تعداد بازدید: 4667

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 2 آبان 1386-0:0

ننا

يادداشتي از:علیرضا شهیری طبرستانی،به بهانه دوم آبان ماه،دومين سالگشت درگذشت مکرمه قنبري. 


اشاره:

دوم آبان ماه امسال دومين سالگشت درگذشت مکرمه قنبري-مادربزرگ -هنرمند مازندراني- است.قرار است
بزرگداشت مكرمه قنبري بانوي نقاش خودآموخته مازندراني، آبان‌ماه در دانشگاه كلمبيا برگزار ‌شود. مجموعه آثار او نيز از سوي دانشگاه كلمبيا چاپ و منتشر خواهد شد.

برنامه بزرگداشت مكرمه قنبري قرار بود 2 آبان‌ماه برگزار شود كه با يك هفته تأخير، 11 آبان‌ماه با همكاري موزه هنرهاي معاصر تهران،فرهنگستان هنر و خانه موزه مكرمه قنبري دومين يادواره مكرمه در زادگاهش روستاي دريكنده برگزار خواهد شد.

در مراسمي كه 29 آبان‌ماه در دانشگاه كلمبيا برگزار خواهد شد دو تن از استادان دانشگاه كلمبيا سخنراني خواهند كرد، سمپوزيومي براي دانشجويان هنر دوره دكتري خواهيم داشت و مجموعه آثار مكرمه قنبري نيز در قالب كتابي چاپ و منتشر خواهد شد. يادداشت زير در همين زمينه پخش مي شود:

-------------------------

مكرمه قنبري در سال 1307 در روستاي "دريكنده" (واقع در كيلومتر 9 جاده‌ي بابل- قائمشهر)  در خانواده‌اي كشاورز به دنيا آمد.

پدر و مادرش با توجّه به جوّ حاكم، اجازه ندادند  مكرّمه به مدرسه برود. 12 ساله بود كه به عقد مردي 42 ساله درآمد. شوهرش 30 سال قبل درگذشت و او را با نُه سر عائله (3 دختر و 6 پسر) توي اين دنياي بزرگ تنها گذاشت.

در آن روزها، مكرّمه حتّي يك متر هم زمين كشاورزي نداشت تا قوت لايموت بچه‌هايش را تأمين كند. او نه تنها روحيه‌اش را از دست نداد، بلكه دست به كار شد و شغلهاي زيادي را تجربه كرد.


خيّاطي، آرايشگري، شكسته‌بندي، كشاورزي و قابلگي كارهايي بودند كه او در پيش گرفته بود. ويژگي اصلي مكرّمه اين بود كه هر كاري را مي‌پذيرفت به نيكي و خلاقّانه انجام مي‌داد. معروف است كه عروسهاي جوان روستايي را به گونه اي متفاوت آرايش مي‌كرد. روي تور  لباس سفيد عروس‌ها، چراغهاي ريز و الوان تعبيه مي‌كرد و به آنان آموزش مي‌داد تا با اتّصال دو سر سيم به باتري،‌آنها را روشن و خاموش كنند. تا آن موقع هيچكس چنين عروسهايي نديده بود.


مكرّمه آ‌ن‌قدر مفيد و كارگشا بود كه حتّي زنان روستاهاي همجوار براي حلّ مشكلاتشان به او رجوع مي‌كردند. حدّاقل 25 زن باردار روستايي به كمك او زايمان كرده بودند. شده بود پزشك دهكده!
 او علاقه عجيبي به زيبايي‌هاي طبيعت داشت. از شنيدن آواي پرندگان لذّت مي‌برد. به داستانهاي قرآني و اساطيري عشق مي‌ورزيد. بعدها مضامين مذهبي و عشقي همين داستانها نظير زندگي حضرت موسي، حضرت عيسي، فرهاد و شيرين، امير و گوهر، رعنا و نجما، حيدربيك و سنمبر و ... دستمايه‌ي تابلوهايي شدند كه بعضي از آنها شهرت بين‌المللي پيدا كردند.


شادابي و سرخوشي مكرّمه به همه اميد مي‌بخشيد. با اين حال، سالها طول كشيد تا بچّه‌هايش را سر و سامان بدهد و به سرانجام برساند. امروزه بعضي از فرزندانش دستي در هنر دارند. مثل علي(بلبلي) كه فرزند هفتم او و كارشناس موسيقي از دانشگاه هنر تهران است.


     علي از زبان يك پژوهشگر فرانسوي چنين مي‌گويد: »عدّه‌ي بسيار كمي هستند كه احساس تمام شدن نمي‌كنند و پيري براي آنها مفهومي ندارد.» و مكرّمه از اين گونه آدمهاست. او در حقيقت جزو زنان نائيو (naeiv يعني خالص و پاك) است. اين محقّق معتقد است كه » حتّي مي‌توان وي را جزو زنان بروت (brout) يعني خيلي خالص و (ناب، چيزي فراتر از نائيو) به شمار آورد.»


يك روز، علي سنگي را مشاهده كرد كه به طرز زيبايي، شبيه به سر حيواني ساخته و نقّاشي شده بود. گمان نمي‌كرد ننا آن را نقّاشي كرده باشد. بعد از آنكه به استعداد مادرش پي برد، مقدار زيادي كاغذ باطله به او داد و تشويقش كرد تا آنها را نقّاشي كند. چيزي نگذشت كه تمام آن 50 برگ كاغذ نقاشي شد.

