انتشار:جمعه 8 آذر 1398-22:19

کارآفرین و ورزشکار ملی: برای گرفتن مجوز پرورش قرقاول، باید به 13 اداره مراجعه کنم. متاسفانه به تولید کمک نمی شود و سنگ اندازی های عجیبی وجود دارد.
انتشار:جمعه 24 آبان 1398-21:52

بعضی نداشتن ها زیباست. سوادکوه «نداشته» کم ندارد، اما چیزی را این شهر ندارد که جای افتخار و ذوق دارد! تعجب نکنید! گاهی «نداری» هم باعث خوشحالی می شود.
انتشار:شنبه 20 مهر 1398-8:8

اینجا شب نیست
کارگران راه آهن شمال هر شب 72 متر خطوط ریلی را بهسازی و تراورس های بتونی را جایگزین تراورس چوبی می کنند و قبل از 3 بامدادکه نخستین قطار مسافری به خط پل سفید برسد، کار را به پایان می رسانند.
انتشار:سه شنبه 9 مهر 1398-10:21

بیش از 70 درصد زمین جاده ای که احداث شده را مردم بومی و زمینداران منطقه اهدا کرده اند. دو شهید گمنام 19 و 16 ساله در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده اند، چند سالی است که مهمان مردم سوادکوه شده اند. درگیر این پرسشم که آیا این دو شهید جوان، به اندازه چند صد متر از منابع ملی ما سهم ندارند؟ مگر نه اینکه این شهیدان برای حفظ همین خاک جان فشانی کرده اند؟
انتشار:دوشنبه 8 مهر 1398-8:9

مادر شهید رامیار حالا کمی آرامترشده، خیالش را به گذشته پرواز می دهد و می گوید: «دامدار بودیم و ییلاق و قشلاق می رفتیم. حمید رضا در روستای کوتنای قائمشهر درس می خواند. آن زمان اسبی را قرض می گرفت و معلمش را سوار بر اسب می کرد و خود با پای پیاده همراه معلم راهی مدرسه می شد و پس از کلاس، اسب را به صاحبش بر می گرداند.»
انتشار:پنجشنبه 4 مهر 1398-21:31

در گزارش مازندنومه با تعدادی از راننده های خطی گفتگو شده است که می گویند هزینه ها بالاست و دخل شان به خرج شان نمی رسد. رانندگان می گویند: «مردم از میزان کرایه می نالند، اما خبر ندارند که چیزی ته جیب ما نیست و فقط درگیر تعویض روغنی و آپاراتی و مکانیکی و هزینه های خط هستیم.»
انتشار:چهارشنبه 20 شهريور 1398-0:17

این رسم، ز حضرت غم آموختهایم
در روستای «اتو»ی سوادکوه با وجود تمام مشکلات اقتصادی، هیچ دری بسته نیست. بیش از 160 خانوادهی اتویی میزبان حدود 6 هزار عزادار حسینی هستند و به نحوی شایسته از آنها پذیرایی می کنند. تحت هیچ شرایطی مراسم تعزیه و اطعام روز عاشورای اتوییها قطع نشده و مستمر ادامه داشته است.
انتشار:جمعه 15 شهريور 1398-0:33

آن سفر کرده
کاروان شهید «ولی الله صدرایی» به زادگاهش –شورمست- می رسد. یکی از هم محلیها «کِل» کشیده و به آژیر آمبولانس اشاره کرده، می گوید: «ببینید ماشین شاهداماد ما دارد بوق می زند!»
انتشار:يکشنبه 3 شهريور 1398-16:4

سلاطین ایده
«مرضیه» دختر 32 ساله خانواده خادمی است. او بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه چند سال دنبال کار گشت و در نهایت با جستجو در اینترنت کار بافت انواع وسایل تزئینی را آغاز کرد. به پیشنهاد او، پدرش نیز کار ساختمانی را رها کرد و حالا استاد رمضان، در شورمست سوادکوه وسایل چوبی تولید میکند. این پدر و دختر هنرمندان خودآموخته روستای هستند که ایده های نابی برای توسعه در کارشان دارند.
انتشار:چهارشنبه 30 مرداد 1398-13:0

ابوالفضل، کلیدواژهی گفتوگوی سهیلا با من است. از او میپرسم حرفی هست که دلش بخواهد به دیگران بگوید؟ و تنها یک جمله: «ابوالفضل، فقط ابوالفضل، هیچی برایم مهم نیست.»
انتشار:چهارشنبه 30 مرداد 1398-10:54

حال آموزش در حوزه های مختلف ساختار، فرم، محتوا، سیاستگذاری و برنامه ریزی، اجرا و هماهنگی، پیگیری و نظارت و پایش در همه سطوح کلان و ملی و منطقه ای و محلی چندان خوب نیست.
انتشار:يکشنبه 27 مرداد 1398-19:31

عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
به سالن طراحی ماکت عملیات مرصاد میرسیم. اینجا اوج بی قراریها و اشکهای این مادر است. با عصا چند ضربه به فضای شیشهای می زند که عکس منافقان در آنجا قرار دارد. می گوید: «کاش میتوانستم این دو نفر را از این قاب بیرون بکشم و اعدامشان کنم.» بعد با بغضی رها شده، می گوید: «من مادر شهید جعفر بخشیان هستم که در عملیات مرصاد در سن 19 سالگی توسط یک زن منافق به شهادت رسید.»
انتشار:دوشنبه 21 مرداد 1398-18:46

دور باطل کمبود نیرو در آموزش و پرورش
اوضاع نگران کنندهای در آموزش و پرورش کشور و استان مازندران وجود دارد. نهادی که قرار است اساسیترین نیاز اجتماعی را مرتفع سازد، خود دچار معضلات عدیدهای شده و با کمبود نیروی انسانی شدید دست و پنجه نرم میکند.
انتشار:يکشنبه 13 مرداد 1398-7:56

دومین همایش بینالمللی غدیر در دانشگاه مازندران برگزار میشود
محمود نظری: دومین همایش بینالمللی غدیر با تاکید بر غدیر و حکمرانی شایسته، امسال در دانشگاه مازندران برگزار میشود
انتشار:شنبه 12 مرداد 1398-1:11

حکایت آنها و شکایت ما
اگر قرار است در مراسم روز خبرنگار، دوغ و دوشاب یکی و خبرنگار واقعی و شبه خبرنگار و کپی پیستگر، در یک مکان تجلیل شوند، ما حضور نخواهیم یافت و از خیر این مراسم و تجلیلها می گذریم و دنبال کار خودمان می رویم. مسئولان بمانند و این مدعیان!
انتشار:جمعه 21 تير 1398-18:57

پرچم حرم آقا امام رضا(ع) به محوطه مسجد جامع شهر پل سفید وارد می شود و مردم استقبال می کنند. پدری همراه با فرزند بیمارش بوسه به پرچم می زند و ...
انتشار:شنبه 15 تير 1398-22:36

مرکز تخصصی علوم ورزشی و تندرستی «آسا» در ساری افتتاح شد
عصر شنبه با حضور مدیرکل ورزش و جوانان مازندران، مرکز تخصصی علوم ورزشی و تندرستی آسا به همت و سرمایه گذاری دکتر شادمهرمیردار -عضو هیات علمی دانشگاه مازندران- در ساری افتتاح شد.
انتشار:جمعه 31 خرداد 1398-17:1

روایت «کیوس» از «فیروز»
کیوس گوران: فیروز، زاده لحظات نخست فروردین 1320 اوریم سوادکوه بود، همان روستای کوهپایه سربلند که بی مقدار من نیز به سال پیشتر، و در بهاری ماه دیگر، سر از آن برآوردم. چون به درک و تشخیص چپ و راست دست رسید، راهی تهران شد تا به پروازی و آوازی دیگر رسد. مخلص کلام اینکه سر از مطبعه و نگارش در آورد و شد فیروزی که به زعم حکومت وقت -پهلوی– سال ها زندان و شکنجه نتوانست با حاکمیت آشتی اش دهد، پس حذف فیزیکی او را به طرح و توطئه بردند که در پیش پای بهار انقلاب، توطئه کشف و فیروز و تنی چند از روزنامه نگاران دیگر از ترور رستند.
انتشار:جمعه 10 خرداد 1398-11:33

آمار فروش کودکان در آمل بالاست/ 19 میلیون جمعیت حاشیهنشین کشور نتیجهی مدیریت مدیران خواب است
مناطق حاشیهنشین مازندران از جمله غفاری و ترکمحله در ساری، اسکندرکلا، سیاکلا و امامزاده صالح در قائمشهر، باقرتنگه، تازهآباد، گالشکلا و محلهی پارکینگها در بابلسر، چارتاقبن جویبار، دباغچال و کوچه جهانبخش در آمل، روستای نودهک و محلهی عباسآباد در نکا، کتیا و شعبانآباد در ایزدشهر و بسیاری دیگر از محلههای حاشیهنشین مازندران و نیازمند برنامهریزی و توجه مسئولانه هستند/ در کوچه جهانبخش آمل، برخی خانه ها سرویس بهداشتی ندارند و آمار فروش کودکان در این شهر بالاست/ مسئولان با پیوست روزنامهی کیهان و امثالهم به نامهی درخواست جمعیت یا شرط حذف نام جمعیت امام علی از برنامه، از کنار درخواست ما رد میشدند/ شفافیت مالی و کاری جمعیت بر همه روشن و قابلرصد است، جریانهایی که به سوی مردم نیستند از این شفافیت رنج میبرند/19 میلیون جمعیت حاشیهنشین کشور نتیجهی مدیریت مدیران خواب است.
انتشار:چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398-9:47

روزی که به زندان رفتم
«مهدی» با شکایت و سندسازی خواهر طمعکارش به زندان افتاده است. پارسا هم ورشکسته شده. این ها انسان های شریفی هستند که ناخواسته وارد ماجراهایی شدند و کارشان به زندان کشید.