالی است که دورازنورودراستانی دیگرزندگی می کنم.شایدجالب باشدبگویم به واسطه کاراداری بسیاری ازدوستان مازندرانی رادراستان های دوریانزدیک زیارت می کنم که دراستان های دیگروبه واسطه ی جداشدن شهرشان ازمازندران،بسیارناراحت هستندوباتعصب عجیبی،هنوزخودرا"مازندرانی"می دانند.من ازدوستان می خواهم واقع بینانه ترازاین به این قضیه نگاه کنند.بعضی اوقات پذیرفتن برخی اظهارنظرهامی تواندبرای همه ی مامثمرثمرباشد.بایدبه جدایی یاعدم جدایی بانگاه تیزبینانه تری بنگریم.نتایج حاصل این فرآیندبایدبه گونه ای باشدکه خدای ناکرده،درآینده باعث پشیمانی تاریخی نشود.واگرنتایج حاصله،باعث پیشرفت وتعالی مردم منطقه می شود،این موضوع هم بایدبه گونه ای مستدل بازبینی شود.همین اتفاقی که دراستان خراسان افتاده است.جدایی که درعین حال همبستگی درآن موج می زند.وحدت درعین کثرت.جدایی که باعث پیشرفت باشد،مطمئناموردقبول آزاداندیشان است.
                                                                      دررابطه بااشهارنظردوست بزرگواری که فرموده بودندبه واسطه ی دوری مرکزیت دراستان مازندران،بسیاری ازهم استانی هاباشرایط سختی به مرکز می روند،خیلی موافق نیستم.این امررامقایسه می کنم با پایتخت کشورمان-تهران-که همان گونه همه مطلع خستیم بسیاری ازاستانها،بسیارازپایتخت دورهستندوولی هم وطنانمان ازشهرهاوروستاهای نزدیک ویاخیلی دوربرای انجام اموراداری وپزشکی و...به تهران می روندوبرمی گردند.
                                                                      درهرصورت،افتخارمی کنم به دوستان با فرهنگ وباشخصیت استانم که اینقدرباادب واحترام وباحساسیت خاصی مطالب راموردتجزیه وتحلیل قرارمی دهند.امری که دراستان های دیگرخیلی معمول نیست.

                                                                      • کلانشهر بابلپاسخ به این دیدگاه 4 3
                                                                        چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                        نه تنها بنده ، بلکه تمامی اهالی دیار همیشه سبز مازندران بر این عقیده هستند که حتی یک وجب از خاک با ارزش دیار علویان کم نخواهد شد واینها همه بازی سیاسی است و دیگر هیچ . .

                                                                        • غلامعلی رنجبرپاسخ به این دیدگاه 6 3
                                                                          چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                          تفاوت گیلکی با گلکی!! فردی بزرگوار با تخلص "اهل دل" در سیاقی که نشان از غرب استانی بودن داشت کامنتی در زیر مجموعه های قبلی گذاشته بود که به دلیل شلوغی کامنت ها نادیده انگاشته شده بود. اینکه در ساری هم مردم زبانشان را گلکی می دانند حقیقتی است ولی از بیان این کلمه به هیچ وجه استنباط زیان گیلکی با گیلانی توسط احدی نمی شود و این کلمه فقط معنای زیان مازندرانی را به اذهان و فهم مردم می رساند. ما همیشه خدا می گفتیم و می گوئیم که زبان ما گلکی یعنی مازندرانی است. این لغت به هیچ وجه در مازندران به معنای گیلکی بکار نمی رود.

                                                                          • چهارشنبه 11 بهمن 1391-0:0

                                                                            جالب بود

                                                                            • غرب استانىپاسخ به این دیدگاه 4 2
                                                                              سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                                                                              ميخواستم در مورد درد دل دوست چالوسى حرف بزنم اما منصرف شدم. فقط به آقاى منتقد ميگويم که برو ببين چه کسانى به ديگران پرخاشگرى و توهين کردند و چه کسانى با دليل و منطق و مرتبط با موضوع حرف زدند... حيف که نميخواهم اين مطلب هم به محلى براى جدال تبديل شود وگرنه حرفهاى زيادى براى گفتن دارم...

                                                                              • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                                                                                در جواب این چالوسی که کامنت گذاشته باید گفت که داداش مثل اینکه سواد نداری یا خودت را زدی به بیسوادی!!شاید هم دانشگاه آزادی هستی!!برو زیر آن مطالب ببین چه خبره.نوشته شده 180 تا کامنت اومده.برو بشمار چندتاش مال غرب استانه!!خجالتهم خوب چیزیه.هر چی دلشون میخواد از اون سر استان می نویسند و مازندنومه منتشر میکنه باز دوقورت و نیم شون باقیه!خدایا کی میشه اینا جدا شن از دست شون خلاص بشیم!چقدر رو دارن بعضیا!!

                                                                                • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                                                                                  مثل همیه جالب نوشتید جناب سردبیر.استفاده کردیم برادر

                                                                                  • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                                                                                    مطلب خوبی بود.دریچه ای تازه داشت درباره کامنتها و کامنت نویسی که جای دیگر نخوانده بودم

                                                                                    • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                                                                                      با درود.حرف حساب جواب ندارد.یه کم در آن قضیه غرب استانیها شلوغ کردند.بعضی هاشون خیلی مدعی اند و دوست دارند شما به نفع آنها کامنتها را انتشار دهید و موضع بیطرفانه شما را نمی پسندند.تمامت خواهی هم حدی دارد.

                                                                                      • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                                                                                        آقای سردبیر، شما کامنت های غرب استانی هارو سانسور می کنی جاش چندتا نقطه میذاری و در عوض هرچی فحش و بدوبیراه شرقی هارو تایید میکنی!! بهرحال یکی از شیوه های بالابردن تعداد کامنت هاتون همینه که فردی که نظرش سانسور میشه مجبوره دوباره و سه باره و ... بیاد و نظر بذاره بلکه شما شاید نظرشو کامل تایید کردی!! این اخلاق شما نه تنها حرفه ای نیست بلکه دهن کجی و بی احترامی به مخاطبان شماست.


                                                                                        ©2013 APG.ir