 در همين روزها بود كه مكرّمه دريافت انرژي فوق‌العاده‌اي براي طرّاحي و نقّاشي دارد. ديگر هيچ در و ديوار سفيدي از دست او و قلم موهايش در امان نبود . در و ديوار منزلش را پر از تصاوير رنگي كرد. ما اين حقيقت را هنگام ملاقات با ننا، به عينه مشاهده كرديم.


مش مكرّمه اگر چه اطلاعي از سبكهاي نقّاشي كلاسيك ندارد و مشاهيري همچون داوينچي، ميكل آنژ، پيكاسو، كمال‌الملك و فرشچيان را نمي‌شناخت، امّا طوري نقّاشي مي‌كرد كه انگار با اصول و تكنيك‌هاي طرّاحي و رنگ‌شناسي آشناست. يك منتقد سوئيسي در ارزيابي آثار مكرّمه به اين نتيجه رسيده است كه هوش غريزي او، آثارش را به آثار نقّاشان بزرگي چون شاگال نزديك كرده است.


پيرزن علاوه بر رنگ گواش، از عصاره‌ي گياهان طبيعي مثل پوستِ گردو، انار، برگهاي آقطي (پَلِم) و ... هم استفاده مي‌كرد.
مكرّمه شاعر هم هست. تا كنون شعرهاي (في‌البداهه) زيادي گفته است.


تابلوهاي اين پيرزن هنرمند امّا داستان ديگري دارد. پسرش علي مي‌گويد: »تابلوهاي مكرّمه در خارج از كشور خريداران بيشتري دارد، چون خريد و فروش تابلوهاي هنري، مشمول ماليات نمي‌شود. مثلاً تابلوي حضرت مريم مش مكرّمه، بيش از 5000 هزار دلار (حدود 5 ميليون تومان) قيمت‌گذاري شد.»


مكرّمه از آن دست هنرمنداني است كه به دنبال شهرت نرفت، امّا شهرت به سراغ او آمد و به چهره‌اي بين‌المللي تبديلش كرد:


- درسال2001 از سوي مركز پژوهشهاي زنان به عنوان بانوي هنرمند برگزيده شد.
- آثارش در نمايشگاههاي معتبري چون گالري سيحون (تهران)، سوئد، سوئيس، آمريكا و ... به نمايش درآمد.


فيلم مستند "مكرمه"، روياها و خاطرات، ساخته‌ي آقاي ابراهيم مختاري (مستندساز پرآوازه ايراني كه اتفاقاً بابلي است) در چند جشنواره‌ي جهاني ازجمله جشنواره‌ي فيلم دورئال (Doreal) فرانسه جوايز ويژه‌اي دريافت كرد.


- قرار است يك شركت معروف سينمايي در آمريكا، با بازيگري چند هنرپيشه‌ي بزرگ و برنده‌ي جايزه‌ي اسكار، فيلمي از زندگي هنرمندانه‌ي مكرّمه‌ قنبري بسازد با نام "نِنا".


كم كم بايد از مكرّمه خداحافظي كنيم. چند عكس يادگاري مي‌گيريم. از آقاي باباگلي (عكاس) مي‌خواهم عكسي از دستهاي هنرمند كه پاك ماند و پاكي‌هاي زندگي را به تصوير كشيد، بگيرد. به صورتش نگاه مي‌كنم. احساس مي‌كنم آن قطره‌هاي اشكي كه در آغاز ديدار، به ياد گذشته ها ريخته بود، هنوز خشك نشده و مثل دو قطعه بلور كوچك، روي گونه‌هايش ‌برق مي‌زند.

موقع برگشتن، از همراهانم مي‌پرسم آيا مكرمه از چنگ اين بيماري خلاص خواهد شد؟ آيا دوباره با همان طراوت و شادابي،‌ قلم‌مو به دست خواهد گرفت و نقّاشي‌‌هاي زيباي ديگري خواهد كشيد؟ آيا موفّق به ديدار مجدّد او خواهيم شد؟ البتّه اگر خدا بخواهد، همه چيز ممكن است. امّا قانون خلقت مي‌گويد: »بازيابي سلامت كامل بعد از يك سكته‌ي سنگين مغزي، چيزي در حدّ معجزه است.»

ما داشتيم از بانوي مهرباني خداحافظي مي‌كرديم كه تجسّمي از اراده، عشق به هستي و كانون اميدبود. نمي‌دانم چرا افتادگي و شكوه مكرّمه مرا با ياد شادروان دهخدا مي‌انداخت. گويي از حنجره‌ي گرفته‌ي مكرّمه، زمزمه‌ي عارفانه‌ و واپسين دهخدا در بستر بيماري به گوش مي‌رسد كه مي‌گويد:


درد عشقي كشيده‌ام كه مپرس
              زهر هجري چشيده‌ام كه مپرس
همچو حافظ غريب در ره عشق
              به مقامي رسيده‌ام كه مپرس


  • يکشنبه 19 اسفند 1386-0:0

    جالب بود...... ممنون

    • شنبه 10 آذر 1386-0:0

      مقاله جالبی بود. تلاش تان برای معرفی شخصیتهای مازندران بویژه زنان فعال هنری و ادبی قابل ستایش است
      موفق باشید
      http://gilanak.blogspot.com/


      ©2013 APG.ir